آیا برای شما هم پیش آمده به هدفی که مدت ها برایش تلاش کرده بودید برسید اما آن شادکامی مورد انتظار را حس نکنید. برعکس دچار نوعی سردرگمی شوید و از خودتان بپرسید: خب! بعدش چی؟ تمام این تلاش ها برای چیست؟ آخرش به کجا می‌خواهم برسم؟
بله! شما دارید درباره‌ی معنای زندگی فکر می‌کنید!
سوال در باب چیستی هستی و معنای زندگی که در هر دوره از زندگی انسان، از کودکی تا بزرگسالی، به اشکال مختلف تکرار میشود، ناشی از این است که انسان برای ادامه حیات نیاز به معنا و هدفی دارد؛ انسان به صورت ذاتی هدف‌جو است و به دنبال پایان راه، هدفی که چرایی اتفاقات مختلف را برای او توضیح دهد. بقول نیچه فیلسوف بزرگ آلمانی " کسی که چرایی زندگی را یافته با هر چگونه ای خواهد ساخت "
هدف زندگی می‌تواند با تاثیرپذیری از موارد مختلف از جمله فرهنگ اجتماعی، اعتقادت و باورها، محیط زندگی، شرایط مالی و ... برای هر فردی متفاوت باشد.
یک فرد شیفته‌ی موسیقی می‌تواند معنا و هدف زندگی را در اجرای زنده روی صحنه بیابد.
یک مدد جوی اجتماعی یاری رساندن به نیازمندان را هدف خود قرار می‌دهد.
برای یک تاجر شاید هدف زندگی کسب سود هرچه بیشتر باشد.
اغلب اهداف مانند شمشیری دو لبه هستند. نکته اینجاست که اهداف، انگیزه‌بخش و مفید هستند؛ اما به‌خودیِ‌خود ممکن است پوچ و خالی باشند. آنچه در پشت هر هدفی پنهان است، به آن معنا می‌بخشد و رضایت و شادمانی بلندمدتی ایجاد میکند؛ مثلا داشتن شغلی بهتر به‌تنهایی نمی‌تواند موضوع عمیق و مهمی باشد، اما وقتی به آن معنا اضافه میشود، داستان تغییر میکند. اهداف برای اثربخشی متداوم نیاز به دلایل عمیق‌تری دارند. اگر دلایل رسیدن به هدف، سطحی و کوتاه‌مدت باشند، در انتها ما را تهی و تنها باقی خواهند گذاشت.
چه چیزی برای شما بسیار مهم ، حیاتی و پرمعنی است؟
از چه چیزی، بیش از هر چیز دیگر احساس غرور می‌کنید؟
دوست دارید دیگران روی سنگ قبرتان در یک جمله شما را چگونه معرفی کنند؟
فکر می کنید رسالت شما در زندگی چیست؟
بر چه اساس شغل خود را انتخاب کردید؟
یک روز عالی از دید شما چگونه روزی است؟
در چه زمانی احساس می‌کنید که دیگری دوستتان دارد؟
چه چیزی به شما انگیزه ای برای بیدار شدن می دهد؟
نکته حائز اهمیت این است که ما ابزارهایی برای تعریف آن معنای خاص و منحصر بفرد در زندگی خودمان داریم:
یکی از ابزار های معنا بخشیدن به زندگی خودشناسی است.
اگر شما هم در جستجوی معنایی برای زندگی هستید باید بدانید که راه شناخت جهان از شناخت خودمان می‌گذرد. هرچه بیشتر به ضعف ها و قوت ها ، توانایی ها و ارزش های خود آگاه باشیم میتوانیم چارچوبی مستحکم‌تر برای زندگی خود بسایم. سپس تصمیمات و اقدامات ما در زندگیمان در این چارچوب مستحکم قرار می‌گیرد و به تدریج میتوانیم ارزش و معنای منسجمی برای خود داشته باشیم. کسانی که معنای زندگی شان را پیدا می کنند، کسانی هستند که ارزش های خود را درک کرده و به آنها پایبند هستند و درباره آنها احساس مسئولیت می کنند. این افراد در زندگی تزلزل کمتری احساس کرده و در مسیر خود ثابت قدم هستند.
چه چیزی شما را واقعا در زندگی خوشحال میکند؟ آیا از مسافرت ، کمک به دیگران ،بودن با خانواده یا ازموارد دیگر لذت می‌برید؟ آیا از شغلتان راضی هستید؟
حقیقت این است که وقتی واقعاً در زندگی خود خوشحال و شاد باشید، هدف مناسبی را برای زندگی خود خواهید یافت که گذران روزهایتان را معنادارتر میکند.
به عنوان مثال ، اگر از کمک کردن به دیگران لذت می برید و این باعث می شود احساس شادی کنید پس این شیوه را در زندگی روزمره خود بگنجانید.
به شهود خود گوش دهید. شهود شما همان خود واقعی شما است که با خودآگاهی میتوانید بر آن مسلط شوید.
رضایت واقعی از زندگی و معنادار یافتن آن ارتباط مستقیم و متقابل باهم دارند.
تجربیات مثبت و معنادار را می توان در زمینه های مختلف یافت، اما برخی از رایج ترین و تاثیرگذارترین تجربیات عبارتند از:
عاشق شدن، تولد یک کودک، غوطه ور شدن در فرهنگ یا شیوه زندگی جدید، اولین باری که یک تصمیم بزرگ و تغییر دهنده زندگی برای خود می گیرید، نشان دادن عمق احساسات خود به کسی یا دریافت این ابراز احساسات، ترک چیزی که شما را ناراضی می کند، لذت بردن از زمان غیرمنتظره تنهایی
در حالی که همه ما دوست داریم تجربیات مثبت خود را به حداکثر برسانیم و از تجربیات منفی خودداری کنیم، اغلب در این زمان‌های منفی، استرس‌زا و چالش‌برانگیز است که متوجه می‌شویم نقاط قوت یا ضعف ما در کجا نهفته است، چگونه با انها روبرو شویم وپیش برویم و چگونه واقعاً پیشرفت کنیم. تجربیاتی مانند: مرگ یکی از عزیزان، شکست در یک رابطه، از دست دادن شغل، بلایای طبیعی مانند سیل، قربانی جنایت شدن، تحمل یک ضربه (مثل سربازان در حال جنگ یا شاهدان خشونت شدید)، تشخیص سرطان یا یک بیماری ناتوان کننده
اصطلاح منطقه امن، مکانی است که بدون ترس در آن زندگی می کنید.ترس از ناشناخته ها ، ترس از ناکامی یا ترس از نداشتن کنترل بر وقایع.
اگر همواره در این منطقه امن بمانید فرصت تجارب تازه را از خود می‌گیرید و به تدریج دچار یکنواختی، بی حوصلگی و کسالت می‌شوید. اما زمانی که که ترسهای خود را پشت سر بگذارید، بیشتر به توانایی های خود واقف می‌شوید و زندگی به شما فرصت های بیشتری می دهد که بتوانید با ترسهای خود روبرو شوید و رشد کنید.
غرق شدن در سختی ها و مشکلات زندگی ممکن است شما را در حالتی از بی تفاوتی و بی حسی قرار دهند و این احساس را ایجاد کنند که رنج های بیهوده ای را تحمل کرده اید. در این شرایط باید کمی به کنجکاوی خود بال و پر دهید و سعی کنید به چیزی ورای آنچه اتفاق می افتد دقت نمایید. بیدار نگه داشتن کنجکاوی یعنی سعی کنید نقاط عطف زندگی خود را به یکدیگر وصل کرده و برای آن ها مفهوم و معنای خاصی بیابید. توجه داشته باشید هرگز حتی دو انسان با سرنوشت های مشابه معانی یکسانی در پی زندگی خود نمی بینند. این یک درک و سفر درونی است که تنها خودتان میتوانید احساسش کنید و معنای زندگی خود را از درون آن کشف کنید.
تمام تجربیات زندگی فرصتی است برای کشف ظرفیت های وجودی خودمان و درک این موضوع که ما درواقع تنها خالق معنای شخصی خودمان در زندگی هستیم. هرچند که تاثیر عوامل بیرونی را نمیتوان نادیده گرفت اما در نهایت تنها ما هستیم که میتوانیم در سخت ترین لحظات هم دلایلی هرچند کوچک برای امیدواری و ادامه دادن پیدا کنیم؛ یا در تاریکی غرق شویم و راه نجاتی برای خود متصور نباشیم.
چطور است این مطلب را با معرفی یک انیمیشن حال خوب کن تمام کنیم؟ اگر بزرگسالی هستید که به انیمیشن علاقه دارید احتمالا انیمیشن روح (soul 2020) را دیده اید، روایت جو گاردنر، یک معلم موسیقی دبیرستان که آرزویش اجرای موسقی زنده بر روی صحنه است. اما زمانی که بالاخره این فرصت به او رو میکند، مرگ به سراغش می آید. اما نگران نباشید! برای محقق کردن آرزوهایش فرصتی دوباره به او داده می شود و او اینبار معنای زندگی را از نو می‌یابد...
در این سکانس مادر گاردنر از پسرش می‌خواهد از موسیقی دست بکشد و شغلی با درآمد خوب و بیمه برای خودش دست و پا کند؛ اما گاردنر از رویای زندگیش می‌گوید و اینکه نمی‌خواهد بیهوده بمیرد...!
حالا شما بگویید که رویای زندگیتان چیست ؟ 😉
11 ماه پیش