به گزارش سایت خبری ساعد نیوز و به نقل از سلام دنیا، «رَشک» یا «حسادت» احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشته های برتر فردی دیگر روی می دهد و فرد حسود یا می خواهد که آن را داشته باشد یا آنکه می خواهد دیگری آن را نداشته باشد.
عده ای معتقدند که حسادت یک هیجان است و برخی نیز می گویند که یک هیجان صرف نیست زیرا بنا بر باور این عده، هیجان ها طیف بزرگتری از احساسات را در بر می گیرند.
با این حال، هیجان ها سندرمی از افکار، احساسات، انگیزش ها و جنبش های بدنی هستند که در سطح ناخودآگاه ذهن به هم متصل می شوند به طوری که یک بخش هیجانی خاص، آن طور که در ناخودآگاه وارد شده، جلوه گر و احساس نمی شود بلکه ممکن است به چیزی متفاوت تبدیل شود؛
مثلا وقتی عناصر غم با خشم در سطح ناخودآگاه با یکدیگر ترکیب شوند، بروز آن در سطح رفتار (هیجان رفتار) به شکل «حسادت» بروز خواهد کرد.
اما چگونه می توانیم دیگران را کاملا دوست بداریم و از دیدن شادی زندگی آنها ناراحت نشویم؟ چه مانعی بر سر راه همراهی کردن مردم در جشن ها و شادی هایشان وجود دارد و چگونه باید این موانع را برای همیشه از سر راه خود برداریم؟ این موضوع یک لیست کامل یا محدود ندارد ولی به وسیله جستجو و درک فرایندهای اجتماعی می توانیم عوامل و موانعی که می توانند دلایل اصلی برای شریک نشدن در شادی های دیگران باشد را در خود از بین ببریم.
راه های درمان حسادت
1. تغییر دیدگاه حسودانه
زمانی که با دیدن لذت و شادی دیگران دچار احساس آشفتگی می شویم، لذت دیگران را غربال کرده و بخش هایی از آن را که به ما احساس بدی می دهد، استخراج می کنیم. هر تصویر زیبا با توجه به برداشت خودمان ایجاد می شود، ما چیزهای خوب را در مرکز توجه خود قرار می دهیم و بدین ترتیب چیزهای دیگر مبهم و متضاد می گردد و در نتیجه دیگر قادر به دیدن زیبایی کل تصویر نخواهیم بود. ما توانایی دیدن تصویر به طور واضح را از دست می دهیم که در اثر بروز ترس ها و احساس ناامنی و مشکلات شخصی به وجود می آید.
ما باید رفتار و طرز فکر خود را تغییر دهیم تا بتوانیم در زمان سهیم کردن دیگران با پیروزی های خود، واکنشی را که از سوی دیگران انتظار داریم، دریافت کنیم. با تغییر دیدگاه می توانیم به این احساس و مشکل غلبه کنیم.
2. شناخت افکار و احساسات
وقتی که احساس غرق شدن به وجود می آید، سریع آن را کنترل کنیم. اجازه ندهیم که آن احساس ملکه ذهن ما شود و به صورت یک لبخند تو خالی بر روی صورتمان جلوه کند. کمی موشکافی کنیم که چرا چنین حسی بروز می کند و اصلا چرا وجود دارد؟ با انگیزه های خود مقابله کنیم و چیزهای غیر واقعی و ناامنی هایی که خودمان تقویت می کنیم را در همان ابتدای کار سرکوب کنیم.
3. از بین بردن حسادت با داشتن صداقت
نشان دادن آسیب پذیری خود اغلب بهترین دارو برای درمان ماست. از بیان احساسات واقعی خود هراس نداشته باشیم. چنانچه قرار است بر مبنای صداقت گام برداریم در کنار یک رابطه صحیح، تبعاتی وجود دارد پس لازم است که کمی ریسک کنیم. تعامل ما با دیگران باعث می شود که احساسمان واقعی تر شود. هر بار که احساس واقعیمان را بر زبان می آوریم، احساس آزادی و سبکی بیشتری می کنیم.
4. صمیمیت به درمان حسادت کمک می کند
اجازه ندهیم احساس ملامت بی مورد در روابط ما فرافکنی به وجود آورد. این فرض را کنار بگذاریم که اگر دوست ما با دیگران صمیمی شده، دیگر به ما نیازی ندارد. این احساس را از خود دور کنیم. بعضی وقت ها نمی توانیم جشن بگیریم چون حس نمی کنیم که به جشن دعوت شده ایم.
5. قدردانی از داشته ها
سعی کنیم هر روز به خاطر داشتن یک چیز خاص در زندگی سپاسگزار باشیم. این حس را با دیگران شریک شویم مثلا با صدای بلند، در مکالماتمان و با جدیت سپاس گذاری خود را بیان کنیم.
6. همدلی با دیگران
همدلی توانای شناخت (همدلی شناختی) و سپس ارتباط (همدلی عاطفی) برقرار کردن با حالات حسی دیگران است. همدلی به معنای همدردی نیست. همدلی برای لذت بردن و برای جشن گرفتن و اتحاد داشتن است و نه انتخاب ناراحتی عاطفی.
در واقع ناراحتی بخش ساده یک رابطه است. گاهی ممکن است تصور کنیم هر مشکل ارتباطی، عاطفی و فیزیکی مزمن را می توان با استقامت، از خودگذشتگی و مقدار زیادی انگیزه عاطفی حل نمود.
بنابراین حس می کنیم که باید به دیگران برای عبور از مسایل و مشکلات زندگی آنها کمک کنیم و به آنها انگیزه و امیدواری بدهیم، اما اگر آنها به ما نیاز نداشته باشند چه اتفاقی می افتد؟ اگر آنها از ما موفق تر شوند؟ یا اگر روابط آنها با دیگران عالی شود و زندگی ما از هم فروپاشد چه اتفاقی می افتد؟ اگر دیگر نیازی به راهنمایی های ما نداشته باشند، چون در واقع آنها افرادی عالی هستند.
این عدم نیاز از سوی دیگران به شدت بر روی توانایی ما در تشویق دیگران برای پیروزی تأثیر می گذارد. وقتی به ما نیازی نباشد یا اگر تنها کاری که باید انجام دهیم تشویق کردن است و این کار برای ما قانع کننده و یا با ارزش نیست، در دام های افکار منفی و مزاحم که باید کنترل شوند، می افتیم.