درباره کتاب مرده ها جوان می مانند
"مرده ها جوان می مانند" رمانی مربوط به سال 1949 است که توسط نویسنده ی آلمانی "آنا زگرس" نوشته شده است. "آنا زگرس" با نام اصلی "نتی رایلینگ" در نوامبر سال ۱۹۰۰ در یک خانواده ی فرهنگ دوست به دنیا آمد. "نتی رایلینگ" تنها فرزند خانواده بود و بیشتر دوران کودکی اش در انزوا گذشت. هنگامی که "آنا زگرس" در سال ۱۹۱۹ وارد دانشگاه شد، اروپا دوران پرتب و تابی را می گذراند. جنگ جهانی اول، فروپاشی دولت های کهن و بحران های اقتصادی اجتماعی در سراسر اروپا به چشم می خورد. این کتاب توصیف کمونیست هایی است که در فاصله ی زمانی پایان جنگ جهانی اول و وقوع جنگ جهانی دوم، مخفیانه در آلمان کار می کنند.
کتاب "مرده ها جوان می مانند" بینشی واضح و دقیق از ذهن ، قلب و روح آلمانی ها بین سال های 1918 تا 1945 به خواننده می دهد. کتاب تصویری از درگیری های طبقاتی در آلمان بین سال های 1918 و 1945 را نشان می دهد و داستان را از طریق خانواده ی ارووین اسپارتاکوس پیش می برد که در سال 1918 توسط افسران به قتل می رسد و همسر پیشین او ماری، رابطه جدیدی را با سوسیال دموکرات های گشتاپو آغاز می کند. در حالی که گشتاپو ها به طور فزاینده ای از زمینه ی سیاسی آلمان کنار می روند فرزند اروین ، هروس،مانند پدرش کمونیست می شود و این اتفاق منجر به ایجاد نفرت تلخی بین او و برادر نازی وی می شود . وقوع جنگ جهانی دوم حماسه های خانوادگی تمام عیاری را به ارمغان می آورد. هانس در حالی که در تلاش برای پیوستن به ارتش سرخ است در جبهه شرقی به ضرب گلوله کشته می شود و معشوقه ی باردار خود، امی را ترک می گوید تا فرزند خود را به تنهایی در برلین بزرگ کند ...
خلاصه داستان مرده ها جوان می مانند
اگروین، یکی از اعضای سازمان اسپارتاکوس، به دست افسران ضد انقلابی به قتل می رسد. این نقطه ی آغازی می شود بر روایتی که آنا زگرس در طی آن تاریخ آلمان را از 1918 تا 1945 به رشته تحریر می کشد. قاتلان اروین، که وابسته به بورژوازی، کلان زمینداران و نظامیان پروس هستند، هریک به راه خود می روند و زگرس، با تعقیب زندگی آن ها، روایتی چند شاخه پدید می آورد که همچون موزاییک هایی کوچک کنار هم قرار می گیرند و تابلویی گسترده را پدید می آورند که سرگذشت آلمان در آن آشکار می شود. زگرس در این اثر می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که در آلمان، سرزمینی با چنان پشتوانه ی اومانیستی، فاشیسم چگونه توانست رشد کند و جهان را به ورطه ی جنگی خانمان سوز فرو برد.
درباره نویسنده کتاب مرده ها جوان می مانند
آنا زگرس ( زاده ۱۹ نوامبر ۱۹۰۰ – درگذشته ۱ ژوئن ۱۹۸۳) یک نویسندهٔ اهل آلمان بود.
آنا زگرس با نام اصلی نتی رایلینگ در نوامبر سال ۱۹۰۰ در یک خانواده فرهنگ دوست به دنیا آمد. نتی رایلینگ تنها فرزند خانواده خود بود و دوران کودکی اش بیشتر در انزوا گذشت. از همین رو، همان طور که خودش اشاره می کند: «از آن رو که تنها بودم و می خواستم برای خود دنیایی بیافرینم، داستان های کوچکی می ساختم و آن داستان ها را برای خود بازگو می کردم. گاهی هم یکی دو سطر می نوشتم.» بدین ترتیب او هم مانند بسیاری از جوانان پرورش یافته در دامان خانواده بورژوایی نخست هنر را جایگزینی برای تجربه مستقیم می انگاشت و از آن برای گریز سود می جست. چیزی را در آن یافته بود که محیط پیرامونش از او دریغ می کرد.
هنگامی که آنا زگرس در سال ۱۹۱۹ وارد دانشگاه شد، اروپا دوران پرتب وتابی را می گذراند. جنگ جهانی اول، فروپاشی دولت های کهن و بحران های اقتصادی اجتماعی در سراسر اروپا به چشم می خورد. زگرس به محافل دانشجویی راه یافت و در نشست های خود درباره جنگ، انقلاب و هنر بحث و گفت وگو می کرد. او جهان بینی خود را بیشتر از راه ادبیات کسب می کرد و در این میان داستایفسکی در شکل گیری آگاهی اجتماعی او نقش عمده ای داشت. آنچه داستایفسکی را در چشم آنا زگرس بزرگ می کند این است که او: «از ژرفای واقعیتی غمبار، از عمق جان انسان هایی بی نام و نشان، پنهان ترین درام های واقعی را آشکار می سازد.»
با به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ آنا زگرس نیز مانند بسیاری از نویسندگان دیگر، ناچار شد آلمان را ترک کند. او در سال ۱۹۴۷ به میهن خود بازگشت و در سال ۱۹۴۹ رمان مرده ها جوان می مانند را منتشر کرد. زگرس در ژوئن سال ۱۹۸۳ چشم از جهان فروبست.
او برای اولین بار در سال ۱۹۲۸ و با انتشار کتاب قیام ماهیگیران سن باربارا مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
از کتاب های آنا زگرس رمان مرده ها جوان می مانند در سال ۱۳۷۲ توسط علی اصغر حداد ترجمه و چاپ شده است.
چند رمان از او:
هفتمین صلیب
مرده ها جوان می مانند
تصمیم و اعتماد
قسمتی از کتاب مرده ها جوان می مانند
در واقع چندی می شد که دریافته بود ارتش هم همانند زن عمو، که خوشحال بود دارد او را از سر خود باز می کند، با مام میهن هیچ پیوندی ندارد. آری، دریافته بود آن مام میهنی که مدحش را می گفتند، آن مأمنی نیست که او می جوید، اما با این همه زمانی دراز نیمی از قلبش در برابر دریافت نیمه ی دیگر پایداری کرد. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۱۴)
نادلر، تو باید به زنت حالی کنی که سرنوشت رایش مهم تر از مزرعه ی سیب زمینی اوست. تو با فداکاری انجام وظیفه کرده ای. اگر روزی بخواهند با تحمیل صلح همه چیز را بر باد بدهند، ما بیش از پیش به امثال تو نیاز خواهیم داشت. زیرا در این صورت تنها از گارد ما است که کاری برمی آید. مگر خودت ندیدی؟ بی کمک ما همه چیز از هم می پاشید. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۳۸)
پیروزی به چه کار می آید، اگر خود نتوانی گواه آن باشی؟ (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۵۰)
اشپرانگر لبخندزنان گفت: عذاب وجدان امتیاز جوان هاست. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۹۵)
کسی به این تصمیم های کاغذی باور نداشت. همه در ناامیدی با هم شریک بودند و جز ناامیدی کم ترین وجه اشتراکی با هم نداشتند. همه منتظر حکم نهایی بودند، حکمی خونین و گرم، حکمی واقعی. عده ای می اندیشیدند که زندگی شخصی آن ها هنگامی دگرگون خواهد شد که جهان از بیخ و بن دگرگون شود، و دیگران بر این پندار بودند که زندگی شان تنها زمانی دگرگون خواهد شد که دوباره یک رایش آلمانی پدید بیاید، رایشی سهمناک و قدرتنمد، آن گونه که پیش ترها بود، یک رایش مقدس، آن گونه که پیش ترها نامیده می شد. به گمان اینان شهروند چنین رایش مقدسی بودن، امتیازی بود که ارزش این قربانی ها را داشت. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۱۳۰)
امیلی خواهرزاده ی خود را که گریان از خواربارفروشی برگشته بود، دلداری داد. ماری از آن رو آشفته بود که قیمت قهوه یک شبه بالا رفته بود و او نمی توانست برای یکشنبه قهوه بخرد. معنی و مفهوم اعداد روی اسکناس ها بر کسی روشن نبود. پیش از این گمان می رفت که میلیون و میلیارد تنها به کار شمارش ستارگان آسمان می آید، ستارگانی که مخلوق قدرت بی پایان خداوندی هستند، اما اکنون این اعدد بر زمین خاکی روی کاغذهای قهوه ای و کثیف در گشت وگذار بودند. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۱۴۱)
شعبده بازی که نزدیک ترین تماشاچی ها هم حقه هایش را الهام آسمانی بدانند، مسلماً شعبده باز خوبی است. شعبده بازی که خودش هم حقه های خود را الهام آسمان بداند، همیشه در کارش موفق است. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۲۴۳)
برخی ها هم مانند برانس، پنهانی عکسی از هیتلر را در کیف خود گذاشته بودند و شب ها آن را با خود به بستر می بردند. این ها شنیده بودند که هیتلر مام میهن را نجات خواهد داد و سپس زندگی ملال آور و یکنواخت آن ها به زندگی ای بهتر، زندگی ای درخشان و پرماجرا بدل خواهد شد. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۲۹۹)
انسان همیشه از قلب خود زمانی آگاهی می یابد که به درد آمده باشد. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۳۶۳)
پسرک انسان های پستی را که نه سر آن داشتند و نه قادر بودند وجود خود را در خدمت آرمان خود به کار بگیرند، حقیر می شمرد. در هفته های آزمون، تنها ترسی که آزارش می داد این بود که مبادا از حق پیوستن به دستگاه رهبری محروم شود. هرگز از خود نمی پرسید دستگاه رهبری در خدمت کیست؟ از آن جا که چنین پرسشی اصولاً به ذهنش خطور نمی کرد، نیازی به فروخوردن آن نداشت. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۴۹۱)
زندگی باید در انتظاری بی امان بگذرد تا آن که انسان صدای پای خوشبختی را بشنود که با گام های شتابان از پله ها بالا می آید. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۵۴۷)
ما آدم ها همیشه گمان می کنیم که کارهای بسیاری از دستمان برمی آید. چه خوب بود اگر این عادت را از خود می راندیم. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۶۱۱)
با خود اندیشید: ما دو تا کنار هم هستیم! آری، چه خوب بود اگر می توانستیم برای هر دومان دعا کنم. تنبل تر از آن هستم که دستکش ها را دوباره به دست کنم. گرمای پتو بس است. آری، ای پدر ما در آسمان، اگر تو هستی، پس نامت مقدس باد. در این صورت ملکوت تو خواهد آمد، ملکوت تو و نه آن رایشی که درباره اش یاوه سرایی می کنند. در آسمان و بر روی زمین، اراده ی تو برآورده خواهد شد و نه اراده ی پیشوا، فوج هواپیماها و بارش بمب بر زمین. تو نان روزانه ی ما را به ما خواهی داد؛ من سیر خواهم شد و دیگر خالی و پوک نخواهم بود. و بی حوصلگی نخواهد بود، بلکه چیزی خواهد بود که سیراب کند. تو ما را در آرمایش نخواهی آورد تا به ناچار به هر چیزی تن بدهیم: عشق و عاشقی ها، پول، هدایا و حتی بچه ی لیون؛ این لیونی که من دیگر دوستش ندارم، و این ملکی که دلبسته اش بودم. تو گناهان ما را خواهی بخشید، حتی گناهان مرا هم؛ چرا که من همه چیز را سهل و ساده می خواستم و گوش شنیدن آن چیزی را نداشتم که خوشی ام را تباه می کرد. ما نیز هر قرضدار خود را خواهیم بخشید، البته بر آن هایی که با تن برهنه همچون چارپایان از برابر لیون، رتسلوف و شولسه گذر داده شدند، بخشش سخت گران خواهد آمد، اما تو از عهده ی این کار خارق العاده هم برخواهی آمد و ما را خواهی بخشید. در ملکوت تو آرامش حاکم است، همان گونه که در خانه. خانه همیشه آرام است، حالا هم. برف آرام است، زیرا ملکوت از آن تو است، و نیز شکوه و جلال، آمین! (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۶۳۳)
ما دست روی دست گذاشته ایم و می گوییم دیگران همکاری نمی کنند، اما اول باید یک نفر دل به دریا بزند تا دیگران همکاری کنند. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۶۸۳)
آن جا که شکست سرنوشتی محتوم است، مرگ والا و پرافتخار بر بودن فلاکتبار و پوشالی شرف دارد. (کتاب مرده ها جوان می مانند – صفحه ۶۹۵)
شناسنامه کتاب مرده ها جوان می مانند
نویسنده: آنا زگرس
مترجم: علی اصغر حداد
ناشر: ماهی
تعداد صفحات: 704