]یکی از نام های اصیل و زیبای پسرانه فارسی سامان است. این نام در زبان فارسی،به معنی سرزمین، ناحیه، ترتیب و روش کاری، نظام، آرام و قرار، صبر، اسم مؤسس سلسله سامانیان، بیان شده است. شما عزیزان همراه در ادامه می توانید با دیگر معانی، فراوانی و اسم های مشابه این نام پسرانه فارسی آشنا شوید پس تا پایان همراه ما باشید.
معنی اسم سامان در ثبت احوال
۱- سرزمين، ناحيه، محل، مكان؛ ۲- ترتيب و روش چيزي يا كاري، ثروت، دارايي، قوت، توانايي؛ ۳- (در قديم) صبر، آرام و قرار؛ ۴- (اَعلام) ۱) جدِ خاندان ساماني كه او را «سامان خدات» مي گفتند؛ ۲) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.
معنی اسم سامان در فرهنگ فارسی عمید
اسباب خانه، لوازم زندگانی. افزار کار. باروبنۀ سفر. کالا. آراستگی و نظم. [قدیمی] آرام و قرار. [قدیمی] اندازه و نشانه.
معنی اسم سامان در فرهنگ معین
اسباب، لوازم. وسایل زندگی، باروبنه. متاع، کالا. آراستگی، نظم. رواج و رونق. آرام، قرار. مکان، محل. تدارک.
معنی اسم سامان در فرهنگ فارسی
اسباب وسایل. اسباب خانه، لوازم زندگی. بار و بنه سفر، لوازم مسافرت. کالا، متاع. ترتیب، نظم، آرایش، آراستگی. تدارک، تهیه. اندازه، مقیاس، مقدار. آرام، قرار، صبر. مکان، محل، مقام. نشانه، هدف (تیر). نشانه گاه، مرز. حد. بلندی های کنار زمین همواری که در آن زراعت کرده باشند. رواج، رونق، روانی. عفت، پاکدامنی، پارسایی. دولت ثروت.
معنی اسم سامان در لغت نامه دهخدا
پهلوی سامان، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان، اشتقاق آن از ریشه ٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن، نزول ) قطعی نیست. ترتیب و اسباب و آرایش و بمرورساختن چیزها و ساختن کارها و نظام و رواج آن باشد. آرایش. نظام. شهر و قصبه و بلاد و دیه. چنانکه سزد. چنانکه سزاوار است. بشایسته. نشانه و اندازه. حد و اندازه. آرام و سکون و قرار و راحت. قدرت و قوت. نشانه گاه مرز و آن بلندی های کنار زمین همواری است که در آن زراعت کرده باشند. طرف و کنار. عفت و عصمت. درخور. نظم و ترتیب یافتن.