استاد حسین محب اهری متولد 29 مهر 1330 در تهران، یکی از ستاره های بی بدیل سینما و تئاتر ایران است. این هنرمند پرآوازه کشورمان کارنامه کاری درخشانی از خودش به یادگار گذاشته است. حضور در بیش از 29 فیلم سینمایی و ده ها مجموعه تلویزیونی و بیش از پنجاه تئاتر، از این هنرمند یگانه، چهره ی هنری درخشانی ساخته است. همکاری با کارگردانان بزرگی همچون مهدی فخیم زاده، بهرام بیضایی، ابوالحسن داوودی، رخشان بنی اعتماد و سیروس الوند و بازی در کنار بازیگران بلند آوازه ایران یکی از وجوه درخشان این هنرمند فقید سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. حضور در کمدی های ماندگار تلویزیونی مانند چاق و لاغر و مأمور سوم، محله بهداشت، محله برو بیا، مبصر 4 ساله، حسین محب اهری را به یکی از نوستالوژی های نسل دهه 60 بدل کرده است. استاد حسین محب اهری در 26 دی 1397 بعد از یک دوره طولانی بیماری دار فانی را وداع گفت. به مناسبت سالگرد این هنرمند برجسته کشورمان، ساعد نیوز مصاحبه ای اختصاصی را با خانم مهتاب مقصودلو همسر استاد حسین محب اهری انجام داده است که نظر هنردوستان عزیز و مخاطبان محترم ساعد نیوز را به این مطالعه این مصاحبه جلب می کند:
ساعد نیوز: با تشکر از قبول زحمت و شرکت در این مصاحبه با ساعد نیوز؛ بفرمایید چگونه با استاد محب اهری آشنا شدید و چه مدتی با ایشان زندگی مشترک داشتید؟
مهتاب مقصودلو: من مهتاب مقصودلو همسر استاد حسین محب اهری هستم. البته همسر دوم ایشان. همسر اول استاد، خانم مهناز منافی ظاهر بودند، مادر اسد جان و یاسمن عزیز. ما کاملاً به صورت اتفاقی در یک جمع دوستانه آشنا شدیم و حدود 14 سال با هم زندگی کردیم.
ساعد نیوز: استاد در منزل چگونه آدمی بودند؟ لطفاً از اخلاقیات استاد برای مخاطبان ما بفرمایید؟
مهتاب مقصودلو: حسین محب اهری، انسانی عالم و فرهیخته بود که درک درست و منطقی ای از مسائل و مشکلات داشت. او با نگاهی موشکافانه و دقیق تلاش می کرد تا این مسائل را حل کند. او به تئاتر بسیار علاقمند بود و معتقد بود که دیدن یک نمایش مساوی هست با خواندن یک کتاب. او عاشق صحنه و موضوعی بود که نمایش برای گفتن داشت. بسیار پرشور و پر از عشق و محبت برای تمام انسان ها خصوصاً بچه ها بود. حسین، همسری مهربان، دست و دل باز، اهل تماشای فیلم، و گوش دادن به موسیقی بود. همین طور به مطالعه روزنامه و کتاب علاقه داشت، چون معتقد بود که هر کسی باید از مسائل روز دنیا و کشور خودش آگاهی داشته باشد. در صورت داشتن وقت و حوصله، به کارهای منزل مثل ظرف شستن، آشپزی، و حتی سبزی پاک کردن هم علاقه داشت. و در صورت مشاهده خانوده، ممکن بود سرزنش بشه! بنابراین، طوری عمل می کرد که آنها متوجه نشوند. این رو هم باید بگویم که وی اعتقاد اداشت که فقط می تواند بر روی صحنه بازی کند، و می گفت که در زندگی واقعی خودم، خودم هستم و بلد نیستم بازی کنم.
ساعد نیوز: بچه های دهه 60 خیلی با استاد محب اهری خاطره دارند. مبصر 4 ساله کلاس و کارهای دیگر. این طنازی و علاقه به کمدی در وجود خود استاد هم بود؟
مهتاب مقصودلو: تئاتری که آدم را به فکر وادار کند را دوست می داشت. همین طور، نمایشی که به شیوه ای نو بیان شود. و خلاقانه افکار را منتقل کند، ستایش می کرد. واقعاً در چهره و کاراکتر ایشان می شد نقش یک معلم تذکر دهنده را دید. حتی در رفتن به حمام کمی تنبلی می کرد که بچه ها بهش می گفتن که "بابا باز هپلی شدی!"
ساعد نیوز: در دوران بیماری استاد همچنان به کارهای هنری شان ادامه دادند یا هیچ نوع فعالیت هنری نداشتند؟
مهتاب مقصودلو: شاید حتی بیشتر از دورانی که سلامت بودند، به کار علاقه داشتند. یک بار، تقریباً اولین دوره شیمی درمانی را که شروع کردند، بعد از اتمام جلسه شیمی درمانی، مستقیم رفتند سر اجرای خانم کاظمی در پارک لاله که همه می گفتند که خیلی مراقب خودت باش. ولی حسین می گفت که خیلی حالم خوبه! چیزیم نیست! برجسته ترین کاری که در این دوره انجام دادند، حضور در سریال "علی البدل" بود به کارگردانی آقای مقدم. هم بازی آقای فخیم زاده بودند در آنجا. این سریال در یک روستایی در نزدیکی تویسرکان همدان بود. استاد سر این سریال، بسیار بد حال بود. من هم با ایشان، سر فیلمبرداری می رفتم. پشت صحنه منتظر بودم تا اگر حالشان بد بود، ایشان را به بیمارستان برسانم. دست آخر هم از شدت وخامت حال ایشان، آقای مقدم شخصیتی را که حسین بازی می کرد را در سناریو، "کشت" تا ایشان دیگر حضور نداشته باشند. البته طبق سناریوی اصلی سریال، قرار بود ایشان تا آخر سریال حضور داشته باشه ولی قسمت نشد. این شخصیت مرد تا حسین به درمانش برسه. بسیار فیلمبرداری سختی بود این سریال. ولی با این حال، بسیار زیبا نقش شان را ایفا کردند. یک روستایی بود فکر کنم به نام "ورکانه". شب بود و همان طور که می دانید؛ یک صحنه ممکن است برای رسیدن به آن چیزی که مد نظر کارگردان است، چندین بار گرفته بشود. این مریضی را شما به این مسأله اضافه کنید. واقعاً گرفتن این صحنه ای که آن شب می گرفتند خیلی دشوار بود. شب تا صبح فیلمبرداری ادامه داشت. من نصف شب در آن خانه خوابم برد. یک هو بیدار شدم دیدم که همه گروه فیلمبرداری روی سرم هستند و حسین هم بسیار خسته و بی رمق و رنگ و روی سفید کنار من نشسته و براش چای و نبات آوردند و همه عوامل سریال داشتند براش کف می زدند؛ که با وجود حال بدش؛ چندین بار یک صحنه را گرفته بودند تا به آن صحنه آرمانی برسه. اگر درست یادم بیاد، یک صحنه عروسی بود. وقتی ما برگشتیم به هتل؛ متأسفانه به شدت حال حسین بد شد و با من خداحافظی کرد؛ من صبح با آمبولانس، ایشان را به بیمارستان لاله رساندم. دکتر با ما دعوا کرد که چرا با این حالی که داشتید در این وضعیت سخت کار کردید و در معرض آلودگی بودید در حالی که بدنتان آمادگی مبارزه با این نوع آلودگی ها را نداشت. در سریال پایتخت هم ایشان حضور داشتند؛ ولی آنچنان حالشان به این بدحالی نبود. شیمی درمانی می شدند ولی حالشان به این وخامت نبود.
ساعد نیوز: به کدام یک از کارهای هنری شان بیش از همه علاقه داشتند؟
مهتاب مقصودلو: خوب، استاد محب اهری واقعاً کارنامه بسیار غنی ای دارند. کلی فیلم و سریال و تئاتر بازی کردند. کارهایی که با آقای بیضایی انجام داده بود را خیلی دوست داشت و درباره اش خیلی صحبت می کرد. تئاتر واقعاً یکی از علایق اصلی ایشان بود. خیلی تئاتر را دوست داشتند. نقشی را هم که در مختارنامه بازی کرده بود که به همین اواخر مربوط است خیلی دوست داشت.
ساعد نیوز: آیا در دوران بیماری استاد کمکی از سوی نهادهای هنری و فرهنگی کشور در جهت تسریع درمان استاد صورت میگرفت؟
مهتاب مقصودلو: من یک سپاس و تشکر فرآوان از صندوق حمایت از هنرمندان و اداره و خانه تئاتر باید بکنم. از آقای سیدزاده، آقای راد، آقای همت؛ همچنین جناب وزیر ارشاد، آقای صالحی. آقای مرادخانی، آقای شهرام کرمی؛ آقای شاه آبادی؛ و همین طور، پزشکان وزارت بهداشت و درمان که در طول درمان ایشان، به دیدن ایشان در بیمارستان می آمدند. همین طور از تک تک اعضای خانواده آقای محب اهری، به خصوص فرزندان ایشان اسد جان و یاسمن عزیز و کادر شیمی درمانی بیمارستان شریعتی و بیمارستان لاله؛ سرکار خانم کوهی و آقای دکتر موسوی، آقای دکتر عابدی مقدم، و آقای دکتر فضل علی زاده و همکاران ایشان، کمال تشکر را دارم. آقای علی اوجی و برنامه دورهمی. من از طرف خانواده استاد محب اهری و خودم، قدردانی و سپاس بیکران را دارم که اگر همراهی و همکاری این عزیزان نبود ما به آن درجه از کار درمانی که باید بود نمی توانستیم برسیم.
ساعد نیوز: حضرتعالی در دوران بیماری استاد در کنار ایشان بودید. از روحیه ایشان در دوره بیماری بفرمایید؟ آیا شخصیت امیدواری بودند؟
مهتاب مقصودلو: ایشان در دوره درمان کمی تا قسمت زیادی بد غذا و بدقلق شده بودند. باید با ترفندهای خاصی، غذا و آب میوه ها که در دوره شیمی درمان بسیار حیاتی هستند، تغذیه و خورانده می شدند. باز هم به دلیل آن فرایند خاص درمانی، نگه داشتن این ها در بدن خودش یک کار بسیار سختی بود. ایشان تا آخرین لحظه، نگاهی امیدوارانه و دیدی زیبا نسبت به زندگی داشتند. او در وصف زندگی، قدرت سرودن شعر را هم داشت. ولی خوب، در دل برای خودش افسوس می خورد، چون باید زندگی را ترک می کرد. بسیار نگاه دقیق و شاعرانه و لطیف داشت.
ساعد نیوز: استاد بیشتر با کدام یک از هنرمندان حشر و نشر داشتند و کدام یک از هنرمندان در دوران بیماری حمایت های عاطفی بیشتری داشتند؟
مهتاب مقصودلو: او با همه دوست بود و چند بار هم در جاهایی گفته بود که "با همه دوست هستم ولی هیچ دوست صمیمی ای ندارم. بیشتر با بچه های خودشان و خانم مریم کاظمی که با بچه های ایشان کار می کردند حشر و نشر داشتند. با این حال، برای این که یک نمایش را تدارک ببینه، ترجیح می داد که درباره کارش با آقای آتیلا پسیانی مشورت کند. خیلی کار آقای پسیانی را قبول داشتند. موقع تشییع جنازه استاد محب اهری در تالار وحدت، تنها کسی که در آنجا، پشت تریبون رفت و صحبت کرد، آقای پسیانی بود. البته خانم کاظمی که در اواخر، با ایشان کار می کردند، ایشان هم صحبت کرد. ولیکن از مجموعه "محله بهداشت" که در دهه 60 از تلویزیون پخش می شد و در آن آقای حمید جبلی، آقای اکبر عبدی، آقای جعفری بود. اینها هم دوره استاد محب اهری بودند که خوب یک رابطه خاصی هم با همدیگر داشتند. ولی از همه بیشتر، با آقای پسیانی ارتباط نزدیک داشتند. البته اون جور صمیمیتی هم در کار نبود. یادم هست که آن زمانی که ما در اکباتان بودیم، آقای پسیانی دو سه باری خونه ما آمده بودند. یا ممکن بود تماسی بگیرند و در خصوص یک کار، با ایشان مشورتی بکند. همین. رابطه صمیمی خاصی بین بازیگران وجود نداشت. برای احوالپرسی هم، همه کسانی که در رأس کار بودند، تشریف آوردند. چه دولت؛ چه خانه هنرمندان؛ چه مرکز هنرهای نمایشی؛ خانه تئاتر؛ حتی از خانه سینما؛ همه به دیدار استاد آمدند.
ساعد نیوز: آیا تجربه هنری مشترکی با استاد داشتید؟
مهتاب مقصودلو: بله من با ایشان چند تا کار نمایش انجام دادم. دو تا نمایش برای استاد محب اهری بازی کردم. یکی با عنوان "فرود اضطراری حواصیل روی پشت بام موزیسین" سال 1385 در تئاتر شهر و دومی "لاک پشت" در سال 1386 در فرهنگسرای هنر. دو نمایش هم برای خانم کاظمی کار کردم به نام های "رؤیای ماه" و "قصر یک بچه موش". یک نمایش هم در تالار وحدت برای بزرگداشت آقای جلال آل احمد، به کمک آقای علی احمدی برای آقای لاریجانی بازی کردیم.
ساعد نیوز: احساس تان را نسبت به دوران زندگی مشترک تان با استاد محب اهری بفرمایید؟
مهتاب مقصودلو: احساس می کنم، 14 سال یک دوره دانشگاهی که پر از عشق و شور و علاقه بود، در کنار استاد محب اهری گذراندم. و بعد از رفتن استاد، این دوره را تمام کردم و فارغ التحصیل شدم.
ساعد نیوز: بعد از فوت ایشان چه کارهایی برای حفظ و نشر آثار و کارهای ایشان صورت گرفته است؟ آیا بزرگداشتی از ایشان به عمل آمد؟
مهتاب مقصودلو: خود اداره تئاتر برای ایشان بعد از فوت شان، بزرگداشت گرفتند. ولی این که جای به خصوصی، برنامه ای پر سر و صدا برگزار بشود، من سراغ ندارم. البته اداره تئاتر و هنرهای نمایشی تمام مجالس ترحیم را لطف کردند. قطعه هنرمندان بهشت زهرا هم که اصلاً مال این آقایون و خانم های بازیگر است. من در شهر جدید هشتگرد فاز 7 ساکن هستم. اینجا مسکن مهر است. بسیار مفتخرم که در میان دوستان در اینجا زندگی می کنم. سال پیش در اول مهر، من به کمک دوستان "سبزاندیش زمین" در مدرسه ای دخترانه و با مدیریت سرکار خانم رنجی گرامیداشتی را با اجرای آقای محمد کدخدایی و پسر ایشان، خودم انجام دادیم. همان برنامه مبصر 4 ساله کلاس را اجرا کردیم. مدرسه و خانم مدیر، قدردان و خرسند بودند از این برنامه. حال، بیش از این امکانی مهیا نشده است جز این که خودم در دلم، هر روز و هر ثانیه با او هستم. خصوصاً وقتی که در حال دم کردن چایی هستم. چون به چایی بسیار علاقمند بود. هنوز هم هنگام خوردن چای، احساس می کنم که کنارم نشسته. حسین، با رفتن به قبرستان و رفتن به مجلس ترحیم رابطه خوبی نداشت. من هم هیچ حسی برای رفتن به سر مزار او ندارم. ولی گاهی اوقات از سر دلتنگی به آنجا می روم. به هر روی، حسین در منزل به تمیزی و شیکی خونه، دکوراسیون و بوی غذا خیلی اهمیت می داد. حال در نبود او، و انجام این امور، حسین را صدا می زنم. مطمئن هستم که مردم او را به درستی یاد خواهند کرد.