هدف اصلی در راه اندازی هر کسب و کاری درآمد است و به هنگام گسترش آن انتظار افزایش درآمد داریم. اما هیچ کسب و کاری را پیدا نمی کنید که از روز اول سودآوری داشته باشد. بنابراین برای رسیدن به نقطه سودآور نیاز است در ابتدا هزینه کرد. پس مهم است قبل از هر گونه هزینه، محاسبه و پیش بینی کنیم که سرمایه ما تا کجای کار کفاف می دهد، از چه لحظه ای فروش شرکت از هزینه ها پیشی می گیرد و به سودآوری می رسد؟ همین جا است که اهمیت محاسبه نقطه سربه سر مشخص می شود. از آنجایی که نقطه سربه سر یکی از عوامل اثرگذار در سرمایه گذاری محسوب می شود، می توانیددر ادامه مطلب با این مفهوم آشنا شوید.
نقطه سر به سر (Break Even Point) چیست؟
نقطه سر به سر (Break Even Point) اصطلاحی در حسابداری است و به وضعیتی اشاره دارد که درآمدها و هزینه های یک شرکت در یک دوره حسابداری خاص برابر بوده است. این بدان معنا است که هیچ سود خالص یا ضرر خالصی برای شرکت وجود نداشته است. همچنین ممکن است منظور از Break-Even Point درآمدهایی باشد که برای جبران هزینه های انجام شده در طول یک دوره خاص نیاز است.
به عنوان مثال، شرکت ABC تقریباً 100،000 دلار برای تولید هزینه کرد و سپس 100،000 دلار درآمد کسب کرد. در چنین شرایطی، این شرکت تنها به Break Even Point خود رسیده است؛ به این معنی که هیچ چیزی را از دست نداده اما هیچ سودی نیز کسب نکرده است. این اصطلاح در سرمایه گذاری نیز استفاده می شود.
فرمول Break Even Point برای سهام یا رمزارز با مقایسه قیمت بازار یک دارایی با قیمت واقعی آن تعیین می شود. نقطه سر به سر زمانی به دست می آید که دو قیمت با هم برابر باشند.در معاملات آپشن (Option) یا قرارداد اختیار معامله، نقطه سر به سر قیمتی است که یک دارایی باید در بازار به آن برسد تا خریدار در معامله اختیاری اگر تصمیم به خرید بگیرد، ضرر نکند. برای خریدار در معامله اختیار خرید (Call option)، نقطه سر به سر زمانی می رسد که قیمت برابر با قیمت اولیه به علاوه حق معامله پرداخت شده باشد، در حالی که Break Even Point برای معامله اختیار فروش یعنی زمانی که قیمت پایه معادل قیمت اولیه منهای حق معامله پرداخت شده باشد. نقطه سر به سر معمولاً در هزینه های کمیسیون تأثیر نمی گذارد، اگرچه در صورت تمایل می تواند این کارمزد ها را نیز شامل شود.
کاربرد نقطه سر به سر
هر کسب و کاری به دنبال رسیدن به نقطه سربه سر به سریع ترین شکل ممکن و با بیشترین کارآیی است. این نقطه، میزانی از فروش است که در آن ضرر متوقف و سودآوری آغاز می شود. فواید این روش به شرح زیر است:
- یکی از کاربردهای نقطه سر به سر، تعیین ضرر و زیانی است که یک کسب و کار می تواند در صورت افت رقم فروش تحمل کند.
- از این مفهوم برای سنجش تغییر در سودآوری، در صورت جایگزینی اتوماسیون که یک هزینه ثابت است، با نیروی کار که یک هزینه متغیر است، استفاده می شود.
- از نقطه سر به سر برای تشخیص تغییراتی که در میزان سود در صورت تغییر در قیمت محصولات یا خدمات شرکت ایجاد می شود، استفاده خواهد شد.
- در نهایت نقطه سر به سر به تعیین ظرفیت باقیمانده پس از رسیدن به آن کمک خواهد کرد. دانستن این موضوع به شرکت کمک می کند تا در مورد حداکثر سود قابل دسترسی آگاهی بیابد.
عواملی که منجر به افزایش نقطه سربه سری می شوند
افزایش فروش، از آن جهت که شرکت برای پاسخ گویی به نیاز مخاطبان و تقاضای بازار باید بر تولید خود بیفزاید که تبعا منجر به افزایش هزینه تولید می شود.
- تعمیر تجهیزات و دستگاه ها، کاهش ظرفیت تولید، منجر به فروش محصولات کمتر و در نتیجه درآمد زایی کمتر شده و همچنین هزینه تعمیرات نیز منجر به افزایش نقطه سر به سری می شود.
- افزایش هزینه های تولید، این هزینه ها ممکن است شامل افزایش هزینه مواد اولیه، اجاره محل، افزایش حقوق کارکنان و … باشد.
عواملی که منجر به کاهش نقطه سربه سری می شوند
- افزایش قیمت محصول یا خدمت
- تحلیل حاشیه سود و فروش محصولات با بیشترین حاشیه سود
- قیمت گذاری و طرح های ترفیعی
- برونسپاری تولید
- تحلیل هزینه های ثابت و متغیر
مزایای تحلیل نقطه سربه سر
نقطه سر به سر فواید و کاربردهای فراوان و متفاوتی در کسب وکارهای گوناگون دارد. برخی از مزایای محاسبه نقطه سر به سر در ادامه آورده شده است :
- مفهوم نقطه سر به سر تخمین دقیقی از تعداد واحدهای مورد نیاز که باید به فروش برسند تا سازمان واقعا شروع به سودآوری نماید را به شما ارائه می کند.
- این نقطه به شما کمک خواهد کرد تا هزینه های ثابت و متغیر را شناسایی و میان آنها هماهنگی ایجاد نمایید.
- این نقطه یک ابزار اندازه گیری است که برای تعیین اهداف فروش، به شکل موثر مورد استفاده قرار می گیرد.
- نقطه سر به سر می تواند پیامدهایی که یک هزینه یا افزایش کارآیی بر میزان سودآوری یک کسب وکار دارند، پیش بینی کند.
- این معیار می تواند به شرکت در محاسبه سود (ضرر) شکل گرفته در سطوح مختلف فروش و تولید کمک کند.
- سازمان ها می توانند از آن برای ارزیابی میزان تقاضای آتی استفاده کنند. اگر رسیدن به نقطه سر به سری بیشتر از بازه ی زمانی تعیین شده بر اساس تقاضای تخمین زده شده باشد، این یعنی” ضرر” و شرکت احتمالا باید تولید را متوقف کند یا تغییراتی اساسی برای افزایش تقاضا انجام دهد.
- نقطه سر به سر کمک می کند تا شما اثرات احتمالی تغییر در قیمت فروش محصول یا خدمت را پیش بینی نمایید.
- اطلاعات به دست آمده از تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر در تصمیم گیری های مهم مدیریتی به کمک شما می آیند. به عنوان مثال می توان به اقدام برای دریافت وام، قیمت گذاری محصول (خدمت) یا شرکت در مناقصه ها و مزایده ها اشاره کرد.
محدودیت های تحلیل نقطه سربه سر
توجه کنید که تحلیل نقطه سر به سر مانند هر تحلیل مالی دیگری دارای محدودیت ها و معایبی نیز می باشد. در ادامه به برخی از محدودیت های تحلیل آن می پردازیم:
- نقطه سر به سر بر مبنای این فرض محاسبه می شود که درآمد و هزینه ها با تولید تغییر نخواهند کرد.
- در تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر فرض می شود که فروش و تولید همواره ثابت هستند که در عمل غیر ممکن است.
- یکی از محدودیت های محاسبه مدل نقطه سر به سر این است که از این تحلیل تنها برای یک محصول یا خدمت می توان استفاده کرد و اگر شرکتی چندین محصول تولید کند در تحلیل نقطه سر به سر با دردسرهایی مواجه خواهد شد و لازم است از مدل های دیگری استفاده کند.
- این فرض که قیمت فروش فارغ از سطح و میزان تولید همواره ثابت خواهد ماند، غیرعملی است.
- ایجاد جداول سر به سری و استخراج نقطه سر به سر یک فرایند زمانبر است.
- گاهی اوقات برخی از سازمان ها با بیش از اندازه در نظر گرفتن اهداف فروش پس از محاسبه آن به کمک فرمول نقطه سر به سر منجر به افزایش استرس در میان کارکنان خود می شوند.
حال که فهمیدید نقطه سربه سر چیست و با مزایا، معایب و کاربردهای مختلف آن آشنا شدید، نوبت به محاسبه و تحلیل نقطه سر به سر می رسد.
نقطه سر به سر چگونه محاسبه می شود؟
به طور کلی، برای محاسبه نقطه سر به سر کسب و کار، هزینه های ثابت بر حاشیه سود ناخالص تقسیم می شود. این محاسبه عددی را ایجاد می کند که نیاز به تجزیه و تحلیل دارد. در مورد سهام، اگر معامله گر سهامی را با قیمت 200 دلار خریداری کند و 9 ماه بعد پس از سقوط از 250 دلار دوباره به 200 دلار برسد، به نقطه سر به سر رسیده است.
فرمول Break Even Point
معامله گران در معاملات خود نقطه سر به سر دارند و کسب وکارها نیز در کار خود دارای نقطه سر به سر هستند. نقطه سر به سر یک شرکت با در نظر گرفتن هزینه های ثابت و تقسیم این رقم بر درصد حاشیه سود ناخالص شرکت محاسبه می شود.
مثال نقطه سر به سر در سرمایه گذاری
فرض کنید یک سرمایه گذار سهام مایکروسافت را با قیمت 110 دلار خریداری می کند. این قیمت نقطه سر به سر او در این معامله است. اگر قیمت به بالای 110 دلار برسد، سرمایه گذار در حال کسب سود است. اگر قیمت سهام به زیر 110 دلار کاهش یابد، سرمایه گذار ضرر می کند. اگر قیمت درست 110 دلار باقی بماند، سرمایه گذاران در نقطه سر به سر (Break Even Point) هستند؛ چون نه سودی به دست می آورند و نه چیزی از دست می دهند.
مثال Break Even Point در یک کسب وکار
اطلاعات مورد نیاز برای محاسبه نقطه سر به سر در یک کسب وکار را می توان در صورت های مالی آنها یافت.اولین اطلاعات مورد نیاز، هزینه های ثابت و درصد هزینه حاشیه ناخالص است.فرض کنید یک شرکت دارای 1 میلیون دلار هزینه ثابت و هزینه حاشیه ناخالص 37 درصد است. نقطه سر به سر آن 2.7 میلیون دلار (1 میلیون دلار تقسیم بر 0.37) است. در این مثال مهم، شرکت باید 2.7 میلیون دلار درآمد برای پوشش هزینه های ثابت و متغیر خود ایجاد کند. اگر فروش بیشتری داشته باشند، شرکت سود خواهد داشت. اگر فروش کمتری داشته باشند، ضرر خواهند داشت.
سخن پایانی
نقطه سر به سر یک مفهوم مهم است که از بازار های مالی به بازار ارزهای دیجیتال هم وارد شده است. تریدر ارزهای دیجیتال هنگام تنظیم معاملات خود از این مفهوم زیاد استفاده می کند. یک معامله گر حرفه ای قبل از شروع معامله، Break Even Point معامله خود را نیز مشخص می کند تا اگر روال بازار مطابق با پیش بینی او پیش نرفت، بتواند در نقطه سر به سر از معامله خارج شود. به خصوص در معاملات اختیاری، معامله گران حرفه ای نقطه سر به سر معامله خود را محاسبه می کنند.به غیر از بازار های سهام و ارزهای دیجیتال، نقطه سر به سر در کسب و کارها نیز بسیار کاربرد دارد. شرکت ها هزینه های ثابت و هزینه های جاری خود را محاسبه می کنند و تخمین می زنند که نقطه سر به سر آنها کجا است. اگر در حال تولید یا فروش محصولی هستند، محاسبه می کنند که نقطۀ سر به سر آنها، فروش چه تعداد کالا است و بعد از چه عددی از تعداد فروش، وارد سود می شوند.