خلاصه داستان فیلم خیابان بیست و چهارم
در این فیلم «فرشید کیانی» (مهدی ماهانی) یک «سایکوپات سادیستیک» جنون آدمکشی دارد. «شیرین» (شیلا خداداد) که از همسر اولش دختری به نام «نازنین» دارد به عقد «فرشید» در می آید، بی آن که از گذشته وی چیزی بداند. «فرشید» که دچار اختلال شخصیتی آنتی سوشیال (ضد اجتماعی) است. دکتر معالج «نازنین» (نیکی کریمی) را وحشیانه می کشد. «آرزو حکمی» (بهاره افشاری) که خواهرش به دست «فرشید» در گذشته به قتل رسیده می کوشد تا با همکاری خبرنگار روزنامه «خبر حوادث» (حمید گودرزی) و جلب حمایت سرهنگ اداره آگاهی (جمشید هاشم پور)، قاتل خواهرش را به دام اندازد. «فرشید»، «آرزو» را از سر راه برمی دارد اما خود به دست «شیرین» و «نازنین» کشته می شود.
نکاتی درباره فیلم خیابان بیست و چهارم
خیابان بیست و چهارم فیلمی به واقع ضعیف و بی منطقی است. اصلی ترین اشکالات فیلم از آنجا ناشی می شود که کارگردان محترم(از آنجا که خود نویسنده ی این اثر نیز می باشد) مبادرت به ساخت فیلمی کرده که هیچ سوادی در آن حوزه نداشته است و آن روانشناسی است.متاسفانه در این فیلم علاوه بر ضعف در عناصر فیلمنامه با ضعف شدید در شخصیت پردازی کاراکترها نیز مواجه هستیم که موجب بروز اشکالات پایه ای در فیلم نیز هستیم که در اینجا قصد دارم در مورد آنها صحبت کنم.
فیلم خیابان بیست وچهارم فیلمیست مینیمال اما به تعداد کثیری از ویژگی این نوع فیلم ها پایبند نمانده که این باعث میشود نتوان به راحتی آنرا مینیمال خواند.(پس این فیلم چگونه فیلمی است باید از پدید آورنده ی آن پرسید.)
یکی از اشکالات اساسی که در فیلم وجود این است کارگردان فیلم برای نشان دادن گذشته ی نامناسب فرشید به چند دیالوگ جسته و گریخته در ابتدای فیلم آنهم همزمان با نمایش تیتراژ فیلم ها بسنده کرده است به همین دلیل ما با گذشته ی قاتل و علل روانشناسانه ی رفتار او نا آشنا هستیم. فیلمساز باید نشان می داد که چرا فرشید چنین به خانواده متکی و نیازمند است؟ و چرا سر آخر آنها را به طرز فجیهی به قتل میرساند؟ چرا او که حتی زمان مرگ هم به دخترخوانده ی خود ابراز علاقه می کند با دلایلی کاملا" نامعلوم اقدام به قتل آنها می کند؟
همچنین در جایی اشاره می کند که "در انکلستان بیمه فروخته ام می تونید استعلام بگیرید" چنین فردی چگونه می تواند دارای گذشته ای باشد؟
یافتن بیوه زنها و ازدواج با آنها و نیز پیدا کردن یک شغل مناسب در همان محل در فیلم خیلی سرسری و آسان گرفته شده است.(یافتن دو مورد بالا در زندگی واقعی حدالقل سه سال طول می کشد نه سه هفته)
ذکر نام فیلم در طی دیالوگ هایی بی فایده و اضافی می نمود به عبارت دیگر خیابان بیست و چهارم هیچ نقشی در فیلم نداشت به چه دلیل باید نام فیلم آن می بود به نظر من بهتر بود نام فیلم را خیابان سیزدهم می گذاشتند چرا که تمامی قضایا در آنجا تمام شد.
بازی تمامی نابازیگران در فیلم واقعا" افتضاح بود مخصوصا" سکانس ثبت احوال که بجای اینکه نوعی Fame fatale بودن بازیگر زن را نشان دهد به همت بازی افتضاح و سخیف نابازیگر این سکانس"امیر" موجب مسخره شدن این سکانس شده است.
همچنین نابازیگری که نقش رئیس بیمه را بازی می کرد با دیالوگ های شعاری اش فیلم را از واقعیت و جدیت دور کرده و آن را فیلمی تجاری-شعاری کرده است.
در کل چنین می توان گفت که فیلمنامه نویس علاوه بر آنکه هیچ نوع ابداعی در هیچ یک از عناصر فیلم و فیلمنامه ی خود نداشته بلکه در شخصیت سازی و نیز ارتباط بین آنها کاملا" درمانده بوده است.
اما در سکانسی که شیرین مادر نازک(با بازی شیلا خداداد) به دفتر مطب دکتر وزیری(نیکی کریمی) می رود میتوان چنین گفت اولا" مطب یک دکتر(آنهم دکتری که فوت کرده) مانند در کاروانسرا باز گذاشته نمی شود که هر کس بخواهد به راحتی داخل شود ثانیا" ورود او به دفتر و اتفاقات بعد از آن هیچ فایده ای در خط سیر داستانی نداشت مثلا" فرض کنید مادر نازک به مطب دکتر نمی رفت در آنجا یاداشت او را نمی دید و به محل مورد نظر نمی رفت و صد البته در آنجا با افرادی که به خرید خانه آمده بودند برخوردی نداشت چه تاثیری در فیلم داشت یا بهتر بگویم چه چیز از فیلم کم می شد؟
نکته ی تامل برانگیزی که در فیلم وجود دارد این است که نازک(حدیثه مدنی) چگونه از ابتدای فیلم به روانی(یه جور) بودن ناپدری خود پی می برد در حالی که مادرش حتی عاشق او شده است؟ به طور کلی هوششمندی نازک عجیب و غیرقابل باور است.
دیالوگ هایی که در سکانس ملاقات دکتر وزیری و فرشید رد و بدل می شود اصلا" مناسب نیست; معمولا" یک روانشناس برای اینکه بتواند شخصیت یک فرد را بشناسد بدون اینکه هویت خود را لو دهد فرد را چنین سوال پیچ نمی کند. بقیه ی ماجرا هم که سخیفانه نشان داد بیمار ما از روانشناس هم روانشناس تر است.
از شخصیتی که برای قاتل ساخته شده مشخص است که کارگردان اثر تحت تاثیر فیلم سکوت بره ها (جاناتان دمی) و درخشش(کوبریک فقید) قرار گرفته است که متاسفانه اصلا" نتوانسته ادای دین به این دو کارگردان بزرگ کند.
در فیلم سکوت بره ها شخصیت پردازی هانیبال لکتر(آنتونی هاپکینز) چنان زیبا و عمیق بوده که به نظر من او متضادترین شخصیت تاریخ سینماست یعنی بدترین و خبیث ترین و در عین حال بهترین و دوست داشتنی ترین شخصیت را دارد و بازی هاپکینز که فوق العاده است و نیز جک تورنس(جک نیکلسون) در درخشش استنلی کوبریک که بازی خیره کننده ای ارائه داده است اما در این فیلم علاوه بر اینکه با شخصیت پرداری ضعیف سروکار داریم انتخاب اشتباه بازیگر نیز این ضعف را دو چندان کرده است.
چرا پلیس هیچ چیز در مورد این قاتل نمی داند؟ او در هر ازدواج خود دارای شغلی مناسب است و خانواده ای که فامیل های بسیار دارد و با همسایه ها هم در ارتباط است پس دلیل اینکه هیچ کس نمی تواند او را بیابد چیست؟ و چرا کارگردان به تغییر چهره ی او بسنده کرده است؟(تغییر چهره با ریش و سیبیل کاملا" بی منطق است مخصوصا" آخرین تغییر چهره ی وی واقعا" مسخره بود.) در کل هیچ دلیلی برای عدم دستگیری او توسط پلیس وجود ندارد و نیز توجیه پلیس مبنی بر اینکه "من هر روز با چهل تا از اینجور پرونده ها سروکار دارم" اصلا" قابل قبول نیست.
در ضمن چنین پرونده هایی فقط مربوط به آن حوزه نمی شود و یک مامور میتواند برای تحقیقات خود حتی به خارج از کشور هم برود که در فیلم عکس این گفته میشود.
وجود کاراکتر خبرنگار(حمید گودرزی) چه تاثیری در فیلم داشت و با حذف وی چه چیزی از فیلم کم می شد؟
کاراکتر سرهنگ(جمشید هاشم پور) با توجه به فردی که این نقش را بازی می کند کاملا" مغفول ماند به عبارت دیگر در عمل نقش او کاملا" اضافه و بی معنی است.
و اما آرزو (بهاره افشاری) که خواهر مقتول ابتدایی فیلم است با توجه به اینکه در اواخر فیلم بدون هیچ کار سودمندی کشته شد تلاش های او از ابتدا تا انتهای فیلم کاملا" بیهوده بود(حتی تماسی که او با پلیس در آخر فیلم گرفت مبنی بر انکه قاتل را پیدا کرده است کاملا" بی فایده بود چرا که پلیس مثل تمامی فیلم های ایرانی بعد از سوت پایان آمد.)
شخصیت شیرین هم به درستی پرداخته نشده بود به نظر من بجای این همه شخصیت اضافی که بود و نبودشان خللی در فیلم ایجاد نمی کند کارگردان بایستی کمی بیشتر به شخصیت روانکاو و شیرین و آرزو و اعمال دو مورد اخیر مخصوصا" در سکانس های پایانی بها می داد تا در قابل لمس کردن اثر کمک شایانی کند.
دلیل اینکه نازک در مدرسه فرد پرخاشگری است چیست؟ درجایی همکلاسی وی به ناظم اشاره می کند که نازک دعوا را شروع نکرده است شاید این سکانس خواسته نشان دهد که نازک فردی است که در مقابل ظلم ساکت نمی ایستد اما آیا این نوع شخصیت سازی فایده ای در کلیت اثر دارد؟ به عبارت دیگر اگر نازک مثل دنی در فیلم درخشش فردی منزوی می بود اشکالی در کلیت اثر پدید می آمد؟
شاید دلیلش این باشد که کارگردان چنین خواسته تا از این طریق او از مدرسه اخراج شود و بعد ناپدریش او را به مدرسه برگرداند تا با هم آشتی کنند اما سوال اینجاست که اگر آشتی نمی کردند چه؟ چه چیزی عوض می شد.
در کلیت فیلم مشاهده می کنیم که کارگردان اثر دچار آشفتگی ذهنی بوده است.
متاسفانه در فیلم اصلا" نشان نمی دهد که زنان بیوه چگونه و چرا عاشق فرشید می شوند؟ در اینکه چنین افرادی دچار شکست روحی شده اند و به آسانی دچار فریب می شوند شکی نیست اما به نظر بنده بایستی فیلم ساز این مقوله را چنین آسان نمی گرفت.
بهترین کارگردان در استفاده از عناصر صحنه و ایجاد تعلیق در آنها آلفرد هیچکاک فقید می باشد ایشان در این مورد گفته اند:"اگر در صحنه ای از فیلم تفنگی دیده شود بایستی از آن در صحنه ای دیگر استفاده شود." در این فیلم برخی عناصر جود دارند که حتی روی آنها تاکید هم می شود اما هیچ استفاده ای از آنها نمی شود مثلا" وسایل نجاری که در هر دو خانه وجود دارند. همچنین در جایی از فیلم فرشید درحال سوت زدن است آهنگ سوت موسیقی تیتراژ فیلم Kill Bill اثر پست مدرنیسم کوئینتن تارنتینو می باشد که اگر بخواهیم آنرا ارجاعی به این فیلم بدانیم کاملا" بی معنی می نماید.
در آخرین سکانس فیلم دکتر به شیرین می گوید که حامله است منظور فیلم ساز از این سکانس چیست؟ آیا به این معنی است که قاتلی دیگر متولد خواهد شد؟ و همچنین دکتر در جواب به سوال شیرین که می پرسد: "می تونم بندازمش؟" جواب می دهد:"الان؟ نه دیگه دیره"
چرا "دیره" مگر جنین چند ماهه است که برای سقط آن دیر شده است؟
در کل این فیلم جزء بدترین فیلم هایی بود که تا به حال دیده بودم معمولا" فیلم هایی که نویسنده تهیه کننده و کارگردان آن یک نفر باشد( مثل آثار آقای داوود نژاد) آثاری واقعا" سخیف از آب در می یایند. این فیلم هم درست مانند فیلم تیغ زن واقعا" توهینی به شعور مخاطب بود مخاطبی که روز به روز بر هوشمندی او افزوده می شود.
کارگردان فیلم خیابان بیست و چهارم
سعید اسدی متولد 1332 تهران، فارغ التحصیل سینما از آمریكا است. وی فعالیت سینمایی را سال 1362 با كارگردانی فیلم «سراب» در سوئد آغاز كرد. از دیگر فعالیت های جنبی او میتوان به تدریس در دانشگاه اشاره كرد.اسدی کارگردانی فیلم های سینمایی خیابان بیست و چهارم، فرود در غربت، تلافی، مهمان، آواز قو و سیب سرخ حوا را برعهده داشته است.
بازیگران فیلم خیابان بیست و چهارم
سایر عوامل فیلم خیابان بیست و چهارم
مدیر فیلمبرداری: حسن کریمی، مدیر تولید: غلامرضا گمرکی، مشاور تولید: یوسف صمدزاده، انتخاب بازیگران: شهرام زمانی، صدابردار: حسن زاهدی، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح چهره پردازی: مهین نویدی، سرمایه گذار: تورج جمشاسب و تهیه کننده: س. اسدی.
مشخصات فیلم خیابان بیست و چهارم
- ژانر :اکشن،هیجان انگیز
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 7.7 از 10