متن آهنگ بازیمون از حمیدرضا ترکاشوند
انقدر سرم گرم کار بود که رفتم اشتباه یادم نبود که زندگی یعنی همین لحظه ها تو بیداری توی خواب، همش درگیر نقاب چیکار کنم کی بشم؟ چی بم میرسه ته راه اما سوالی نبود؛ که بخواد پیدا شه جواب همش بازی بود؛ بازی خاک آب و ابر و باد بمون بیدار و بازی کن، اصلا بازی رو بباز چون یهو میخوابی میبینی همشو برده با ♪♪♪ رسیدی رها شدن گذشتم از این شب تار رهایم کن زین قفس مرا تو ماهی به شهر من بتاب ♪♪♪ کی میگه دنیا کوچیکه کی اصلا تهشو دیده کی میدونه آخر قصه ما آدما چیه کی میدونه چرا اینجاییم؟ یا اصلا اینجا کجاست این دنیا پر از رنگ و نور و زندگی و بازیه چرا جدی بگیرم؛ دردای کوچیک رو اصلا تیتراژ برنامه بازیمون چرا نخندم به مانع و راهمو نرم چرا بذارم زمان بگیره زمانو ازم چرا بازی نکنم و نشم اولین نفر اگه باختمم مهم نیس یادش میره از سرم ♪♪♪ رسیدی رها شدن گذشتم از این شب تار رهایم کن زین قفس؛ مرا تو ماهی به شهر من بتاب