معرفی رمان آئورا اثر کارلوس فوئنتس

  سه شنبه، 05 مرداد 1400   زمان مطالعه 8 دقیقه
معرفی رمان آئورا اثر کارلوس فوئنتس
مآئورا اثر کارلوس فوئنتس، نویسنده مکزیکی و یکی از سرشناس‌ترین و پرآوازه‌ترین نویسندگان اسپانیایی زبان است.آئورا نام دیگر تمنا است، برگرفته از واژه یونانی «آورا» به معنی نسیم، نسیمی که انعکاسی‌ست از انرژی‌های موجود در بدن که شخصیت و طرز زندگی و افکار و احساسات انسانی را منعکس می‌کند.

درباره کتاب داستان آئورا

رمان آئورا نوشته ی کارلوس فوئنتس، از زبان دوم شخص روایت می شود، نویسنده با استفاده از این لحن سعی در نزدیک کردن مخاطب به شخصیت های داستان دارد. خواننده در همان ابتدای داستان با لفظ «تو» خطاب می شود و خیلی زود خود را در کنار شخصیت های داستان حس می کند.
ویژگی برجسته ی دیگر کتاب شخصیت پردازی بی نظیر آن است. مخاطب در سراسر داستان در تلاش است تا بتواند به عمق شخصیت ها پی ببرد. حتی تعداد شخصیت های اصلی داستان نیز مشخص نیست و با توجه به عنوان رمان، تداخل شخصیت ها ذهن خواننده را بسیار درگیر می کند.

خلاصه کتاب داستان آئورا

داستان این گونه آغاز می شود، فیلیپه مونترو، تاریخ دان جوانیست که در طی دریافت یک آگهی شغلی و مراجعه به آدرس گفته شده در آگهی. با خانه ای بسیار قدیمی مواجه می شود که گویی در تاریکی محض فرو رفته است.صاحب خانه که زن مسنی است از او می خواهد خاطرات همسرش را که چند سال قبل فوت کرده است را به ویرایش و چاپ کند.در آن خانه دختر جوان و زیبایی به نام ائورا نیز زندگی می کند که در ابتدا برادرزاده پیرزن معرفی می شود، فیلیپه مونترو شغل را می پذیرد و در آن خانه ساکن میشود.در این داستان دنیای واقعی و خیال چنان در هم تنیده شده اند که از همان آغاز خواننده به درون فضای وهم آلود داستان کشیده می شود.تعلیق در زمان حال، گذشته و آینده که از شاخصه های سبک رئالیسم جادویی است و نیز مشخصه های سوررئالیستى داستان این اثر را به یکی از موفقترین آثار ادبی آمریکای لاتین تبدیل کرده است.نام آئورا» برگرفته شده از یک نظریۀ علمی (بیشتر روانشناسی) است که مربوط به بازتاب و انعکاس یک انرژی در بدن انسان است و روانشناسان با استفاده از آن شیوۀ زندگی و نوع احساسات فرد را جستجو می کند. کارشناسان نظریه «آئورا» اعتقاد دارند که این پدیده انعکاس ثبت کامل گذشته، حال و آینده انسان استخانه ای مرموز که گویی به گونه ای در فضا و زمان معلق است که گاه تشخیص شخصیت های داستان از یکدیگر ذهن خواننده را به چالش می کشاند .

منظور از کلمه آئورا چیست؟

در نظریات علمی انرژی منعکس شده در بدن را آئورا می نامند. در این انعکاس، گذشته، حال و آینده ی هر شخص ثبت می شود. روان شناسان با استفاده از آئورا شیوه ی زندگی و احساسات هر فرد را مطالعه می کنند. فوئنتس در کتابش با هنرمندی تمام از این نظریه ی علمی استفاده کرده و طی شرح داستان، شخصیت های کتاب را به شکلی قابل توجه و چندبعدی ترسیم می کند.

مخاطبان کتاب آئورا چه کسانی هستند؟

با توجه به فضای وهم آلود و پیچیده ی رمان، خواندن آئورا به تمرکز و دقت بالایی نیاز دارد. علاوه بر این، با توجه به درون مایه ی رمان، خواندن آن به نوجوانان نیز توصیه نمی شود. اما رمان قطعا برای کسانی که به دنبال یک اثر برجسته برای رمزگشایی و تفکر هستند، بسیار لذت بخش خواهد بود.

درباره نویسنده کتاب آئورا

کارلوس فوئنتس (به اسپانیایی: Carlos Fuentes Macías) (زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۹۲۸ - درگذشته ی ۱۵ مه ۲۰۱۲) نویسنده ی مکزیکی و یکی از سرشناس ترین و پر آوازه ترین نویسندگان اسپانیایی زبان بود. آثار او به بسیاری از زبان ها ترجمه شده اند.پدر وی از دیپلمات های مشهور مکزیک بود و از این رو کودکی اش در کشورهای مختلفی سپری شد. در سال ۱۹۳۶ خانواده اش در شهر واشنگتن دی سی اقامت گزید و این باعث شد که با زبان انگلیسی نیز آشنا شود.در سال ۱۹۵۹ با بازیگر سینما ریتا ماسدو ازدواج کرد، که این ازدواج تا سال ۱۹۷۳ ادامه داشت. او شغل پدر را ادامه داد و به دنیای سیاست وارد شد و برای نخستین بار در سال ۱۹۶۵ به عنوان سفیر مکزیک در لندن انتخاب شد و بعدها نیز در فرانسه و چند کشور دیگر اروپایی هم چون هلند، پرتغال و ایتالیا نیز سفیر بود. نخستین مجموعه داستان های کوتاه فوئنتس در سال ۱۹۵۴ منتشر شد.در ۲۹ سالگی نخستین رمان خود با عنوان «جایی که هوا صاف است» را منتشر کرد. آخرین رمان فوئنتس ولاد نام دارد که در زمان حیاتش به چاپ نرسید. فوئنتس درباره ی این رمان گفته بود که این کتاب داستان زندگی یک خون آشام است. ولاد از اقامت خود در اروپا خسته می شود و به مکزیکوسیتی سفر می کند.

کارلوس فوئنتس

چاپ آثار فوئنتس در ایران

«عبدالله کوثری» مترجم توانمند کشور در شناساندن ادبیات فوئنتس به مخاطبان ایرانی سهم به سزایی داشته است و مهم ترین آثار این نویسنده ی برجسته آمریکای لاتین را به فارسی برگردانده است.«جایی که هوا صاف است» اولین رمان فوئنتس نام گرفت. یکی از حجیم ترین و برجسته ترین کارهای او رمان «پوست انداختن» نام دارد که در آن تغییر و دگرگون شدن شخصیت های اصلی داستان بررسی شده است. نشر «آگه» کتاب پوست انداختن را با ترجمه «عبدالله کوثری» چاپ کرده که نسخه الکترونیکی و pdf آن در فیدیبو در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.«سر هیدرا» از دیگر آثار فوئنتس است که دارای درون مایه ای اسطوره ای با شخصیت هایی چندگانه است. این اثر نیز توسط «کاوه میرعباسی» از زبان اسپانیایی به فارسی برگردانده شده و نشر «آگه» آن را منتشر کرده است. «درخت پرتقال»، «آب سوخته» و «گرینکوی پیر» از دیگر آثار مهم نویسنده هستند که همگی به فارسی ترجمه شده اند.آئورا از مشهورترین کتاب هایی است که در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است و شاهکار فوئنتس قلمداد می شود. «عبدالله کوثری» این اثر کارلوس فوئنتس را نیز به فارسی برگردانده است ونشر نی آن را روانه ی بازار کرده است. در سال 1386 کتاب تجدید چاپ شد که نشان از استقبال مخاطبان ایرانی از رمان دارد. کتاب صوتی آئورا نیز با صدای «تایماز رضوانی» منتشر شده است.رمان دیگر کارلوس فوئنتس با نام «درخت پرتقال» نیز به صورت صوتی توسط انتشارات «نوین کتاب گویا» تهیه شده است.

