معرفی کتاب مارینا اثر کارلوس روئیت ثافون

  یکشنبه، 07 آذر 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
معرفی کتاب مارینا اثر کارلوس روئیت ثافون
انتشارات نیماژ منتشر کرد: کارلوس روئیث تافون (1964) نویسنده اسپانیایی، نوشتن را از چهارده سالگی آغاز کرد و هنوز سی سالش نشده بود که با سه‌گانه‌ی «مه» به رمان‌نویسی موفق و معروف بدل شد. مجموعه آثار او، نه تنها نظر منتقدان را جلب می‌کنند و برنده‌ی جوایز ادبی می‌شوند، بلکه فروشی بالای بیست میلیون نسخه در جهان داشته‌اند.

درباره کتاب مارینا

«مارینا» رمانی از نویسنده معروف اسپانیایی «کارلوس روئیث ثافون» است. کارلوس روئیث ثافون، نویسنده رمان و فیلمنامه، نوشتن را از ۱۴ سالگی شروع کرد و در جوانی در سراسر دنیا میلیون ها نسخه از کتاب هایش فروخته شد. او به سرعت یکی از پدیده های ادبی بین المللی شناخته شد. کتاب «سایه باد» اثر این نویسنده یک سال در اسپانیا پرفروش ترین کتاب بود. خیلی زود به چندین زبان ترجمه شد و جزو کتاب های پرفروش جهان شد. داستان در شهر تاریخی و رمزآلود بارسلونا اتفاق می افتد و فضای فضای داستان که با قلم خیال انگیز و مسحور کننده «کارلوس روئیث ثافون» نوشته شده است، حالو هوایی وهم آلود دارد.

خلاصه کتاب مارینا

در کتاب "ماریانا " که بارسلونای دهه ی80 را به تصویر می کشد، اسکار درای پانزده ساله ، در حالی که از مدرسه شبانه روزی خود فرار کرده و در حال کاوش در یک محله قدیمی بارسلونا است تا راز های آن را کشف کند، با مارینای عجیب دیدار می کند و او ،اسکار را به سمت قبرستانی هدایت می کند .این مکان، جایی است که آنها ، آیین های مربوط به رقص مرگ را که در آخرین روز یکشنبه هر ماه اجرا می شود ، تماشا می کنند. دقیقا ساعت ده صبح ، زنی که لباس مخملی مشکی پوشیده است ،از واگن خود پایین می آید تا یک گل رز را بر روی قبر بی نامی قرار دهد. هنگامی که اسکار و مارینا تصمیم می گیرند او را دنبال کنند ، سفری را آغاز می کنند که آنها را به بارسلونای پس از جنگ منتقل می کند که فراموش شده است. دنیای که برای نجیب زادگان و بازیگران ، مخترعان و سرمایه داران است .در نهایت رازی تاریک ،که در دخمه های پر پیچ و خم زیر خیابان های شهر در انتظار آن ها است، آشکار می شود ...

درباره نویسنده کتاب مارینا

کارلوس رویز زفون (انگلیسی: Carlos Ruiz Zafón؛ زادهٔ ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۴) نویسنده داستان های جنایی و معمایی اهل اسپانیا است.کارلوس لوئیت ثافون در بارسلونا بدنیا آمد. او که در اسپانیا بزرگ شد ، زندگی کاری خود را با کسب درآمد در تبلیغات آغاز کرد. پدربزرگ و مادربزرگ او در یک کارخانه کار کرده بودند و پدرش بیمه می فروخت. در دهه 1990 ، روزی زافان به لس آنجلس نقل مکان کرد و مدت کوتاهی در زمینه نویسندگی روی پرده کار کرد. او به انگلیسی مسلط است.بیشتر تاثیرات کار های او از نویسندگان قرن 19، داستان های جنایی و نویسندگان معاصر است.

کارلوس رویز زفون

درباره مترجم کتاب مارینا

قاسم صنعوی در ۴ آذر ۱۳۱۶ در مشهد زاده شد. در ۱۳۴۰، در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد به کسب لیسانس نایل آمد. سپس در دانشگاه تهران به تحصیل در رشتهٔ حقوق قضایی مبادرت ورزید و دومین لیسانس خود را در این رشته اخذ کرد. او به رغم اشتغال در دادگستری، از رشتهٔ حقوق دل برکند و به کارهای فرهنگی روی آورد؛ از جمله سرپرست کتابخانهٔ وزارت دادگستری، کارشناس روابط فرهنگی، معاون ادارهٔ کل رایزنیها و نمایندگیهای فرهنگی در خارج، مدیرکل همکاریهای فرهنگی و هنری و مدیرکل روابط بین الملل وزارت فرهنگ و هنر. صنعوی چند سالی نیز سردبیر مجلهٔ سخن و مدیر مسئول ماهنامهٔ رودکی (نشریهٔ فرهنگی و هنری وزارت فرهنگ و هنر) بود. در شهریور ۱۳۵۸، پس از بازنشستگی از تهران به مشهد بازگشت و گوشه نشینی اختیار کرد و زندگی خود را وقف ترجمهٔ آثار ادبی مورد علاقه از زبان فرانسه نمود. شهرت او بیش از همه مدیون ترجمهٔ کتاب خاطرات و جنس دوم از سیمون دو بوار، نویسندهٔ فمنیست فرانسه است.از جمله جوایز او جایزه ترجمه برگزیده ادبیات نمایشی برای ترجمه «نیکومد» اثر پیر کورنی است.صنعوی ترجمه بیش از صداثر ادبی و تاریخی را در کارنامهٔ خود دارد. رعایت امانت و سعی در انتقال بی کم و کاست کلام نویسنده در روش ترجمه اش کاملا مشهود است.

قسمتی از کتاب مارینا

مارینا پنجره های روشن سومین طبقه ی بنای ضمیمه ی تئاتر را نشانم داد. به سوی هشتی رفتیم. فضای پلکان از باران شب پیش هنوز خیس بود. از پله های خراب تاریک بالا رفتیم. مارینا ابراز نگرانی کرد: ـ و اگر ما را نپذیرفت؟ بی معطلی گفتم: ـ بیش تر فکر می کنم که منتظر ما است.

در در مه ۱۹۸۰، مدت یک هفته از دنیا ناپدید شدم. طی هفت روز و هفت شب هیچ کس ندانست کجا هستم. دوستان، رفیقان، معلمان و حتی پلیس به دنبال این فراری کشتند که برخی گمان می کردند مرده یا ناگهان دچار فراموشی شده و در خیابان های بدنام گم شده است. در یک هفته بعد، پلیسی شخصی پوش، فکر کرد من را شناخته است. ظاهرم با پسربچه ی ناپدیدشده تطبیق می کرد. فرد مشکوک مانند روحی معذب که در کلیسایی از آهن و مه بگردد، در "گار در فرانس" ول میگشت. مأمور با احتیاط شبیه یکی از رمان های سری نوار پیش آمد. از من پرسید آیا نامم اوسکار درانی" است و آیا پسر بچه ای هستم که بدون گذاشتن ردپایی از مدرسه ی شبانه ناپدید شده است.

شناسنامه کتاب مارینا


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها