نباید دچار خطا در تحلیل شویم و ناتوانی روسیه در تسخیر کی یف را به عنوان یک شکست نظامی تفسیر کنیم. در حالی که روسیه در جبهه کی یف یک شکست سیاسی را متحمل شده است.
ساعدنیوز: جنگ اوکراین در آستانه ورود به چهارمین ماه خودش است. تحولات فرآوانی در این مدت صورت گرفته است. برخی از تحلیلگران در همان آغازین روزهای جنگ معتقد بودند که با توجه به قدرت نظامی فوق العاده روسیه، پرونده این جنگ در کمتر از ده روز بسته خواهد شد و روسیه تمام خاک اوکراین را به تسخیر خودش درخواهد آورد ولی چنین اتفاقی در عمل نیفتاد و ما شاهد فرسایشی شدن این جنگ هستیم. به نظر حضرتعالی چه عواملی باعث این رویداد شده است؟
امیر علی ابوالفتح: البته کسانی که چنین تحلیلی ارائه داده اند خودشان باید دلایل این رویکرد را توضیح دهند. اما ارزیابی من این است که این سناریو و پیشبینی به یک فاکت استوار بوده است و آن، باور به تأثیر سیاسی در روند جنگ است. یعنی کسانی که معتقد بودند که پرونده این جنگ به تعبیر شما در ظرف ده روز بسته خواهد شد، اساساً بر این باور بودند که در این مدت، با شکست سیاسی اوکراین و تسلیم سرفرماندهان اوکراینی پرونده این جنگ بسته خواهد شد. چرا که شکست نظامی اوکراین با توجه به تسلیحاتی که در اختیار دارد و به لحاظ توان نسبی نظامی اش ظرف این مدت کوتاه غیرقابل تصور است. بنابراین، اگر رئیس جمهور و نخبگان سیاسی اوکراین به این جمع بندی می رسیدند که تسلیم شدن در برابر روسیه، به نفع کشورشان و مردم شان است، طبیعتاً در کمتر از ده روز قائله ختم می شد. چیزی که ما در مورد فرانسه در جنگ جهانی دوم شاهد آن بودیم. به هر دلیلی، سران فرانسه در 1941 به این نتیجه رسیدند که اعلام ترک مخاصمه می تواند آینده بهتری را برای کشورشان رقم بزند و تسلیم شدند. با شکست سیاسی فرانسه، این جنگ در جبهه فرانسه تمام شده محسوب گردید.
اما اوکراین این شکست سیاسی را نپذیرفت. زلنسکی در کشورش باقی ماند و برعکس اشرف غنی، مقاومت را ترجیح داد. اگر زلنسکی کشورش را ترک می کرد طبیعتاً اوکراین مانند برف آب می شد. بنابراین، کسانی که میگویند جنگ باید ظرف 10 روز پایان می یافت، فرض را بر شکست سیاسی اوکراین در روزهای اول جنگ گذاشته بودند. اتفاقی که در سال 1320 با ترک مخاصمه از سوی رضا شاه به عنوان سرفرمانده ارتش ایران رخ داد.
تصور روس ها هم به نظر این بود که اوکراین به لحاظ سیاسی با آغاز جنگ تسلیم خواهد شد. به همین دلیل هم ما شاهد پیش روی نیروهای روس به سمت کی یف بودیم. فتح کی یف به لحاظ سیاسی برای روسیه اهمیت داشت نه به لحاظ نظامی. آن چیزی که به لحاظ نظامی یک موفقیت برای روسیه محسوب می شود فتح تما ساحل آزوف و ایجاد کوریدور ارتباطی با کریمه و محاصره اودسا و قطع دسترسی اوکراین به دریای سیاه و تسخیر بخشهای زیادی از دونباس است. اگر کی یف آن طور که روس ها تخمین می زدند، سقوط می کرد، آن وقت این یک پیروزی سیاسی برای روسیه محسوب می شد.
البته شکست روسیه در جبهه کی یف و عدم توفیق در فتح پایتخت اوکراین به دلیل برتری آتش اوکراینی ها نبود. بلکه استراتژی روس ها تغییر کرد. روس ها انتظار چنین مقاومتی را نداشتند ولی با حمایت غربی ها این مقاومت ادامه پیدا کرد و طبیعتاً باعث تغییر راهبرد عملیاتی روسیه در جنگ شد.
در 25 روز اخیر، روسیه توانسته است موفقیت های قابل توجهی را در میدان نبرد به دست آورد از جمله فتح ماریوپل و نیز کنترل یک نیروگاه مهم و اینها برای روسیه یک موفقیت نظامی محسوب می شود. بنابراین، نباید دچار خطا در تحلیل شویم و ناتوانی روسیه در تسخیر کی یف را به عنوان یک شکست نظامی تفسیر کنیم. در حالی که روسیه در جبهه کی یف یک شکست سیاسی را متحمل شده است.
واقعیت این است که روسیه، اوکراین را می خواهد؛ خواه با زبان خوش، خواه با خشونت، تجاوز، جنگ و خونریزی! روسیه به آمریکا می گوید که باقی اروپا هر چه هست مال تو، ولی اوکراین مال من است.
ساعدنیوز: آیا همین شکست سیاسی باعث نشده است که غرب تلاش کند تا سناریوی جدیدی را برای زیر فشار نهادن روسیه از طریق طرح موضوع عضویت سوئد و فنلاند در ناتو طراحی کند؟
امیر علی ابوالفتح: تحلیل من این است که برای روسیه، داستان اصرار اوکراین بر عضویت در ناتو کاملاً با درخواست فنلاند یا سوئد برای عضویت در ناتو فرق می کند. همان طور که پیشتر هم در مورد عضویت استونی یا لیتوانی در ناتو، روسیه چنین موضع تندی نگرفت. عضویت فنلاند، سوئد، یا حتی ایرلند، اتریش و سوئیس در ناتو به اندازه عضویت اوکراین در ناتو، تهدیدی امنیتی برای روسیه محسوب نمی شود. موضوع عضویت اوکراین در ناتو برای روسیه یک موضوع حیات و ممات است.
درست است که طولانی ترین مرز را روسیه با فنلاند دارد. ولی فنلاند یک منطقه قطبی است. از سوی دیگر مراکز امنیتی، نظامی و فرهنگی اصلی روسیه در مجاورت این مرز قرار ندارند. فقط شهر استالینگراد در این نقطه قرار دارد و حتی عضویت فنلاند هم فشار مضاعفی را در این خصوص به روسیه وارد نمی کند. ولی اوکراین به اندازه ای برای روسیه مهم است که روسیه حاضر است تا مرز استفاده از سلاح اتمی پیش برود. چون اگر اوکراین از دست برود، آینده روسیه به خطر می افتد.
واقعیت این است که روسیه، اوکراین را می خواهد؛ خواه با زبان خوش، خواه با خشونت، تجاوز، جنگ و خونریزی! روسیه به آمریکا می گوید که باقی اروپا هر چه هست مال تو، ولی اوکراین مال من است. بنابراین، من معتقدم عضویت فنلاند یا سوئد در ناتو به اندازه اوکراین برای روسیه مهم و استراتژیک نیست. فنلاند با عضویت در ناتو قدرت بیشتری برای فشار آوردن به روسیه به دست نمی آورد. ناتو با فنلاند و سوئد همکاری های گسترده ای دارد. کمک تسلیحاتی هم به این کشورها از سوی ناتو می شود.
عضویت این دو کشور در ناتو به صورت رسمی، عملاً چیزی به آنها اضافه نمی کند. حتی من معتقدم که عضویت مولداوی هم در ناتو اهمیت چندانی برای روسیه ندارد. ولی اوکراین برای روسیه مهم است. به هیچ وجه حاضر به از دست دادن روسیه نیست.
روس ها چشمداشتی به خاک ندارند بلکه خواسته آنها از اوکراین این است که حداقل بی طرف بماند و اگر با غرب هم می خواهد رابطه برقرار کند توازن را حفظ کند.
ساعدنیوز: با توجه به ادامه فرسایشی جنگ، برخی معتقدند که هدف اصلی روسیه از ابتدا تجزیه خاک اوکراین به دو بخش شرقی و غربی بوده است تا تفاوت های فرهنگی میان اسلاوها و خاخول ها را مورد استفاده قرار دهد و برای خودش محیط امن ایجاد کند. نظر حضرتعالی در این خصوص چیست؟
امیر علی ابوالفتح: من بعید می دانم که روس ها چشمداشتی به سرزمین اوکراین داشته باشد. اصولاً در قرن بیست و یکم، جنگ بر سر خاک نیست بلکه جنگ بر سر بازارها است. تصور من این است که اگر زلنسکی راه خاندان علی اف را در پیش می گرفت، با روسیه به مشکل برنمی خورد. البته برخی از کشورها مانند بلاروس به رهبری لوکاشنکو عملاً در روسیه ادغام شده اند. ولی به نظرم راهی که علی اف می رود، راه میانه است. آنها به موقعیت ژئوپلتیک فوق العاده حساس کشورشان آگاه اند به همین دلیل هم با ایران رابطه دارند، هم با روسیه، هم با اسرائیل هم با آمریکا؛ با بندبازی کار خودشان را پیش می برند.
اگر اوکراین هم همین راه را می رفت شاید اصلاً جنگی رخ نمی داد. البته در مورد اوکراین وضعیت بغرنجتر است. روس ها اوکراین را سرزمین پدری خودشان می دانند. پشت کردن اوکراین به روسیه به معنای تلاش برای قطع کردن ارتباط با تاریخ شان است. چرا که آن طور که من اطلاع دارم، به لحاظ تاریخی اسلاوها، خان نشین کی یف بودند. البته امروز به چشم خودمان تاوان سنگینی را شاهدیم که اوکراین به دلیل قطع رابطه با تاریخش می دهد. البته این موضوع را شاید یک دانشجوی روابط بین الملل هم متوجه باشد که روسیه بر سر اوکراین با غرب معامله نمی کند.
اشتباه محاسباتی غرب هم در این موضوع مشخص است. اگر واقعاً قصد بر عضویت اوکراین در ناتو بود، این کار باید در سال 2004 و در زمان قدرت آمریکا می افتاد. تحلیل من این است که غربی ها و مشخصاً آمریکا، از اوکراین به عنوان طعمه استفاده کردند تا روسیه را گرفتار کنند. این جنگ یک مگاپروژه برای غرب بود تا روسیه را تحریک کند و بعد با استفاده از همین جنگ، روسیه را تحریم کند؛ منزوی سازد و اموالش را ضبط کند.
روس ها چشمداشتی به خاک ندارند بلکه خواسته آنها از اوکراین این است که حداقل بی طرف بماند و اگر با غرب هم می خواهد رابطه برقرار کند توازن را حفظ کند. وقتی شما با همسایه گردن کلفتی مانند روسیه همجوار هستید، ممنوع کردن تکلم به زبان روسی یک اشتباه راهبردی است! این تصمیم واقعاً روسیه را آشفته کرد. می توانستند سیاستمدارانه تر رفتار کنند. تصور من این است که مقامات کی یف فکر می کردند که غربی ها از اوکراین حمایت خواهند کرد. ولی محاسبات شان غلط از آب درآمد. البته کمک های تسلیحاتی و پولی شد ولی اینها دردی از اوکراین دوا نکرد.
روسیه 190 هزار سرباز را در جنگ اوکراین به خدمت گرفته است. اگر جنگ پیچیده تر شود تا 2 میلیون سرباز می تواند وارد میدان کند. شما با دومین ارتش بزرگ جهان طرفید. وقتی با کشوری همجوارید که تاریخ آن مملو از خشونت، تجاوز و خونریزی است؛ باید هوشمندانه تر و با درایت رفتار کنید. کی یف می توانست با تغییر رویکرد، دل مسکو را به سان واشنگتن به دست آورد. ولی این کار را نکرد! و نتیجه اش چیزی شد که امروز شاهد آن هستیم.