درباره مترجم کتاب آئورا

عبدالله کوثری، مترجم، ویراستار و شاعر ایرانی در سال 1325 در همدان به دنیا می آید. وی ادبیات آمریکای لاتین را از انگلیسی به فارسی ترجمه می کند. کوثری آموزش دبستانی و دبیرستانی خویش را در همدان فرجام می دهد. سپس در رشته ی اقتصاد دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) مشغول تحصیل می شود. او در هنگام تحصیلات دانشگاهی سروده هایش را در سبک نو در هفته نامه ی خوشه به سردبیری احمد شاملو، و در ماه نامه ی نگین به سردبیری دکتر محمود عنایت منتشر می کند. او همچنین در شب های شعر خوشه در کنار شاعرانی چون شاملو، اخوان ثالث، مصدق، نصرت رحمانی٬ م. آزاد و دیگران شعرهای خود را می خواند. پس از پایان آموزش دانشگاهی رهسپار لندن می شود و پس از بازگشت گام در راه ترجمه ی کارهای داستانی نویسندگان آمریکای لاتین می نهد. کوثری بیش از پنجاه کتاب در دو حوزه ی ادبیات و اقتصاد ترجمه کرده است. وی در ترجمه هایش به اندیشه های نویسندگان وفادار می ماند و می کوشد که با زبانی مناسب آن ها را به خواننده منتقل کند. عبدالله کوثری در حال حاضر در مشهد زندگی می کند.

قسمتی از کتاب آئورا

نامش را در گوشش زمزمه می کنی. صدای گرم او را در گوش خود می شنوی:
«همیشه دوستم خواهی داشت ؟»
_ همیشه، آئورا همیشه دوستت خواهم داشت.
_ همیشه؟ قسم می خوری؟
_ قسم می خورم.
_ حتی اگر پیر بشوم. حتی اگر زیبا نباشم؟ حتی اگر مویم سفید شود؟
_ همیشه، عزیز من، همیشه.
_ حتی اگر بمیرم، فلیپه؟ همیشه دوستم خواهی داشت، حتی اگر بمیرم؟
_همیشه، همیشه. قسم می خورم. هیچ چیز نمی تواند ما را از هم جدا کند.
_ بیا، فلیپه، بیا.
چون بیدار می شوی، دست دراز می کنی تا شانه ی آئورا را لمس کنی، اما دستت تنها به بالشی می ساید که هنوز گرم است و ملافه ای سپید که می پوشاندت.
نامش را زمزمه می کنی.

کمی جابه جا می شوی، تا نور شمع ها چشمت را نزند. دختر همچنان چشمانش را بسته و دست هایش به پهلو آویخته است. نخست به تو نمی نگرد، آنگاه نرم نرم چشم باز می کند، چنان که گویی از نور می ترسد. سرانجام می توانی ببینی که این چشم ها سبز چو دریایند، موج می زنند، به کف می نشینند، دیگربار آرام می شوند و آنگاه باز چون موجی بر می آشوبند. در آن ها می نگری و با خود می گویی این تصویر درست نیست، چرا که این ها چشمان سبز زیبایی هستند همچون همه ی چشم های سبز زیبایی که تاکنون دیده ای. اما نمی توانی خود را فریب بدهی، این چشم ها موج می زنند، دگرگون می شوند، چنان که گویی چشم اندازی فرارویت می نهند که تنها تو می توانی ببینی و طلب کنی.

«اصالت» بیماری تجددی است که می خواهد خود را همچون چیزی تازه ببیند، همواره تازه، تا همواره شاهد زاده شدن خود باشد. در این کوشش، تجدد آن توهم روزپسند است که تنها با مرگ سخن می گوید.

شناسنامه کتاب آئورا


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها