به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز به نقل از رکنا، «ملکوت» یکی از نادیده ترین فیلم های تاریخ سینماست که امروزه حتی نسخه ای از آن وجود ندارد ؛ نه در فیلمخانه ملی و نه در اختیار وارثان خانواده مرحوم هریتاش یا کلکسیونرهای شخصی . حتی خود بازیگران مشهور فیلم نیز ان را بر پرده ندیده اند و به طور طبیعی حاصل کار گروه و بازیگران ، هرگز مورد نقد مردم و منتقدان در اکران عمومی و جشنواره ها - یعنی دلیل اصلی ساخت فیلم - قرار نگرفت . فیلم تنها یکبار در جشنواره جهانی تهران اکران شد و ...خود سرنوشت این فیلم و نگاتیوهایش نیز یکی از معماهای تاریخ سینماست ...
اما از همین فیلم نادیده حاشیه هایی به جا ماند که ناگفته باقیست . از جمله اختلاف دو بازیگر مشهور و ماجرای ژاله سام ...
داستان از این قرار بود که بر اساس قصه ، آن روز می باید صحنه های اروتیک را فیلم برداری می کردند. وقتی کارگردان به همراه عوامل صحنه ، فیلمبردار و صدا بردار همه چیز را آماده کردند ، دستیار به سراغ کانکس ستاره ها رفت .
برای رفاه سه بازیگر اصلی ، سه کانکس با کلیه امکانات رفاهی در محوطه بیرون روستا تعبیه شده بود تا در فواصل فیلمبرداری آنجا استراحت کنند. مدتی گذشت و خانم بازیگر نیامد ! دستیار کارگردان برگشت و به جمع حاضر گفت که او حاضر نیست در این صحنه بازی کند !
خود هریتاش به کانکس بازیگر زن رفت و پس از مدتی با عصبانیت بازگشت ، در حالیکه غرولند می کرد : « در قرن بیستم این امل بازیها دیگر چیست؟ شما که نمی توانی لخت شوی اصلاً چرا وارد سینما شدی ؟!»
خیلی ها برایشان معما شده بود که چرا این خانم حاضر به بازی در این صحنه نیست ؟ آیا با بازیگر مقابل اختلافی دارد ؟ حجم شایعات بالا گرفت و خبر رسید که تهیه کننده دستور تغییر بازیگر زن را صادر و خود فردا با ستاره ای مشهور به محل خواهد آمد ! هریتاش که خود این چو را انداخته بود ، آخرین برگ را رو و بازیگری را به سراغ ژاله سام فرستاد تا مثلاً اتمام حجت کند ! نقشه که جواب داد ...
درحالیکه تصور می شد یک خانم بازیگر در برابر فساد سینمای ایران ایستادگی کرده است مشخص شد ژاله دلیلی جز نجابت و حیا داشته است !گویا این خانم از نوعی بیماری پوستی شدید رنج می برده که برای سالها آن را به صورت یک راز از بقیه پنهان کرده بود. از عوارض این بیماری لک و پیس های رنگی و زخم های شدید روی پوست است و نمی خواست رازش آشکار شود ! وقتی آن بازیگر حقیقت ماجرا را به هریتاش گفت ، صورت قضیه عوض شد و در نهایت همفکری عوامل به این نقطه رسید که خانمی دیگر را بیاورند و آن صحنه را بازی کند ، آنگاه در تدوین صورت بازیگر اصلی را روی بدن آن بدل بگذارند تا تماشاگر متوجه ماجرا نشود .
هریتاش کسی را در فرانسه میشناخت که می توانست به خوبی این ترفند را درآورد . حتی با استانداردهای تکنولوژیکی آن روز سینما ، همان چیزی که امروز ما به اسم فتوشاپ روی گوشی های تلفن همراه نیز در اختیار داریم و آن روزگار معضل بزرگی بود که هزینه اضافی به فیلم تحمیل می کرد . صد البته با یک تماس تلفنی ، دکتر رام با کمال میل این هزینه اضافی را تقبل کرد !
ژاله سام کیست ؟
متولد 1328 در تهران ، بازیگر و مدل ایرانی بود که در حد فاصل سالهای 1350 تا 1355 در سینما فعالیت می کرد. او پس از بازی در فیلم ملکوت تهران را برای همیشه به مقصد پاریس کرد.
ملکوت ساخته شد اما تماشای نتیجه کارگروه در این صحنه به همراه کل فیلم برای همیشه دور از دسترس سینمای ایران قرار گرفت . خیلی ها حتی قصه فیلم را هم نمی دانند ...
مودت در یک مهمانی، در باغش در ناکجاآباد ، مسموم میشود. دوستانش او را برای معالجه به مطب دکتر حاتم میبرند. دکتر ابتدا در گفتگو با منشی جوان مودت، خود را از شایعاتی که دربارهاش بر سر زبانها است، تبرئه میکند. سپس از بیمارش " م.ل" میگوید که در طبقهٔ دوم محل سکونت او بستری است و اصرار دارد که تنها عضو باقی ماندهٔ بدنش قطع شود. دکتر حاتم و منشی جوان به زیر زمین مطب - محل زندگی نو کر سیاه م.ل - میروند. منشی در تابوتی، که م.ل همراه خود آورده، با جسد مومیایی پسر جوان او روبهرو میشود که مرید دکتر حاتم بوده و توسط پدر کشته شده و حالا م. ل از بابت فاصلهای که دکتر حاتم بین او و فرزندش به وجود آورده درصدد گرفتن انتقام از اوست. نوکر اوقاتش را با ساغر ، همسر جوان دکتر حاتم، میگذراند. در پایان فیلم دکتر حاتم - که همهٔ شاگردان و همسرانش را به قتل رسانده - ساغر را به جرم خیانت خفه میکند. م.ل، قبل از آن که دست راست خود را قطع کند، خاطراتش را مینویسد. او به دکتر حاتم پیشنهاد میکند که آمپولی به او تزریق کند تا حیات شادیآور برایش به ارمغان بیاورد. دکتر حاتم، که اهالی شهر را با تزریق آمپول مسموم کرده تا وجود آلودهٔ آنها را از روی زمین پاک کند، م.ل را هم مسموم میکند و سپس به شهری دیگر میرود تا نقشهٔ خود را در مورد اهالی آنجا نیز عملی کند...