معرفی کتاب رسم عاشق‌کشی اثر علی موذنی

  یکشنبه، 28 آذر 1400   زمان مطالعه 2 دقیقه
معرفی کتاب رسم عاشق‌کشی اثر علی موذنی
در پشت جلد رمان «رسم عاشق کشی» آمده است: «جمله‌ای را که به یاد او نوشته بودم به زبان آوردم: هر کس در عاشقی سبک خودش را دارد!

درباره کتاب رسم عاشق کشی

رسم عاشق کشی رمانی به قلم علی مؤذنی، نویسنده و فیلم ساز معاصر است. مؤذنی کارشناس ادبیات نمایشی است که در زمینه داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و فیلمنامه فعالیت دارد. او یکی از فعالین حوزه ادبیات دفاع مقدس نیز محسوب می شود و رویکردی خاص در این زمینه دارد.

خلاصه کتاب رسم عاشق کشی

داستان کتاب که درونمایه ای عاشقانه دارد از یک مراسم ختم آغاز می شود. مجلس ختم مادر و دیدن پیام تسلیتی در روزنامه. پیامی از طرف دختری که قهرمان داستان زمانی با وی رابطه عاطفی داشته است...داستان رسم عاشق کشی، روایت مؤذنی از عشق است که مخصوص او است و در این رابطه می گوید: « به نظرم لازم است که هر نویسنده ای روایت یا روایت های گوناگونی از عشق بنویسد و به مجموعه تجربیات انسانی اضافه کند چون هرکسی در عاشقی سبک و سیاق خودش را دارد و صرف نظر از بعضی مشترکات و مشابهت ها، عشق روایت متفاوتی از خودش در وجود هر انسانی به جا می گذارد.

درباره نویسنده کتاب رسم عاشق کشی

علی مؤذنی متولد ۱۳۳۷ و فارغ التحصیل ادبیات نمایشی است و از جمله نویسندگانی است که کار نوشتن را به شکل حرفه ای دنبال می کند.مؤذنی از جمله هنرمندانی است که در چند عرصه داستان کوتاه، رمان، داستان بلند، نمایشنامه، فیلمنامه قلم می زند همچنین وی در حوزه ساخت فیلم نیز فعالیت دارد. وی در حوزه ادبیات دفاع مقدس نیز رویکردی خاص به مسائل دارد .از جمله آثار وی که اغلب با اقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شده اند و جوایزی را نیز از آن خود کرده اند می توان به موارد زیر اشاره کرد:آثار: - رمان «ظهور» ، رمان برگزیده در سال 78- کتاب «چهار فصل» ، شامل سه داستان بلند- کتاب «سفر ششم» - «ملاقات در شب آفتابی» ، برنده جایزه کتاب سال ۷۶- «دلاویزتر از سبز» ، یکی از برترین داستان های شناخته شده در مراسم بیست سال داستان نویسی- «ارتباط ایرانی» ، رمان تحسین شده از طرف شورای نویسندگان روسیه

علی مؤذنی

قسمتی از کتاب رسم عاشق کشی

وقتی توی روزنامه اسم بنفشهٔ جمالی را پای پیام تسلیتی با این مضمون دیدم که درگذشت مادر عزیزت را تسلیت می گویم، شوکه شدم. چنین معرفتی را از او سراغ نداشتم. دیدن اسمش مرا از فکر مرگ مادر غافل کرد. رفتم توی اتاق طبقهٔ سوم خانهٔ پدری که به خصوص دوران دانشجویی ام را در آن گذراندم و غرقِ خاطراتی شدم که با بنفشه...

خاله تاب نیاورد و آمد به اعتراض که مهمان ها می آیند و همه هم سراغ تو را می گیرند...

تسلیت بنفشه را نشانش دادم. خواند و سر تکان داد که عجب، و روزنامه را انداخت روی تخت و گفت: «خب که چی؟ توی این هیروویر؟ پاشو بیا پایین هزار تا کار داریم!»

و چون دید دوباره روزنامه را برداشتم و به آن خیره شدم، دست هاش را در آستانهٔ در زد به کمر و بِرّوبِر نگاهم کرد!

شناسنامه کتاب رسم عاشق کشی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها