ساعدنیوز
ساعدنیوز

ماجرای جالب کارت عروسی فائزه که به دست رهبر معظم انقلاب رسید/ رهبری چه هدیه ای برای عروسی تدارک دیدند؟

  چهارشنبه، 02 اسفند 1402 ID  کد خبر 376678
ماجرای جالب کارت عروسی فائزه که به دست رهبر معظم انقلاب رسید/ رهبری چه هدیه ای برای عروسی تدارک دیدند؟
ساعد نیوز: توضیحاتم که تمام شد، آقا لبخندی به‌معنای خداحافظی به من زدند ولی نه، من هنوز چیزی از کارت عروسی نگفته بودم. اگر نمی‌گفتم حسرتش برای همیشه در دلم می‌ماند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان ، «دوشنبه به‌همراه کارت ملی در حوزه هنری تهران حضور داشته باشید.»

این متن یک پیام بود، یک پیام بین صدها پیام ارسال‌شده به گوشی من. اما یک پیام عادی نبود. اهالی شعر خوب می‌دانند دریافت چنین پیامی در نیمه‌های ماه مبارک رمضان چه معنایی دارد. چندین‌بار پیام را خواندم. به خودم گفتم: «خیلی خوشحال نباش، شاید اشتباه شده باشد.» هنوز در کشاکش شک و یقین بودم که تماس تلفنی از طرف حوزه هنری تمام تردیدهایم را از بین برد. آری درست بود، من برای حضور در جلسه دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامی دعوت شده بودم.

لحظه عجیبی بود؛ خوشحالی همراه با اضطراب. ابتدا موضوع را به همسرم گفتم و قرار شد یک کتاب به‌عنوان هدیه برای آقا ببرم. هدیه را به همسرم نشان دادم، او نیز تایید کرد که با توجه به علاقه رهبری به مطالعه و پژوهش هدیه مناسبی است. دیگر باید وسایلم را جمع می‌کردم و برای سفر به تهران آماده می‌شدم. همسرم با وجود تمام مشغله‌ای که آن روزها داشت، آمد و با حوصله در بستن کوله‌ام کمکم کرد، چراکه آن روزها نزدیک مراسم عروسی‌مان بود و درحال انجام تدارکات و برنامه‌ریزی‌های مراسم بودیم. حین جمع کردن وسایل با همسرم درباره مراسم صحبت می‌کردیم و قرار شد بعد از برگشتن من، فهرستی از میهمان‌ها تهیه کنیم و براساس آن کارت‌های دعوت را پشت‌نویسی کنیم.

وقتی صحبت از کارت عروسی شد ناگهان تصمیم و آرزوی همیشگی‌ام یادم آمد و عجیب مرا به فکر فرو برد. حتما می‌پرسید کدام تصمیم؟ همان تصمیمی که همیشه برای عروسی از ذهنم می‌گذشت، یعنی پست کردن کارت دعوت عروسی به بیت مقام‌معظم‌رهبری. اما حالا شرایط فرق کرده بود، من خودم راهی بیت بودم. بله، نیازی به پست کردن نبود. می‌توانستم خودم کارت دعوت را به دست رهبر بدهم. ذوقی عجیب وجودم را فرا گرفته بود. ایستادم و شروع به راه رفتن کردم، نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. از شدت اشتیاق دست و پایم را گم کرده بودم. تصمیم گرفتم فعلا به همسرم چیزی نگویم. از این می‌ترسیدم اگر او را در جریان قرار بدهم و بعد نتوانم کارت را به دست رهبر برسانم، دلش بدجور بشکند. پس دور از چشمش یک کارت دعوت برداشتم و پشتش نوشتم: «بااحترام، خدمت رهبر عزیزم جناب سیدعلی حسینی‌خامنه‌ای»

کارت را گذاشتم لای کتابی که قرار بود هدیه بدهم. عصر روز بعد تهران بودم. وارد محوطه حوزه هنری شدم. ابتدا مدارک شناسایی را نشان دادم و کارت میهمان را تحویل گرفتم. بعد هدیه‌ام را به‌همراه کارت دعوت عروسی برای بازرسی به مسئول مربوطه دادم. گفتند هدایا بعد از ورود به بیت به شما تحویل داده می‌شود.

به محوطه برگشتم و با دوستانم که آنها هم برای دیدار دعوت شده بودند، مشغول صحبت شدم. حرف‌های دوستانم را می‌شنیدم ولی تمام حواسم روی تقدیم کارت دعوت متمرکز بود. اینکه چه بگویم یا اینکه نکند حرف نامربوطی بزنم. غرق در این افکار بودم که دوستم صدایم زد و گفت: «بیا! اتوبوس‌ها آمدند.» سوار شدیم. چشمانم خیره به ساختمان‌ها و خیابان‌ها بود ولی هیچ‌کدام‌شان را نمی‌دیدم. مدام تصوراتم از لحظه صحبت من با آقا جلوی چشمانم می‌آمد و جملاتی را که باید می‌گفتم، در ذهن مرور می‌کردم.

پیاده شدیم و بعد از کمی انتظار و بازرسی بدنی وارد محوطه بیت شدیم.

لحظه‌به‌لحظه بر اضطراب و اشتیاق من افزوده می‌شد. بسته هدایا را آوردند، با ذوق تمام به‌سمتش رفتم و شروع به جست‌وجو کردم، ولی هرچه گشتم، هدیه‌ام را پیدا نکردم. خبری از کتابم نبود. یعنی گم شده بود؟ داشتم کم‌کم نگران می‌شدم که دیدم قسمت دوم هدایا را نیز آوردند و خوشبختانه هدیه‌ام را پیدا کردم.
منتظر شدیم. کمی بعد صندلی آقا را آوردند و در محل خودش قرار دادند. این یعنی ورود آقا نزدیک است. نگاه‌ها خیره به‌سمت در ورودی محوطه بود. انتظار و اشتیاق به‌راحتی در چشمان میهمان‌ها دیده می‌شد.

آقا آمدند. همه به احترام‌شان بلند شدیم. آهسته به‌سمت ما آمدند و روی صندلی نشستند. ما صف کشیدیم تا به‌نوبت جلو برویم. آقا سعی می‌کردند مختصر صحبت کنند و بیشتر حرف میهمان را بشنوند تا نوبت به افراد بیشتری برسد. حالا دیگر فقط دو نفر جلوتر از من بودند. من همچنان داشتم جملاتی را که قرار است بگویم در ذهن مرور می‌کردم.

فقط یک نفر مانده بود. من کمی جلوتر رفتم که بلافاصله بعد از تمام شدن صحبتش روبه‌روی آقا بنشینم و هدیه‌ام را تقدیم کنم. تلاش کردم تا حدامکان نزدیک باشم تا به‌خاطر ازدحام جمعیت نوبتم را از دست ندهم. نفر جلویی من صحبتش تمام شد و برخاست. من کمی به‌جلو خم شدم تا زودتر روبه‌روی آقا قرار بگیرم ولی در همین لحظه یکی از همراهان رهبری به ایشان گفتند: «آقا اگر اجازه بدهید چند خانم هم جلو بیایند.» آقا پذیرفتند. من دیگر مطمئن شدم که با این فشار جمعیت حتما یک نفر دیگر جلوی من قرار خواهد گرفت. نمی‌دانستم می‌توانم همین جلو بمانم تا صحبت آقا با خانم‌ها تمام شود یا نه. در همین فکر بودم که دیدم آقا که درحال گوش دادن به صحبت‌های آن خانم بودند، دست‌شان را سمت من آوردند و کتابم را گرفتند و روی زانویشان گذاشتند.

سپس دستم را گرفتند و نگه داشتند تا صحبت آن خانم تمام شود. گویا آقا متوجه نگرانی من شده بودند، می‌خواستند با گرفتن دستم بگویند: «حواسم هست که نوبت توست، نگران نباش.» حالا خیالم راحت شده بود که نفر بعدی من خواهم بود. دوست نداشتم آقا دستم را رها کنند. دیگر نوبت من رسیده بود. رودررو و زانو به زانوی رهبر انقلاب نشسته بودم. باید حرف می‌زدم ولی تمام جملاتم از ذهنم پاک شده بود. هیچ‌چیز یادم نمی‌آمد. آقا متوجه اضطرابم شدند و پرسیدند: «کتاب داستان است؟» من که یخم آب شده بود، جواب دادم: «آقا پژوهشی است درباره پیشینه داستان کوتاه در گیلان.» کمی درمورد کتاب برایشان توضیح دادم. ایشان مشتاقانه گوش می‌دادند و سوالاتی هم درباره کتاب پرسیدند.

توضیحاتم که تمام شد، آقا لبخندی به‌معنای خداحافظی به من زدند ولی نه، من هنوز چیزی از کارت عروسی نگفته بودم. اگر نمی‌گفتم حسرتش برای همیشه در دلم می‌ماند. خجالت را کنار گذاشتم، با تمام سرعتی که می‌توانستم این کلمات را قطار کردم و گفتم: «آقا آخر ماه عروسی‌ام است. کارت دعوتم را هم به شما داده‌ام.» آقا بعد از تبریک به‌شوخی گفتند: «می‌فرمایید بیایم یعنی؟!» اطرافیان خندیدند و من باذوق گفتم: «افتخار می‌دهید آقا.» از صف خارج شدم. در تمام مدت حضورم در بیت از سفره افطار گرفته تا زمان شعرخوانی‌ها مدام به یاد صحبت‌هایم با آقا بودم. احساس می‌کردم خواب بودم.

فردای آن روز در راه برگشت، همسرم که فیلم دیدار را از تلویزیون دیده بود و تازه از ماجرای کارت باخبر شده بود، با من تماس گرفت. هنوز یادم نمی‌رود با چه ذوقی از من خواست تا داستان را برایش تعریف کنم.

چندروز بعد از مراسم عروسی، یک بسته پستی به دستم رسید که در قسمت فرستنده نوشته شده بود: «دفتر مقام معظم رهبری». بله، آقا به تبریک گفتن ساده بسنده نکرده بودند و با ارسال هدیه‌ای شادی وصلت ما را دوچندان کرده بودند. از آن روز به‌بعد هربار چشمم به هدایای رهبر می‌افتد، خدا را شکر می‌کنم و از خود می‌پرسم در کدام کشور دنیا ارتباط بین مردم عادی با شخص اول مملکت تا این اندازه صمیمانه است.

10 دیدگاه

  دیدگاه ها
بازدیدکننده
10 ماه پیش

خوشبحالت که به دیدار رهبر رفتی وهدیه ازطرف ایشان گرفتی.آرزومه رهبر رو از نزدیک ببینم😢😢
پربحث های هفته   
افسانه چهره آزاد: روزی که ازدواج کردیم به خانواده گفتیم از ما بچه نخواهید چون من و شاهرخ تصمیم داریم که هیچ وقت بچه دار نشویم با اینکه خیلی بچه‌ها را دوست دارم+فیلم (131 نظر) الهام چرخنده: نشون به اون نشون که شهربانو منصوریان گفت من از بسیج ورزشکاری هستم من هم دو تا ربع سکه برای شما دادم از جیب خودم/ لال شده بودم عین مرده! من تهدیدت نمیکنم +فیلم (77 نظر) پاسخ جالب رهبر معظم انقلاب به سوال چالشی؛ حکم شرعی استفاده از ظروف به جای آلات موسیقی در عروسی‌ها توسط زنان و شنیده شدن توسط مردان چیست؟ (49 نظر) (ویدئو) ژاله صامتی: جوونیام وقتی وارد حرفه بازیگری شدم، اصلا خوشگل نبودم، میتونستم خونه‌نشین بشم/ از خانوادم به خاطر اعتمادبه‌نفسی که بهم دادن ممنونم (45 نظر) مات و مبهوت موندن رضا گلزار از دیدن همزاد خودش/ چقدرم که شبیه همدیگه هستن!+عکس (37 نظر) عصبانیت علی دایی از سوال یک خبرنگار و ترک نشست خبری/ میگه:من بردم و میرم، تو اصلا در حد و عددی نیستی که بخوای اینجا شروع بکنی این حرف ها رو زدن (33 نظر) گلوریا هاردی: ساعد وقتی گرسنه هست اصلا تحمل نداره باید سریع غذا بخوره/ من غذاهای فرنگی بلدم اما الان بیشتر غذاهای ایرانی درست می کنم (31 نظر) نامه شکرگزاری و خوشحالی سیدمحمد خاتمی از خبر موفقیت‌آمیز بودن عمل جراحی رهبر معظم انقلاب+ عکس (29 نظر) نصرالله رادش: من هم خیلی زشتم هم معتادم میخوام همه بدونن ولی راحت میگم غلط کردم سیگار بهتر از هروئینه!+فیلم (26 نظر) اشعار فارسی استاد شهریار؛ قسمت 1- پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند+ متن صوتی با صدای اشکبار و پراحساس استاد (26 نظر) نفیسه روشن: کل سال برق نداریم من نمیدونم لوازم خانگی ما بسوزه کی میخواد جواب بده (26 نظر) بهنوش بختیاری: من دیگر مادر نمیشوم و شانس این را ندارم که مادر شدن را تجربه کنم ولی من از همسر خیلی شانس آوردم ! (25 نظر) گلوریا هاردی: آرزوی من این هست که کشور ایران و فرانسه با هم دوست باشند و روز به روز روابط بهتر و نزدیک تری داشته باشند، همان طور که حالا هم خوب هستند (24 نظر) تیکه سنگین پژمان جمشیدی به فردوسی پور:آقا ولم کن من اصلا بازی ملی ندارم، هر دفعه من رو سکه پول میکنی جلو مردم!/همینجوری میرفتی حقتو از تلویزیون میگرفتی الان برگشته بودی! (22 نظر) هواداران زن پرسپولیس بعد از باخت / استقلال باخت، باخت، باخت هوادارا گفتن عیبی نداره ما استقلال نیستیماا، اینجا پرسپولیسه حواستون باشه بازیکنای عزیز (22 نظر)
تیتر امروز   
واکنش هدیه تهرانی به خبر ازدواجش با علی انصاریان و رحیم مشایی: تکذیب کنم که چه بشود؟چطور می‌توانم با 10 نفر در یک سال ازدواج کنم و بعد طلاق بگیرم، اصلا از لحاظ زمانی امکان پذیر نیست
داستان های هزار و یک شب / شب بیست و ششم؛ جوان دست بریده و بانوی زیباروی (قسمت دوم)
لژیونر ملی پوش: می خواهم اولین ایرانی تاریخ رئال باشم!
بررسی کامل مشخصات فنی شاهین اتوماتیک تا امکانات رفاهی آن / آیا این خودرو محبوب سایپا ارزش خرید دارد؟
حقیقت یا آمار، روایت جدایی مهدی ترابی از پرسپولیس!/چند ماه اول اینگونه سپری شد
جزئیات واریز سود سهام عدالت شب یلدا
(ویدئو) ادعای جنجالی کامران غضنفری: رئیسی را به شهادت رساندند!
راننده ایرانی: علی دایی جانم را بخواهد به پایش می‌زیزم چون چیزی ندارم جز این تاکسی فکسنی!
پشت پرده بنزین وارداتی لیتری 40 هزار تومان از زبان محمدباقر قالیباف در مجلس
اتفاق عجیب در فوتسال ایران؛ یک زن مانع آغاز بازی شد!
روزنامه جوان: کنسرت پرستو احمدی آغاز دوباره پروژه‌های سریالی هنجارشکنی!
کیهان: عامدانه برای زمین زدن حجاب به میدان آمده‌اند
ظریف: وقتی ارتش سوریه نمی‌جنگد، دلیلی ندارد کسی دیگر جای ارتش سوریه بجنگد
این فرمانده بلندپایه ارتش همراه رهبر معظم انقلاب به سوریه رفته بود
توصیه ویژه قلعه‌نویی به بازیکنان استقلال: زود ازدواج کنید و در خانه ظرف بشویید!
منتخب روز   
پلوهای مخلوی/ روش تهیه زرشک پلو مجلسی با مرغ رولی گزارش بارش 20 سانتی برف در جاده چالوس / تردد روان است رونمایی سپیده بزمی‌پور از پدر جنتلمن و خوش‌تیپش در دونفره‌های پدر-دختریشون در بلژیک / چه پدر خانوم باکلاسی داره شاهرخ استخری سفر به عصر قاجار؛ افشای راز تابلوی چهره‌نگار ناصرالدین شاه / دو اثر تاریخی از یک عکس + عکس چالش کدوم خودرو بهتره/ صفر تا صد جدیدترین جانشین پژو 206، سوزوکی سوییفت، در برابر پژو 207i شش سرعته اتوماتیک/ از طراحی ظاهری تا ایمنی و آپشن‌های رفاهی اشعار فارسی استاد شهریار؛ قسمت 2- پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری!/ ماجرای نامه عاشقانه‌ی پری و روزی که استاد این شعر را سرود نگاهی به چیدمان شیک خونه دوبلکس شاهرخ استخری و همسرش در بلژیک/ سلیقه سپیده خانوم تو انتخاب فنجون‌ نعلبکی‌های عشق؛ غوغا کرده سرکرده فرقه چند همسری به حبس ابد محکوم شد (ویدئو) جشن تولد 58 سالگی مجلل و شاهانه مازیار لرستانی در بالن/ سومین سال تولد واقعی‌ام! پاسخ سرپرست تیم پزشکی رهبر معظم انقلاب به یک سوال پرطرفدار؛ آیا رهبری موبایل دارند؟+ویدیو نگاهی به ژست و استایل شیک پاییزی بازیگران سریال «کیمیا»/ از نیکی کریمی و مهراوه شریفی‌نیا گرفته تا مهدی پاکدل و امیرحسین آرمان و پوریا پورسرخ سفر به عصر قاجار؛ از اردوی همایونی در جاده چالوس و حاکمیت پسرش در کودکی تا عکاسی ناصرالدین شاه از زنان حرم سرایش + عکس