وقتی یک رابطه عاطفی سرانجامِ خوشی پیدا نمی کند و دو طرفِ حاضر در آن با هم به مشکل برمی خورند، معمولا هر دو طرف مقصر هستند. در زندگی زناشویی وقتی از یکی از دو طرف اشتباهی سر می زند، دیگری هم این اجازه را به خودش می دهد و به نوعی توجیهی برای رفتار اشتباهش پیدا می کند. نکته ای که مردان باید بیشتر به آن توجه کنند این است که به جای تلاش برای تغییر دادن دیگران، بهتر است سعی کنند از اشتباهات خودشان در رابطه آگاهی پیدا کنند و برای برطرف کردن آنها تلاش کنند. به این صورت، شریک زندگی شان هم برای تبدیل شدن به فردی بهتر انگیزه پیدا می کند و رابطه روزبه روز سالم تر می شود. در ادامهٔ این مطلب، تعدادی از اشتباهات رایج مردان در روابط عاطفی را برخواهیم شمرد تا شاید به شما برای پیش گرفتن این رویکرد کمکی کرده باشیم.
1. اولویت ندادن به رابطه با همسر
بعضی از مردها به کارشان بیشتر از همسرشان اهمیت می دهند و بعضی به گذراندن وقت کنار دوستان شان؛ به همین منوال، مردهایی هستند که اولویت های دیگری قبل از همسرشان دارند. هر زنی، اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرد، آزرده و ناراحت می شود. هر بار که قراری را با همسرتان به هم می زنید تا به کارهای دیگرتان برسید، او آزرده می شود. اینها روی هم تلنبار می شود و در بلندمدت به رابطه آسیب می زند. البته منظور این نیست که به کلی از کار یا علایق تان دست بکشید، اما بهتر است رفتارتان با همسرتان به گونه ای باشد که وقتی شرایط زندگی دشوار شد و به قولی به تهِ تلخ خیار رسیدید، بداند که در این دنیا هیچ چیز دیگری به اندازۀ او برای تان اهمیت ندارد و همپای شما در سختی ها شریک باشد. در غیر این صورت، معلوم نیست چه واکنشی نشان خواهد داد.
2. نخریدن هدایای کافی برای همسر
این اشتباه رایجی در میان مردان است. بعد از مدتی که کنار همسرتان زندگی می کنید، دیگر از شور و اشتیاق اوایل رابطه خبری نیست؛ به همین خاطر، پیدا کردن انگیزه کافی برای خریدن هدیه ای بخصوص، که واقعا همسرتان را خوشحال کند، دشوار می شود. این کاملا طبیعی است. شاید ازلحاظ مالی در مضیقه باشید، شاید هم زندگی کنار همسرتان روزمره و عادی شده باشد. اما فراموش نکنید که هرقدر هم از رابطه تان گذشته باشد، باز هم با خرید هدیه برای همسرتان خوشحالش می کنید. اگر کمی برای این منظور به خودتان سختی بدهید، نتایج خوب آن را در رابطه تان خواهید دید.
3. صحبت نکردن به اندازهٔ کافی با همسر
یکی از دلایلی که به خاطر آن با دیگران وارد رابطه می شویم، این است که تنها زندگی نکنیم و کسی را به عنوان همراه داشته باشیم. یکی از شاخصه های همراهی، صحبت کردن و داشتن تعامل است. پس حتی اگر خیلی اهل صحبت کردن نباشیم، بعد از پذیرفتن مسئولیت رابطه و شروع زندگی مشترک باید رویه مان را تغییر بدهیم. گاهی کنار همسرتان بنشینید و با او صحبت کنید. از روز کاری اش بپرسید، برایش از رؤیاهای تان بگویید و از علایق مشترک و هر چیز دیگری که دوست دارید صحبت کنید. تنها در این صورت است که تبدیل به بهترین دوست شما می شود و به معنای واقعی شریک زندگی تان خواهد بود. رابطه ای که در آن ارتباطِ کلامی ضعیف باشد، به مشکل برمی خورد.
4. انتخاب اشتباه در هنگام خرید هدیه
مسئلۀ دیگری که می تواند به اندازۀ مورد قبلی برای رابطه بد باشد، اشتباه کردن در هنگام خرید هدیه برای همسر است. خیلی از مردها وقتی می خواهند برای همسرشان هدیه بگیرند، چیزی می خرند که موردنیاز خودشان یا هر دوی شان است و چنین چیزی را به عنوان هدیه به همسرشان می دهند. چنین کاری باعث آزردگی او می شود و به رابطه آسیب می زند. کمی بیشتر به همسرتان توجه کنید و از علایق واقعی اش مطلع شوید. به این صورت می توانید هدیه ای برایش بگیرید که دوست دارد و خوشحالش می کند.
5. نداشتن شناخت کافی از همسر و درک نکردن او
آدم ها را می توانیم به دانه های برف تشبیه کنیم: هیچ کدام شبیه یکدیگر نیستند و خصوصیات و ویژگی های متفاوتی دارند. به همین خاطر، درک کردن آنها و شناختن شان اصلا کار ساده ای نیست و به زحمت زیادی نیاز دارد. مردان زیادی هستند که همسرشان را خوب نمی شناسند و بسیاری از آنها به این مسئله واقف نیستند. بیشتر راجع به این مسئله فکر کنید. اگر احساس می کنید از این دسته از مردان هستید، با همسرتان وقت بگذرانید، با او صحبت کنید و با پرسیدن سؤال های مختلف، سعی کنید درک بهتری از شخصیت او پیدا کنید. اگر با چنین صحبت هایی باز هم نتوانستید او را بهتر بشناسید، سر کردن به این امید که بالاخره اتفاقی خواهد افتاد و او را بهتر خواهید شناخت، رویکرد خوبی نیست و باید به فکر راهکار دیگری باشید.
6. ترسیدن از نشان دادن احساسات واقعی به همسر
رابطه میان زن و شوهر محدود به کنارِ هم بودن نیست. رابطه زمانی خوب و سالم خواهد بود که زن و شوهر با مشارکت و همکاریِ یکدیگر زندگی را پیش ببرند و دوستِ هم باشند. اگر همسرتان احساس کند شما کنارش هستید فقط به این خاطر که «می ترسید» کاری را که واقعا دوست دارید انجام بدهید، از شما دورتر و دورتر خواهد شد. تا جایی که در نهایت، ممکن است شما را رها کند و به دنبال کسی بگردد که از ابراز احساسات حقیقی اش به او واهمه ای نداشته باشد.
7. توجه ناکافی به احساسات همسر
اگر زنی عصبانی باشد و از دست همسرش دلخور باشد، احساسش را صادقانه بروز نمی دهد. حالا اگر احساس حسادت کند، به همسرش مشکوک شده باشد یا به هر نحوی احساس رضایت نکند، باز هم شرایط به همین منوال است و احساساتش را بروز نمی دهد. این ویژگی تا حدودی در طبیعت زنان است؛ زنان خوددارتر از مردان هستند. شما در مقام شریک زندگی و همسر او وظیفه دارید به احساسات واقعی اش پی ببرید. او در حقیقت با این بروز ندادن احساساتش می خواهد شما را امتحان کند. اگر بتوانید این کار را انجام بدهید و سر از احساس واقعی او دربیاورید، او مشکلش را با شما در میان می گذارد و فرصت حل مسئله را پیدا خواهید کرد. اگر هم به همسرتان بی توجهی کنید، او هم همین کار را با شما می کند و در بلندمدت، رابطه آسیب می بیند.
8. آویزان و سست عنصر بودن در رابطه
زنان مردانی را دوست دارند که همواره در کنارشان باشند، اما اگر شما خودتان را به همسرتان سنجاق کنید، او به مرور از این حالت دل آزرده خواهد شد. اگر او به موجودی احتیاج داشت که بخواهد سراسر روز نوازشش کند، یا بچه دار می شد یا یک حیوان خانگی می خرید! بودنِ بیش از اندازه کنار همسرتان به این معنا است که اجازۀ تنها شدنِ گاه به گاه و رفتن در خلوت خودش را از او می گیرید. به عنوان همسر و شریک زندگی او، وظیفه دارید گاهی این اجازه را به او بدهید و مرز و محدوده ها را رعایت کنید. نکتۀ دیگر اینکه سعی کنید ضعف و تردید از خودتان نشان ندهید و برای تصمیم گیری دربارهٔ مسائل مختلف و دیگر موقعیت های این چنینی، خیلی همسرتان را درگیر نکنید. به تصمیمی که می گیرید پایبند باشید و مقتدرانه عمل کنید. شاید این کار را از روی محبت و مهربانی انجام می دهید، اما در بلندمدت خیلی خوشایندِ زنان نخواهد بود. برای اینکه عشق خود را به او اثبات کنید، کارهای دیگری هم می توانید انجام بدهید.
9. توجه بیش از اندازه به احساسات همسر
اگر در جویا شدن احساسات و احوال همسرتان زیاده روی کنید و مدام راجع به این مسئله از او سؤال کنید، می تواند به اندازهٔ مورد قبلی برای رابطه تان بد باشد. اوایل امر از این پیگیری شما خوشحال خواهد شد و محبت شما را تحسین می کند، اما طولی نمی کشد که این پیگیری کلافه اش می کند و برایش آزاردهنده می شود. بعد از مدتی هم خودِ شما تبدیل به مشکل او و علت حالِ بدش خواهید شد. پیش بینی آیندهٔ چنین رابطه ای هم کار دشواری نیست.
10. ناموفق بودن در جلب اعتماد همسر
این مورد به نوعی از موارد دیگر اهمیت بیشتری دارد. اگر در جلب اعتماد همسر خود ناموفق باشید، همه چیز به هم می خورد. برای اشتباه های دیگری که برشمردیم، با پیش گرفتن راهکار مناسب و تحمل کمی دشواری می توان راه حلی پیدا کرد، اما دربارۀ اعتماد کردن، اوضاع کمی فرق می کند: اگر یکی از دو طرفِ حاضر در رابطه اعتمادشان به دیگری را از دست بدهند، دیگر راه برگشتی وجود نخواهد داشت. اعتماد به طور کلی احساس شکننده و آسیب پذیری است. حتما نباید به همسرتان خیانت کرده باشید یا به او دروغ گفته باشید که به شما بی اعتماد بشود. کارهای ساده تری مثل فرستادن پیام برای زنی دیگر در شبکه های اجتماعی، اگر برملا شوند، اعتماد را از بین می برند و شاید زمینه ساز پایانِ کارِ رابطه شوند. برای جلب اعتماد همسرتان قرار نیست کاری بکنید یا نقشی بازی کنید؛ تنها وظیفۀ شما این است که از انجام دادن کارهایی که ممکن است موجب بی اعتمادی شوند خودداری کنید.
کلام آخر
خیلی از مواردی که ذکر کردیم برای زنان هم صدق می کند. مثلا درمورد خرید هدیه، هیچ مردی دوست ندارد با بلوزی صورتی بیرون برود که عکس بچگانه رویش دارد. در بحث اعتماد میان زن و شوهر هم به همین صورت است؛ زنان وقتی عهده دار زندگی با مرد دیگری می شوند، نباید با بی توجهی او را به خودشان بی اعتماد کنند. اما به هر عنوان و فارغ از جنسیت، مسئلهٔ مهمی که همگی باید به آن توجه داشته باشیم این است که در درجۀ اول به اشتباهات و نقص های خودمان واقف شویم و سعی در برطرف کردن آنها داشته باشیم. به این صورت، شریک زندگی مان را هم تشویق می کنیم که به فرد بهتری تبدیل شود. در سوی دیگر، اگر بخواهیم مدام اشتباه را به گردن دیگری بیندازیم و از خودمان سلب مسئولیت کنیم، به نتیجه ای نمی رسیم و فقط شرایط را از چیزی که هست بدتر می کنیم.