اس ام اس جمعه دلتنگی امام زمان(عج)
انصاف نیست…
دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی…
و آنقدر بزرگ باشد…
که نتوانی آن کسی را که دلت می خواهد حتی یک بار ببینی...
«السلام علیک یا بقیة الله»

ای آخرین توسل سبز دعای ما
آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟
شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین…
بی تو چه زود میگذرد هفته های ما
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر والزمان (عج)...
خوشا بحال آنان که در کلاس انتظار...
حتی یک جمعه هم غیبت ندارند...
اللهم عجل لولیک الفرج....
عمریست که از حضور او جا مانده ایم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری مانده ایم
نمی گویم کجا در ناکجایی
بگو جانا، بگو جانا، کجایی
شب و روز از دل سرگشته پرسم
تو ای پیدای ناپیدا کجایی
اللهم عجل لولیک الفرج
چند گویی قصه ی ایوب و صبر او بس است
بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود...
«وحشی بافقی»
ما را اسیر ناز نگاهت نوشته اند/
مارا خمار چهره ماهت نوشته اند/
سالار وقت آمدنت دیر شد بیا/
این دل در انتظار فرج پیر شد بیا/
"یامهدی"
این همه لاف زدن مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که کنارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که نباید در کنارش باشیم
قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پراز آدمهاست
پس چرا مهدی زهرا تنهاست....؟!
دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما
پس از نیامدنت گوشه خیابان ماند
اللهم عجل لولیک الفرج
تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد
ما اول شخص جمع نیست …
از من اگر می پرسی ، تو اول شخص همه ی جمع های دنیایی ….!
یامهدی مددی
دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
به تمنای نگاهت دل ما مانده هنوز
فقرا پیش کریمان که معطل نشوند
منتظر بر سر راه تو ، گدا مانده هنوز
اللهم عجل لولیک الفرج
صلوات
ظهور کن نگار من بیا که از سر شعف
فدای قامتت کنم دو چشم اشک بار را
تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو
بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را
یک دنیا سوال دارم و نیستی
جمعه تا جمعه انتظارم من
ای تک جواب هستی
جواب هایم
کی ظهور
می کنند؟!
ما زمزمه حضور را می فهمیم
معنای زلال نور را می فهمیم
از بس که به داغ انتظارت ماندیم
ای باوردل ظهور را میفهمیم.
از تحمل کردنِ من فهمیده ام!
صبر امام زمــــان ، به عمه اش زینب رفته است.....
*هـوای دلی را کـه هـوایـی تـوسـت داشتـه بـاش...
شده ام معتکف کوی تو ای یار بیا
ای طبیب دل من بر سر بیمار بیا
اعتکافی که از آن بوی تو آید،زیباست
آه ! ای عطر خوش لحظه ی دیدار بیا
تا به کِی چشم به راه نفست باید ماند؟
ای به تنهایی من مونس و غمخوار بیا
به کدامین عمل خویش تو را میخوانم ؟
به تهی دستی خود میکنم اقرار بیا
کجا نشان تو جوییم اي مهر فروزنده ي هدایت و نصر!
با کـه گوییم حدیث تلخ هجران و انتظار؟
شکایت فرقت یار بـه آفریدگار بریم کـه او دانای اندوه درون ماست.
اي آخرین عشوه ي عرش،
اي نخستین امیر غایب از نظر!
مولای من، یوسف فاطمه!
اللهم عجل لولیک الفرج
باز ای موعود! بی تو جمعه ای دیگر گذشت
کُشت ما را بی قراری، پس قرار ما چه شد؟
می نشینم تا ظهور سرخ مردی سبز پوش
آن زمان دیگر نمی پرسم بهار ما چه شد؟
من ازاشکی که میریزد ز چشم یارمیترسم
ازان روزی که اربابم شودبی یار میترسم
رهاکن صحبت یعقوب ودوری وغم فرزند
من ازگرداندن یوسف سر بازار میترسم
همه گوینداین جمعه بیااما درنگی کن
ازاین که باز عاشوراشودتکرارمیترسم...
اللهم عجل لولیک الفرج