معرفی رمان بازار خودفروشی اثر ویلیام تکری

  پنجشنبه، 31 تیر 1400   زمان مطالعه 8 دقیقه
معرفی رمان بازار خودفروشی اثر ویلیام تکری
کتاب بازار خودفروشی، یکی از شرورترین و در عین حال جذاب ترین شخصیت های زن در تمامی دنیای ادبیات را به مخاطبین معرفی می کند. زنی زیبا و باهوش به نام بکی شارپ، تنها یکی از شخصیت های حیرت آور این رمان کلاسیک از ویلیام تکری است؛ رمانی که با طنزی استادانه، نگاهی تیزبینانه به زندگی و اخلاقیات قشر بالای جامعه ی لندن در آغاز قرن نوزدهم دارد

درباره کتاب بازار خودفروشی

بازار خودفروشی رمانی بدون قهرمان کتابی است از «ویلیام تکری» نویسنده ی انگلیسی که برای اولین بار در سال ۱۸۴۷–۱۸۴۸ منتشر شده است. این رمان یکی از بیست رمان بزرگ قرن نوزدهم است، که سامرست موآم -داستان نویس و نمایشنامه نویس انگلیسی- برگزیده است.

خلاصه کتاب بازار خودفروشی

داستان کتاب درباره دو شخصیت به نام های آمیلیا و بکی، از دو طبقه جامعه هستند. آمیلیا دختر ثروتمند و مهربانی است که قلب پاک و بی آلایشی دارد، او که به تازگی فارغ التحصیل شده و قصد رفتن به خانه را دارد و بکی هم دوست دوران مدرسه اش، دختر فقیری که دارای هوش و استعداد بی نظیری است، او در عین حال بدجنس و بد ذات است و همراه امیلیا راهی می شود.جورج نامزد امیلیا است، او مردی هوس باز است اما با تمام این ها امیلیا او را دوست دارد و عاشقش است. بکی هم با راودون پسر رئیس خود ازدواج می کند. امیلیا بارها اسیر بدجنسی های بکی و همسر خیانتکارش می شود و....خواننده از همان ابتدای داستان با چیزی فراتر از یک داستان سادهٔ عشقی مواجه می شود؛ بازار خودفروشی داستان مردم عادی است نه داستان قهرمانی ها و رشادت ها و بزرگواری ها. بازار خودفروشی شرح دردها و شادی ها و پاداش ها و کیفرهائی است که طبقات گوناگون به همان حالت طبیعی و با همان بداهتی جذب آن ها می شوند که از آتش شعله به بالا می رود. بازار خودفروشی میدان جنگ نیک و بد نیست بلکه تلاش مدام افراد بی روح مادی است برای آنکه در دنیای بی روح مادی به جائی برسند.

درباره نویسنده کتاب بازار خودفروشی

ویلیام میکپیس تکری، زاده ی 18 جولای 1811 و درگذشته ی 24 دسامبر 1863، رمان نویس و مولف انگلیسی بود.ویلیام در کلکته ی هند به دنیا آمد و پدرش، یکی از مقامات بلندپایه ی کمپانی هند شرقی بود. مادرش هم در همین کمپانی فعالیت داشت. او در پنج سالگی به انگلستان فرستاده شد و در مدرسه هایی در ساوتهمپتون و چیسویک به تحصیل پرداخت. تکری کار نویسندگی را با نوشتن هجویه آغاز کرد و موفق به خلق شخصیت های منحصربه فرد و کم نظیری در آثارش گشت. او آثار اولیه اش را با نام های مستعاری چون چارلز جیمز یلوپلاش، مایکل آنجلو تیتمارش و جرج سوج فیتزبودل به انتشار می رسانید و جوامع بالادستی، قدرت های نظامی، ازدواج و تزویر را به سختی مورد انتقاد قرار می داد.

ویلیام میکپیس تکری

درباره مترجم کتاب بازار خودفروشی

بدیعی در فروردین ماه ۱۳۱۸ در اصفهان متولد شد و تا کنون آثار باارزشی چون چهره مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جویس، جاده فلاندر نوشته کلود سیمون، آدم اول اثر آلبر کامو، ژان باروا نوشته روژه مارتن دوگار، آثاری از آلن رب گریه و سینکلر لوئیس، و مهم تر از همه رمان بزرگ اولیس اثر جیمز جویس را به فارسی ترجمه کرده است. وی تحصیلات خود در رشته ای نامرتبط با فن ترجمه ادامه داد و لیسانسش را گرفت. او درس های دوره دکترای همان رشته را نیز تمام کرد، اما چون رساله پایان دوره تحصیلی را نگذرانده است درجه و عنوان دکترا ندارد. مشاغلش همواره در همان زمینه تحصیلات دانشگاهی اش بوده و از این رو به ترجمه به عنوان یک شغل و حرفه نگاه نمی کند. کتاب چهره مرد هنرمند در جوانی ترجمه منوچهر بدیعی، در دوره بیستم انتخاب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به عنوان کتاب سال برگزیده شد.

قسمتی از کتاب بازار خودفروشی

اگر مردم بچه ها را به حال خود بگذارند، اگر معلمان سربه سرِ آنها نگذارند، اگر پدر و مادرها اصرار نداشته باشند که افکار آنها را به راه معین بکشانند و بر احساسات آنها سلطه یابند – بر افکار و احساساتی که برای همگان معمایی به شمار می آید (آخر مگر من و شما همدیگر را، فرزندانمان را، پدرانمان را، همسایه مان را تا چه اندازه می شناسیم؟ آیا می دانید افکار پسرک یا دخترکی که زیردست شماست چقدر زیباتر و مقدس تر از افکار آدم خرفی است که دنیا او را فاسد کرده و مهار آن پسرک یا دخترک را در دست دارد؟) – حرف من این است که اگر پدرها و مادرها و معلم ها فرزندان خود را اندکی آزاد می گذاشتند زیان کمتری به بار می آمد، گرچه شاید مبلغ کمتری از صرف ونحو لاتین یاد می گرفتند. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۷۳)

بازار خودفروشی جایی است بسیار یاوه و خبث آمیز و احمقانه و انباشته از انواع مزخرفات و نادرستی ها و خودنمایی ها و گرچه آن معلم اخلاقی که بر پشت جلد خودنمایی می کند (تصویر دقیق چاکر خاکسار شماست) نه پوشیدن ردا را توصیه می کند و نه آویختن واکسیل را بلکه فقط پوشیدن همان لباس نوکرانهٔ احمقانه را که همگان او به آن ملبسند توصیه می کند، اما آخر توجه داشته باشید که هرکس مکلف است تا جایی که از حقیقت آگاه است حقیقت گو باشد؛ خواه کلاه زنگوله دار بر سر داشته باشد یا کلاه پارویی، و مقداری مطالب نامطبوع الزاماً در ضمن ادای این تکلیف پیش می آید. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۱۱۷)

مادربزرگم می گفت بهترین زنانْ ریاکار و دورو هستند. نمی دانیم چه چیزها را از ما پنهان می کنند: آنگاه که بسیار بی ریا و خودمانی هم به نظر می رسند چه احتیاط ها که نمی کنند: چه بسا که آن لبخندهای بی ریا که به آسانی بر لب می آورند، دام هایی است از تملق و فریب و خلع سلاح – منظورم فقط زنان شوخ چشم نیست، بلکه نمونه های خانه داری و مظاهر عفت زنانه هم هست. کیست که ندیده باشد زنی را که بلاهت شوهری احمق را پنهان می کند و خشم شوهری وحشی را به چاپلوسی می ستاید؟ ما این حالت برده وارِ دوست داشتنی را می پذیریم و هر زنی را به سبب آن می ستاییم و این طر ّاری زیبا را حقیقت می خوانیم. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۲۲۶)

وقتی کسی زیر بار منت دیگری رفته باشد و پس از آن با او نزاع کند، به قول معروف، عزت نفس متعارف باعث می شود که بسیار بیشتر از غریبه ای محض در دشمنی پافشارد. شما از برای آنکه در این گونه موارد دلیلی برای سنگدلی و ناسپاسی خود بتراشید چاره ای جز این ندارید که گناه طرف دیگر را اثبات کنید. این نیست که شما خودپرست و بی ادب باشید و از زیان در معامله ای خشمگین شده باشید – حاشا و کلا – بلکه طرف شماست که شما را با ترفندهای رذیلانه و انگیزه های نحس و شوم به آن معامله کشانده است. هر مردم آزاری، صرفاً به حکم عقل و منطق، ناگزیر است که خباثت مرد از اسب افتاده را ثابت کند – وگرنه بدطینتی خود را ثابت کرده است. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۲۳۳)

کدام ابله خطاکاری گفته است «از حلواحلوا گفتن دهان شیرین نمی شود»؟ نیمی از دهان ها در این دنیا فقط با حلواحلوا گفتن شیرین می شود. همان گو نه که الکسی سوایه (آشپز فرانسوی) فناناپذیر می تواند با صنار، آشی بس خوشمزه تر از آن بپزد که آشپز نادانی با چند تومان سبزی و گوشت می پزد، همان طور هم هنرمندی زبردست می تواند با چند جملهٔ ساده و دلپذیر کاری کند بس کاری تر از نعمت های فراوان که در دست شلخته ای باشد. و بالاتر از این، می دانیم که نعمت های فراوان غالباً پاره ای شکم ها را به درد میآورد، حال آنکه بیشتر مردم کلمات زیبا را، هرقدر زیاد باشد، هضم می کنند و همواره هل من مزید می گویند. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۲۴۲)

اگر می دانستیم که یاران و خویشان عزیز ما دربارهٔ ما چه می اندیشند دنیایی که در آن به سر می بریم به صورتی در می آمد که از وداع با آن غرق شادی می شدیم و در چنان وضع روحی و وحشت مدامی به سر می بردیم که ابداً طاقت نمی آوردیم. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۳۸۹)

هر مردی تا نداند وقتی خانم ها پس از شام به طبقهٔ بالا می روند دربارهٔ چه چیز سخن می گویند نمی تواند به آن اسرار راه یابد یا آنها را بفهمد. فقط از روی کنجکاوی و سماجت است که گاهی می توان به گوشه ای از آن رازها دست یافت و هرکسی که گوش به زنگ باشد و پیاده رو خیابان پال مال را گز کرده یا به باشگاه های این شهرِ شهرها رفت وآمد داشته باشد به چشم خود چیزهایی از عالم بزرگان لندن دیده یا از زبان آشنایانی که گاهی با آنان بیلیارد بازی می کند یا به اتفاق آنها تکه گوشتی تناول می کند چیزهایی در این زمینه شنیده است و می داند همان طور که مردانی هستند که در نظر جاهلان و تازه کاران پارک جلوه ها می کنند و در پارک در حال حشر و نشر با بدنام ترین اجلاف دیده می شوند، زنانی هم هستند که می توان آنها را زنان مردپسند نامید که همهٔ آقایان مقدم آنان را گرامی می دارند و همهٔ همسران آن آقایان آنها را نادیده می گیرند یا خوار می شمارند. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۴۷۶)

البته بر ما واضح و معلوم است که در میان همهٔ سیّئاتی که موجب انحطاط سیرت آدمی می شوند خودپرستی از همهٔ آنها زشت تر و مذموم تر است. کسی که خود را ناحق و نابجا دوست بدارد به وحشتناک ترین جنایات عالم دست می زند؛ و هم در کشورها و هم در میان خانواده ها باعث بدبختی و شقاوت فراوان می گردد. شخص خودپرست خانوادهٔ خود را به تنگدستی مبتلا ساخته غالباً آنان را به خاک سیاه می نشاند: یک پادشاه خودپرست هم رعایای خود را به خاک سیاه نشانده غالباً آنان را گرفتار جنگ می کند. (رمان بازار خودفروشی – صفحه ۷۳۸)

شناسنامه کتاب بازار خودفروشی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها