درباره جوزف کُنراد
جوزف کُنراد با زادنام تئودور یُزِف کنراد نالچ کوژِینوسکی (به لهستانی: Teodor Józef Konrad Korzeniowski) (۳ دسامبر ۱۸۵۷ – ۳ اوت ۱۹۲۴) نویسندهٔ بریتانیایی-لهستانی بود. تئودور کنراد نالچ کورزینوسکی در سال ۱۸۵۷ در بردیچیف، امپراتوری روسیه (پادولیای، اوکراین کنونی) متولد شد، دشتی حاصلخیز بین لهستان و روسیه که زمانی بخشی از خاک لهستان بود و سپس جزو روسیه شد. این منطقه از ملیت های مختلفی تشکیل شده بود که چهار مذهب و چهار زبان و چندین طبقهٔ اجتماعی داشتند. بخشی که ساکنین آن به زبان لهستانی حرف می زدند، و خانوادهٔ کنراد هم از آن ها بود، آبا و اجدادی از طبقهٔ سلاچتا بودند که طبقه ای پایین تر از آریستوکرات ها بود، ثروتمند و اصیل و دارای قدرت سیاسی بودند.

درباره کتاب فریای هفت جزیره
کنرادی که «دل تاریکی» را بر اساس دیده هایش از شقاوت استعمارگران سفیدپوست در کنگو نوشت و چنان آن سرحدات پلیدی و پلشتی بر او اثر کرد که ماه ها در احتضار فرو رفت، در سال های اوج کارش رمانی کوتاه و عاشقانه به نام «فریای هفت جزیره» خلق کرد که برآمده از ماجرایی بود که در یکی از بی شمار سفرهای دریایی اش، ملوانی اهل جنوب شرق آسیا برایش تعریف کرده بود. این داستان که به نوعی تنها داستان عاشقانه ی کنراد است، قصه ی زنی به نام «فریا»ست که در یکی مثلث عشقی گیر افتاده و هم زمان در خانه ی پدری زندگی می کند که دچار بلاهت ذاتی مردم عامی ست! دو مردی که این فریا، زنی با زیبایی و دلفریبی ونوس و هوش و دلیری آنتیگونه است، در میان دو عاشقش رو به سوی او دارد که خیر و نیک طینتی را در خود دارد و در آن سو افسری ست که همه ی شر را در خود جای داده است. در فریای هفت جزیره همه چیز برای تبدیل شدن به ملودرامی کلاسیک مهیاست ولی کنراد جهان را این گونه نمی بیند و همیشه ذکاوت و مقید بودن کنار هم نمی نشینند و نمی توانند از پس شر بربیایند. فریا که به نوعی اولین زن مدرن در قصه های کنراد است، از زمانه ی خود پیش است ولی همین به تنهایی کافی نیست و برای سعادتمندی فراهم شدن خیلی چیزها لازم است. البته کتاب فریای هفت جزیره فقط یک داستان عاشقانه نیست و مسائل همیشگی کنراد مثل استعمار، بی اخلاقی، نژادپرستی، خودبرتربینی و ضد انسانی بودن بسیاری از رفتارهای انسان سفیدپوست غربی بی محابا در آن مهیب می خورد و از این نظر نیز این داستان عجیب خواندنی و به یاد ماندنی ست. زن زیبایی که در خانه ای ساحلی زندگی می کند و با زیبایی خود دریانوردان بسیاری را به گرداب عشق کشانده را چه باید نامید؟ اگر این کار دشوار را از فردی بخواهید که خود طعم شوری دریا را چشیده و روزهای بسیاری را سوار بر موج های خروشان گذرانده، قطعا پاسخ می دهد: فریا، نام خدابانوی باروری، جنگ و عشق اساطیر اسکاندیناوی. جوزف کنراد، نویسنده ای که به دلیل توجه اش به تجربیات عمیق انسانی از نژادپرستی و نابرابری شهرت دارد در کتاب فریای هفت جزیره قلم را برای به تصویر کشیدن عشق در دست گرفته و الحق که مانند سایر شاهکارهایش، باز هم ما را با صراحت و مهارتش در خلق روایت هایی آشنا اما منحصربه فرد انگشت به دهان باقی می گذارد. رمان فریای هفت جزیره از انگشت شمار داستان های عاشقانه ای است که کنراد در تمام سال های نویسندگی خود تالیف کرد با اینحال یکی از بهترین آثار این حوزه به شمار می رود. این کتاب روایت دختری به نام فریاست که با پدرش -کاپیتانی بازنشسته- در شهری ساحلی زندگی می کند. او علاوه بر زیبایی، باهوش و زیرک و مانند تمام دخترانی که از زیبایی خود آگاهند، مغرور است. تجربه مرگ مادر در سن کم، زیستن با پدری دریانورد و مشاهده مردان دریا به فریا سرسختی خاصی هدیه داده که ترکیب آن با دلربایی، عاشقانی است که تنها برای دیدن او خطر طوفان های سخت را به جان می خرند. اما شوربختانه از میان صف طولانی دلدادگان، او خاطرخواه مردی می شود که پدرش علاقه ای به او ندارد. کتاب فریای هفت جزیره می تواند در این نقطه با یک پایان شاد یا غمبار کلیشه ای تمام شود، اما جوزف کنراد ضلع سومی به ماجرای عاشقانه آن ها اضافه می کند که نه تنها شیدایی، بلکه انتقام را هم در دل دارد... علاقه مندان به ادبیات داستانی انگلیسی زبان و دوست داران داستان هایی با تم عاشقانه دو گروه از مخاطبینی اند که شیفته ی کتاب فریای هفت جزیره از جوزف کنراد خواهند شد.
در بخشی از کتاب فریای هفت جزیره می خوانیم:
نلسون پیر خیلی زود برای استراحت شبانه به اتاقش برگشت تا خودش را با دفاتر حساب وکتابش سرگرم کند. ما دوتا یکی دو ساعتِ دیگر در ایوان ماندیم، ولی جز چند جملهٔ سرسری دربارهٔ موضوعات بی اهمیت حرف دیگری نزدیم. انگار بحث طولانی آن روز دربارهٔ آن موضوع مهم هردوی ما را خسته کرده بود. اما انگار هنوز حرف نگفته ای مانده بود که باید با یک دوست در میانش می گذاشت. ولی چیزی نگفت. در سکوت از هم جدا شدیم. شاید به درایت مردانهٔ من اعتماد نداشت، شاید... آه، فریا! از راه سراشیبی منتهی به بارانداز که می گذشتم، لابه لای سایه های بوته ها و تخته سنگ ها با پرهیب زنانه ای مواجه شدم که اولش مرا ترساند. ناگهان از پشت تکه سنگی سر راهم سبز شد. اما در آنی به ذهنم رسید که نباید کسی جز خدمتکار فریا، دختر دورگهٔ پرتغالی - مالاکایی، باشد. همیشه دور و بر خانه می دیدی اش با صورتی سبزه و دندان های سفید برّاق. گاهی وقت های بیکاری که زیر سایهٔ درختان میوه می نشست و طره های پرکلاغی بلندش را شانه می زد و می بافت، از دور تماشایش می کردم. ظاهراً تنها مشغولیت وقت های بیکاری اش بود. اغلب سری برای هم تکان می دادیم و لبخندی به هم می زدیم، گاهی هم چند کلامی بینمان ردوبدل می شد. موجود قشنگی بود. یک بار هم دیدم با رضایت خاطر پشت سر هیمسکرک شکلک های بامزه درمی آورد. شنیده بودم (از جاسپر) که او در واقع ندیمهٔ شخصی فریا بوده و قرار بود او را در مسیر ازدواج غیرمعمولش و خوشبختی «ابدیِ» پس از آن همراهی کند. برایم سؤال بود که چرا باید آن موقع شب نزدیک خور پرسه بزند، مگر اینکه قرارومدار عاشقانه ای در کار باشد. اما تا آنجا که خبر داشتم در میان ساکنان هفت جزیره کسی مناسبِ او نبود. یکدفعه به ذهنم رسید شاید این خود من باشم که او انتظارش را می کشید.
شناسنامه کتاب فریای هفت جزیره
- نویسنده: جوزف کنرا
- مترجم: فرزانه دوستی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر بیدگل
- تعداد صفحات: 165
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.
معرفی کتاب هوم بادی/ کابل اثر تونی کوشنر










































