درباره کتاب فلسفه ملال
قبل از هرچیزی در نظر داشته باشید که فلسفه ملال یک کتاب انگیزشی یا موفقیت نیست و هیچ نسخه ای برای احساس ملال شما نمی پیچد و یا راهکاری قطعی پیش روی شما قرار نمی دهد. این کتاب، یک کتاب فلسفی است که به شکل جدی روی شناخت پدیده ای به نام ملال کار می کند. از همین رو شما با یک کتاب «سنگین» روبه رو هستید.خود نویسنده نیز به این موضوع اعتراف کرده و در قسمتی از پیش گفتار می نویسد: «سعی کرده ام این کتاب را با سبکی غیرفنی بنویسم؛ چون ملال تجربه ای است که بر بسیاری از افراد اثر می گذارد و علاوه بر این، می خواهم که این کتاب قابل فهم باشد. با وجود این، برخی از فصل های کتاب حاضر بسیار دشوار است، چون در بسیاری از موارد با موضوعات دشواری ارتباط دارد.» علاوه بر این، ما باید تاکید کنیم حتی برخی از قسمت های کتاب فلسفه ملال هم، ملال انگیز هستند. انگار نویسنده از قصد این بخش ها را در کتاب خود گنجانده تا به مخاطب نشان دهد ملال دقیقا چیست.به طور کلی می توان گفت از دیدگاه نویسنده، ملال یک چیز مثبت است و انسان باید خوشحال باشد که گرفتار آن شود. چون در این مورد می فهمیم که هنوز انسانیم و حتی می توانیم از درون این ملال به نتایج مثبت هم برسیم. البته که همه جنبه های آن مثبت نیست اما برآیند این نیروها مثبت است.
خلاصه کتاب فلسفه ملال
ملال معمولاً زمانی ایجاد می شود که نمی توانیم آنچه را می خواهیم انجام دهیم، یا مجبور باشیم کاری را انجام دهیم، یا مجبور باشیم کاری را انجام دهیم که نمی خواهیم. ولی هنگامی که نمی دانیم چه کاری را می خواهیم انجام دهیم، وقتی توانایی پذیرش مسئولیت های خود در زندگی مان را نداریم چطور؟ در آن هنگام ممکن است، چون خیری نیست که اراده بتواند بر آن چنگ بیندازد. فرناندو پسوآ این حالت را «درد بی دری، خواستن بدون تمایل، اندیشیدن بدون خرد» نامیده است. همان طور که در تحلیل پدیدارشناسی ملال هایدگر خواهیم دید، این تجربه می تواند راهی به سوی فلسفه باشد.
ملال از جذابیت سودازدگی بی بهره است: جذابیتی که با پیوند سنتی سودازدگی با خرد و حساسیت و زیبایی ارتباط دارد. از این رو، جذابیت ملال برای زیباشناسان کم تر است، و از جذابیتی همچون افسردگی نیز برخوردار نیست و بنابراین برای روان شناسان و روان کاوان نیز جذابیت کم تری دارد. در مقایسه با افسردگی ملال آن قدر پیش پاافتاده یا عامیانه است که شایسته ی بررسی دقیق نیست...ملال مردم را از درون می خورد و همچون غبار، بی آن که ببینیم می آید می رود و همچون خاکستر بر دست و چهره مان می نشیند. برخی ملال را وجه تمایز انسان مدرن و حتی وجه تمایز انسان و حیوان می دانند و گروهی دیگر، بر این باورند که ملال انسان را از انسانیت تهی می کند. برخی ملال را ثمره ی کوچ معنا از زندگی انسان مدرن می دانند و برخی دیگر، آن را چیزی می دانند که به معنای بزرگ نهفته ای اشاره دارد.ملال با معنای هستی سر و کار دارد و همین کافی است تا اسونسن، آن را موضوع فلسفه بداند.
درباره نویسنده کتاب فلسفه ملال
لارس اسوندسن، زاده ی 16 سپتامبر 1970، فیلسوف و نویسنده ای نروژی است.اسوندسن، استاد دپارتمان فلسفه ی دانشگاه برگن در کشورش است. او چندین کتاب به رشته ی تحریر درآورده که همگی با بازخوردهای مثبتی رو به رو شده و به بیست و دو زبان ترجمه شده اند.

قسمتی از کتاب فلسفه ملال
تفاوت بین ملال عمیق و افسردگی چیست؟ به گمان من این دو مفهوم با یکدیگر همپوشانی زیادی دارند. همچنین حدس می زنم که تقریباً صد در صد مردم در مقطعی از زندگی خود دچار ملال می شوند. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۶)
ملال معمولا زمانی ایجاد می شود که نمی توانیم آنچه را می خواهیم انجام دهیم، یا مجبور باشیم کاری را انجام دهیم که نمی خواهیم. ولی هنگامی که نمی دانیم چه کاری را می خواهیم انجام دهیم، وقتی توانایی پذیرش مسئولیت های خود در زندگی مان را نداریم چطور؟ در آن هنگام ممکن است خود را در ملال عمیقی بیابیم که یادآور فقدان قدرت اراده است، چون چیزی نیست که اراده بتواند بر آن چنگ بیندازد. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۲۱)
ظاهراً ملال توضیح و توجیه بسیاری چیزهاست؛ مثلا «مرد زیرزمینی» داستایفسکی ادعا می کند که «همه چیز از ملال ناشی می شود.» (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۲۹)
انسان ها به معنا معتادند. ما همه مشکل بزرگی داریم: زندگی ما باید نوعی محتوا داشته باشد و نمی توانیم زندگی ای را تحمل کنیم که از نوعی محتوای معنابخش تهی باشد. بی معنایی ملال انگیز است و برای توصیف ملال می توان از استعاره عقب نشینی معنا بهره جست. ملال را می توان آزردگی ای دانست که نشانه این است که نیاز به معنا برآورده نشده است. برای این که بتوانیم این ناراحتی را برطرف کنیم، به جای بیماری به نشانه های آن حمله می کنیم و چیزهای مختلفی را به جای معنا می نشانیم. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۳۵)
به نظر پاسکال، انسان بدون خدا محکوم به ملال است: «برای درک این که در زندگی هیچ حقیقت و رضایت پایداری نیست روح بلندی لازم نیست.» در غیاب رابطه با خداوند، برای فراموشیِ بیچارگی خود به لذت ها روی می آوریم، ولی در حقیقت چنین کاری تأثیری ویرانگرتر دارد، چون ما را از خالق خود دورتر می کند. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۶۱)
ملال احتمالاً یک درمان قطعی دارد: پشت سر گذاردن رومانتیسم و نفی تمام عیار معنای شخصی در زندگی. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۲۰)
در ملال، رخدادها و چیزها را همچون قبل می بینیم، ولی تفاوت مهم این است که انگار از معنا تهی شده اند. تفاوت اساسی بین نگاه ملول و نگاه «تئوریک» این است که نگاه ملول ناشی از فقدان ناخواسته معناست، در حالی که نگاه «تئوریک» عامدانه معنا را حذف می کند. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۳۲)
نگاه کردن به ساعت نشانه افزایش ملال است. به ساعت نگاه می کنیم و آرزو می کنیم ای کاش زمان از آنچه احساس می کنیم سریع تر بگذرد، سخنرانی زود تمام شود، قطار زود برسد، و مواردی از این دست. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۴۲)
یک آرمانشهر هرگز نمی تواند کاملا تحقق یابد، چون این به معنای ملال است، و این ملال هر آرمانشهری را از درون می خورد. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۷۰)
نمی توان تنها با شعبده و تردستی بر ملال غلبه کرد، ولی محکوم هم نیستیم که عاجزانه از آن رنج ببریم. می توان با ملال کنار آمد. هر تلاشی برای فرار مستقیم از ملال ممکن است در بلندمدت شرایط را بدتر کند، و هر گونه نسخه ضدملال حاضر و آماده ای را باید با تردید بسیار نگریست. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۸۳)
بالغ شدن یعنی پذیرش این که زندگی نمی تواند در قلمروِ جادویی کودکی بماند و بنابراین تا حدی ملال انگیز است، ولی در عین حال با ملال هم می شود زندگی کرد. البته این هیچ مشکلی را حل نمی کند، ولی ماهیت مسئله را تغییر می دهد. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۸۸)
یکی از منابع ملال عمیق این است که به دنبال لحظه بزرگ می گردیم در حالی که آنچه داریم لحظه های کوچک است. (کتاب فلسفه ملال – صفحه ۱۹۱)
شناسنامه کتاب فلسفه ملال
- نویسنده: لارس اسونسن
- ترجمه: افشین خاکباز
- انتشارات: نو
- تعداد صفحات: ۲۲۲
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
شناسنامه کتاب صوتی فلسفه ملال
- گوینده: خلیل هدایتی
- ناشر صوتی: نوار
- مدت:7 ساعت
معرفی رمان غروب بت ها اثر فریدریش نیچه










































