معرفی کتاب دشمن پنهان‌ اثر آگاتا کریستی

  چهارشنبه، 28 مهر 1400   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی کتاب دشمن پنهان‌ اثر آگاتا کریستی
«به همه آنانی که زندگی یکنواختی را سپری می‌کنند به امید آنکه شاید، غیرمستقیم خوشی‌ها و خطرهای زندگی ماجراجویانه دیگری را تجربه کنند.» این جملاتی است که در آغاز کتاب دشمن پنهان آگاتا کریستی آمده است. کتابی که یک ماجراجویی جذاب و هولناک در سال‌های پایان جنگ جهانی است. این کتاب جذاب را بخوانید و از ذهن زیبای کریستی لذت ببرید.

درباره کتاب دشمن پنهان

دشمن پنهان برای اولین بار سال 1922 با عنوان «the secret adversary» منتشر شد. این داستان دومین رمان جنایی کریستی است. او در رمان دشمن پنهان شخصیت های تامی (tommy) و تاپنس (tuppence) را معرفی می کند که بعدها در سه رمان دیگر و یکی از مجموعه داستان های کریستی نیز دیده می شوند..

خلاصه کتاب دشمن پنهان

قصه ٔ رمان از آن جایی شروع می شود که کشتی ای در حال غرق شدن است و مردی آمریکایی مدارک مهمی را به دختری جوان می سپارد، مدارکی که می توانند نتیجه ٔ جنگ را تغییر دهند.از طرفی جنگ بزرگ به تازگی تمام شده و کار خیلی سخت پیدا می شود. در این شرایط تامی و تاپنس که دوستان دوران کودکی هستند همدیگر را می بینند و تصمیم می گیرند کسب وکار خودشان را راه بیندازند. آن ها درگیر شغلی می شوند که آن ها را به سمت موقعیت های خطرناک می برد. حالا دیگر مدارک روزهای جنگ می تواند به نفع آمریکا نباشد. تامی و تاپنس باید بفهمند بر سر دختر جوان و مدارک چه آمده است.از روی داستان این کتاب در سال 1983، فیلم سینمایی ای به همین نام ساخته شد.

درباره نویسنده کتاب دشمن پنهان

آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

آگاتا کریستی

ترجمه ی کتاب دشمن پنهان به فارسی

انتشارات هرمس یکی از ناشرانی است که داستان های جنایی مشهور سراسر جهان را در مجموعه ی کارآگاه و قطع و طرح جلدهای مخصوص خودش چاپ می کند. آگاتا کریستی یکی از نویسندگانی است که بیشتر آثارش در همین مجموعه منتشر شده اند. هرمس ترجمه ی محمد طاهر ریاضی از دشمن پنهان را نیز سال 89 وارد بازار کتاب ایران کرد.

چرا باید کتاب دشمن پنهان را خواند؟

جنگ جهانی موضوعی است که بازتاب های مختلفی در داستان ها و روایت های نویسندگان، به خصوص در کشورهای درگیر در جنگ داشته است. آگاتا کریستی نیز از این سوژه در کتاب دشمن پنهان استفاده کرده است. این کتاب از حال و هوای آمریکای بعد از جنگ حرف می زند و خواننده را همراه شخصیت های کتابش به یک سفر عجیب وغریب می برد تا راز ماجرایی را فاش کنند که افراد زیادی در آن درگیرند، افرادی که آدم های معمولی نیستند و سیاستمداران و افراد بانفوذی در میان آن ها هستند. دشمن پنهان صرفاً یک معمای پلیسی نیست یک ماجرای لذت بخش برای همه ی سن و سال هاست. کتابی که خواندنش می تواند باعث شود گذر زمان را احساس نکنید.

قسمتی از کتاب دشمن پنهان

ویتینگتون و همراهش با گامهایی معمولی به راه خود می رفتند. تامی بدون معطلی به تعقیب آن ها پرداخت و به موقع دید که از پیچ خیابان گذشتند. با گام های محکم و بلند، از پیچ گذشت و خود را به حد کافی نزدیک کرد. خیابان های محله مایفر نسبتا خلوت بود؛ بنابراین باید فاصله را به گونه ای حفظ می کرد که آن ها در دیدرس باشند.

این کار برای تامی تجربه جدیدی بود. گرچه با خواندن داستان های پلیسی تا حدودی با ریزه کاری های تعقیب دیگران آشنا بود؛ اما خودش هیچ گاه امتحان نکرده بود. اکنون در عمل، کاری بسیار دشوار به نظر مرسید. مثلاً اگر ناگهان یک تاکسی صدا می کردند، چه می کرد؟ در کتاب های راننده قول یک سکه طلای قدیم - یا یک پوند جدید - می دهی و کارت راه می افتد؛ اما می دانست که در عمل، این جور مواقع، بلافاصله سوار یک تاکسی دیگر می شوی و به احتمال زیاد اصلا تاکسی دومی در کار نیست. آن وقت باید شروع می کرد به دویدن. وقتی مرد جوانی بی وقفه در خیابان های لندن بدود، مردم چه فکرمی کنند؟ دریک خیابان اصلی، ممکن است بگویند به دنبال اتوبوس است؛ اما در این خیابان های فرعی اشراف نشین و خلوت. این طور فکر نمی کنند. برعکس، ممکن است یک پلیس سمچ جلویش را بگیرد و توضیح بخواهد.

غرق در این افکار بود که یک تاکسی خالی جلوتر از آن ها کنار خیابان توقف کرد. نفس تامی بند آمد: «یعنی تاکسی صدا کردند؟»

وقتی بی توجه از کنار تاکسی رد شدند، نفس راحتی کشید. مسیر حرکتشان مارپیچی بود و نشان می داد می خواهند هرچه زودتر به خیابان آکسفورد برسند.

شناسنامه کتاب دشمن پنهان


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها