درباره کتاب مرکب مرگ
ذهن انسان به حل کردن پازل علاقه دارد و یک داستان جنایی می تواند محرک بسیار خوبی برای ذهن باشد. آگاتا کریستی یکی از نویسندگانی است که با این خصوصیت مغز انسان به خوبی آشناست و به همین دلیل داستان هایش برای مخاطب جذابیت زیادی دارد و مخاطب را وادار می کند ماجرا را دنبال کند. مرکب مرگ یکی از داستان های جذاب کریستی است که خواندنش خالی از لطف نیست.مرکب مرگ با نام اصلی «the pale horse» سال ۱۹۶۱ در ایالات متحده منتشر شد. مرکب مرگ یکی از داستان هایی است که خبری از قهرمانان معمول داستان های کریستی یعنی پوآرو و خانم مارپل نیست و کارآگاهان داستان شناخته شده نیستند.
خلاصه کتاب مرکب مرگ
مرگ یک کشیش باعث رقم خوردن اتفاقاتی شرورانه در مهمانخانه ای قدیمی در مناطق روستایی می شود. مارک ایستربروک می داند که برای سر در آوردن از این اتفاقات عجیب، باید از شروع ماجرا آغاز کند. اما شروع این ماجرا کجاست؟ آیا ضربه ی بی رحمانه به پشت سر کشیشی به نام پدر گورمان را باید شروع در نظر گرفت؟ یا این که شروع، ملاقات پدر گورمان از زنی خوابیده در بستر مرگ، درست دقایقی قبل از مرگ خودش، بود؟ شروع این ماجراهای مرگبار هر جا که باشد، مارک و همکارش، جینجر کوریگان، شاید خیلی زود آرزو کنند ای کاش آن را پیدا نکرده بودند.
درباره نویسنده کتاب مرکب مرگ
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

ترجمه ی کتاب مرکب مرگ به فارسی
مرکب مرگ داستان جذابی از آگاتا کریستی است که در ایران نیز توجه ناشران و مترجمان را به خود جلب کرده است. ترجمه ی محمود حبیبی از این اثر را انتشارات هرمس در مجموعه کارآگاه منتشر کرده است. .ترجمه ی دیگری هم از این اثر سال ۱۳۹۴ با نام «قتل از راه دور» منتشر شد که کاوه نگارش آن را انجام داده است.
چرا باید کتاب مرکب مرگ را خواند؟
داستان های آگاتا کریستی حداقل ارزش یکبار خواندن را دارد. او متخصص نوشتن داستان های جنایی است. از زمانی که داستان های او با اقبال جدی مخاطبان مواجه شد متخصصان تلاش کردند بفهمند او چطور داستان هایش را می نویسد که همه را به خود جلب می کند و هیچ کس از خواندنشان نمی گذرد اما تنها چیزی که پیداست این است که کریستی رگ خواب مخاطب را پیداکرده و توانسته شخصیت ها و فضاهایی بیافریند که برای همه ملموس است و درنتیجه مخاطبان دوست دارند معماهایش را دنبال کنند. مرکب مرگ یکی از داستان های بسیار خوب این نویسنده است که پر از جزئیات جذاب و خواندنی است. این داستان جذاب را باید یک بار هم که شده خواند و از دقت نظر نویسنده ی کم نظیرش لذت برد.
قسمتی از کتاب مرکب مرگ
دستگاه قهوه ساز پشت سرم مثل ماری زخمی صدا می کرد؛ صدایی اگر نگویم اهریمنی، اما شوم داشت. در روزگار ما شاید اکثر صداها این گونه به گوش من می رسد؛ غرّش رعب انگیز جت ها در آسمان، حرکت ترسناک و کند قطارها درون تونل ها، و ترافیک سنگین جاده که پایه های خانه را می لرزاند... حتی لوازم خانگی امروز، با وجود مفید بودن شان، صداهایی تولید می کنند که به نوعی زنگ خطر هستند. ماشین های ظرفشویی، یخچال ها، بخارپزها، جاروبرقی های پر سر و صدا، همه و همه انگار فریاد می زنند: «مواظب باش، من غول چراغ جادو هستم در خدمت شما، اما اگر نتوانید مهارم کنید...»
اما در آن شب خاص دچار یکی از آن تغییرات ناگهانی احساسی شدم، حالتی که همه نویسندگان با آن آشنا هستند. معماری مغول، امپراتورهای مغول، شیوه ی زندگی مغول ها و تمامی مشکلات خارق العاده ی ناشی از آن ناگهان در نظرم خاک و خاکستر شد. چه اهمیتی داشتند؟ اصلا چرا می خواستم درباره ی آن ها بنویسم؟ صفحات نوشته هایم را به سرعت ورق زدم و به عقب برگشتم تا آنچه را نوشته بودم، بازخوانی کنم. همه ی آنها در نظرم یکنواخت، ضعیف و عاری از هر گونه جذابیتی بود. چه کسی گفته «تاریخ مزخرف است»؟ هنری فورد؟ واقعا که راست گفته است.
ناگهان به نظرم رسید که انگار پلیدی الزاما همواره از نیکی باشکوه تر است. باید نمایشی به راه می انداخت. باید حرکت و مبارزه ای را آغاز می کرد. در واقع این سستی بود که بر پایداری می تاخت. و به نظر من پیروزی نهایی همیشه از آن پایداری بود. پایداری می توانست در مقابل هیبت کهن اسطوره ی نیکی، صدای یکنواخت او، دوبیتی آهنگینش، حتی جمله ی بی ربط «جاده ی پیچ در پیچی به پایین تپه می رسید، به شهر دنیای باستانی که من دوست می دارم...» که او می خواند، دوام بیاورد.
شناسنامه کتاب مرکب مرگ
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه:محمود حبیبی
- انتشارات: هرمس
- تعداد صفحات:292
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب جنایت خفته اثر آگاتا کریستی










































