شعر و متن طنز درباره گرما

  چهارشنبه، 26 آبان 1400   زمان مطالعه 2 دقیقه
شعر و متن طنز درباره گرما
در این بخش با سری جدید جوک های بانمک و بامزه در خدمت شما هستیم. جوک ها همیشه فضایی شاد و مفرح را برای ما و عزیزانمان فراهم میکند. مفتخریم اگر در شادی شما و عزیزانتان سهیم باشیم. با ما همراه باشید.

متن طنز درباره گرما

در این هوای گرم تابستان یک سری شعر و متن طنز درباره گرما آورده ایم. امیدواریم با خواندن آن گرمای تابستان را فراموش کنید و لحظاتی را شاد باشید.

ایموجی خنده
هوای عزیز، جلوی خودنماییت را بگیر. ما می دانیم که دمت گرمه !

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

که این گرمای سوزان کشت ما را / برای هم بیا هندونه گردیم

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

این گرما نیست، تواضع است.

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

در این هوای گرم کدام بیشتر می چسبد؟

• هندوانه خنک

• استخر آب

• یخ در بهشت با طعم آلبالو

• یک ماچ آبدار از گونه شما

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

اگر به بهشت ​​نروم، حداقل می دانم جهنم با این گرما چه حسی دارد!

گرما

تو این گرما بیا دیوونه گردیم / تو حوض آب یخ وارونه گردیم

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

چهل روزگی تابستان شاید به مثابه چهل سالگی آدمی باشد که پخته می شود، از حالا به بعد گرما رو به زوال می رود و برای پادشاه فصل ها باید آماده شویم….

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

هوا یه جوری گرم شده که، لباسای شسته شده از پشت پنجره هی خودشونو می کوبونن به شیشه و میگن: داداش تو رو خدا یه دقیقه درو باز کن با هم حرف بزنیم به خدا خشک شدم.

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه ؟

گفت : فعلا در گرمای وجودش غرقم ...

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

اونقدر خونه ما کولر خاموشه….

دیشب از اداره برق زنگ زدن به بابام گفتن حاجی هوا گرمه کولرو روشن کن پولش با ما

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

هوا اینقد گرمه که پاشدم برم بیرون ….

فرشته ای که رو شونه ی چپم می شینه گفت :

به جان خودم پاتو از در بزاری بیرون ما را ببری زیر آفتاب

برات گناه مینویسم ….

بتمرگ همینجا …

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
تشنه

شعر طنز درباره گرمای تابستان

ای خدا، باز هم هوا گرم است

سخت ناجور و ناروا گرم است

می زنم داد: ای خدا! گرم است

ای خدای زمین! خدای زمان!

فصلِ مرگِ من است تابستان

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

کارِ این آفتابِ سوزان است

بی حیا، دائما فروزان است

آه، شب هم شبیهِ روزان است

لااقل پس تو باد را بوزان!

فصلِ مرگِ من است تابستان

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

آمده موسمِ کباب شدن

فصلِ بی برقی و مذاب شدن

هی عرق ریختن، هی آب شدن

آی باران، بیا، بیا باران!

فصلِ مرگِ من است تابستان

تُو و بیرونِ خانه می بارد

بی شرف، ظالمانه می بارد

«آتش» از هر کرانه می بارد

زیر آن، برّه می شود بریان

فصلِ مرگِ من است تابستان

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

نه فقط دست و پات می سوزد

به خدا جا به جات می سوزد

همه ی عضوهات می سوزد

(همه، حتی الورید و الشریان)

فصلِ مرگِ من است تابستان

لیک، این وضعِ سختِ ما، به درک!

این عرق ریزِ بی صفا، به درک!

ای خدا، داغیِ هوا، به درک!

گرچه هی گفته ام که: یا سبحان!

فصلِ مرگِ من است تابستان-

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

کاش بازارِ «حیله» داغ نبود!

صحبتِ «شیله پیله» داغ نبود!

بر دلِ این قبیله داغ نبود!

(سوخت هم کفر ازآن و هم ایمان)

فصلِ مرگِ من است تابستان

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

کاش گرمی نداشت خوان هاشان

توی روغن نبود نان هاشان

بسته می شد درِ دکان هاشان

چه کسانی؟ همین ریاکاران!

فصلِ مرگِ من است تابستان

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

خبرش گرچه شِرّووِر… داغ است

باز بازارِ محتکر داغ است

برّه را بُرده اند و فِر داغ است

دُمبه با گرگ و گریه با چوپان!

فصلِ مرگِ من است تابستان

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

ای خدا! کاش فصلِ «داد» شود

کار و بارِ بدان، کساد شود

خبرِ خوب هم زیاد شود

باز ما را رسان به فصلِ خزان

فصلِ مرگِ من است تابستان


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها