اینها را داریوش مهرجویی کارگردان پرآوازۀ سینمای ایران با درد و رنج فراوان بر زبان آورده و بعید است بلوف باشد. البته گفته اند فیلم توقیف نشده بلکه تنها نوبت اکران آن عقب افتاده و از نوروز کنار رفته. آخر چرا؟ کی به یک عده اجازه داده دربارۀ محصول فرهنگی این گونه تصمیم بگیرند؟ برهنگی را تبلیغ می کند یا بی خدایی را یا ترویج یا خشونت عریان را؟ کلا یک قصه است دیگر. این همه مته به خشخاش گذاشتن ندارد. همین کارگردان اگر دو سال پیش در ۸۰ سالگی درگذشته بود مجسمۀ او در این شهر نصب می شد و حالا باید به خاطر مخالفت با نمایش فیلم پروانه دار خود - دست کم در ایام نوروز- این گونه برآشوبد.
خواست غیر قانونی ندارد. می خواهد فیلمی را که مطابق قانون ساخته و آمادۀ نمایش است، در موعد مقرر نمایش بدهید. همین! آدمی که کاری را تولید می کند دوست دارد بازخورد مخاطب را ببیند. جالب این که پروانۀ صادره برای یک فیلم در دولت قبل خودمان را قبول ندارند بعد به آمریکا می گویند تضمین بدهید که دولت بعدی شما از برجام خارج نمی شود.
اگر تغییر دولت ها نباید در تصمیمات و توافقات سیاسی بین کشورها اثر بگذارد - که البته حرف درستی هم هست - چرا این قاعده را دربارۀ پروانۀ نمایش فیلم در داخل رعایت نمی کنید؟
حسن عباسی تئوریسین اصول گرا را قبول ندارم اما یک شب چند سال پیش حرف خیلی درستی در تلویزیون بر زبان آورد. او گفت: «کل خانوادۀ سینما ۶ هزار نفر است و اگر برای هر فیلم ۱۰۰ نفر لازم باشد می شود ۶۰ خانواده. عین ۶۰ تا که نمی توانند فیلم ارزشی بسازند. یکی اجتماعی می سازد، دیگری جنایی. سومی اکشن. چهارمی تاریخ. شما هم ارزشی و انقلابی خودتان را بسازید».
منظور آقای عباسی این بود که جای شما را که تنگ نکرده اند! بودجه بگیرید و بسازید. هزارتا بسازید.
داریوش مهرجویی فیلم خودش را ساخته. قوانین را هم که نقض نکرده است. پروانه نمایش هم دارد. چرا اذیت می کنید دیگر؟!
اتفاقا اگر ملت فیلم مهرجویی را ببینند سؤال کمتری ایجاد می شود تا فیلم «موقعیت مهدی» چون مدام از خود می پرسد چرا باید جنگ این قدر ادامه می یافت؟ چرا از آسیه باکری اسمی نیست؟ چون سال ۸۸ موضع انتقادی داشت؟ فیلم مهرجویی اقلا از این سؤالات ایجاد نمی کند!
هر بار که می بینم دخترم پای نماوا و فیلیمو نشسته تصمیم می گیرم در ستایش این دو پلت فرم بنویسم ولی بعد نگران می شوم بگویند نکند منفعتی هست. نه! نسل امروز پای سریال های تصنعی صدا و سیما که نمی توانند بنشینند. سینما هم که محدود است. چه کار کنیم؟ رهاشان کنیم در دنیای اینترنت؟! به خاطر بستن تلگرام قبح استفاده از فیلترشکن را که ریختید.
هر چند حالا هم البته معلوم نیست ساترا بگذارد اینها پا بگیرند ولی چرا به سینماگر ایرانی اعتماد ندارید؟ در دوران ریاست علی لاریجانی بر صدا و سیما یک برنامۀ زنده به دیدار او با برنامه سازان اختصاص داشت و خانم مرضیه برومند هم بود و پرسید چرا هر بار باید از نو دنبال مجوز بدوم؟ چه کار کنم کارمندان شما قبول کنند من صلاحیت دارم؟ آخر مرضیه برومند و ایرج طهماسب و داریوش مهرجویی که نباید مدام خود را به کار به دستانی که گاه هم سن فرزندان آنان هستند ثابت کنند.
وقتی تنها جای مطمئن برای استمرار پیوند نسل جدید با هویت فرهنگی همین فیلم های سینمایی با مجوز داخلی است که در سینما یا شبکۀ نمایش خانگی عرضه می شود چرا اذیت می کنند؟
اصلا چرا باید داریوش مهرجویی التماس یا پرخاش یا تهدیدی به تحصن کند فیلم مرا نمایش دهید! قدرت را که در اختیار دارید، با احساسات و علایق و ذوقیات خلایق چه کار دارید؟
البته تا حرف می زنی مثال نظارت بر مواد غذایی را مطرح می کنند و می گویند شما حاضری غذای مسموم به فرزندت برسد؟ مثالی بی ربط. چون مرجع اعلام آلودگی و مسمومیت - دانشگاه های علوم پزشکی - مورد قبول همه است. تازه با آزمایش هم قابل اثبات است و متخصص مربوطه مدارک لازم را ارایه می کند و حق شکایت و پی گیری هم برای فرد متهم محفوظ است. ربطی به گرایش سیاسی این مدیر و آن دیگری ندارد.
در این فقره اما ادعای آلودگی و مسمومیت هم نیست و پروانه دارد و به قول داریوش خان، شیر هم نیست که بگویید تاریخ مصرف آن منقضی شده است.
تکرار این نکته جا دارد: می گویند آمریکا بابت برجام تضمین بدهد اما خودشان پروانه صادرۀ قبلی برای یک فیلم را قبول ندارند!
مگر چند تا مهرجویی داریم اصلا؟ فیلم او را و خود او را دوست ندارید. خوب، نداشته باشید. مهم نیست. در مجله ها و رسانه هاتان نقد کنید. اصلا یک برنامۀ هفت را اختصاص بدهید به کوبیدن آن و آقای فراستی هم که حی و حاضر است. اما فیلم، یک کالاست. وقتی با رعایت ضوابط و مقررات تولید شده، چرا نباید در جای خوب و وقت خوب عرضه شود؟ جز این است که خیال می کنید همه باید در یک قالب مشخص باشند؟
آقای احمد توکلی بارها از شهید بهشتی نقل کرده «ما انقلاب کردیم تا آدم تربیت کنیم نه مثل آجر، قالب بزنیم. چون انسان به انتخاب، آدم می شود.» پس چرا حق انتخاب آدم ها را سلب می کنید و برخی هم خیال کرده اند کار آنها این است که همه را به یک قالب دربیاورند؟
داریوش مهرجویی حق دارد از آدم بودن خودش و از آجر نشدن آدم ها دفاع کند هر چند حتی اگر در اعتراض به آجر شدن نانش از حیث توجه به منافع اقتصادی و معنوی هم بود ایراد نداشت.