متن آهنگ نان و پروانه از اجرای سرود
از بس که قلبش مهربان بود پروانه ها را پر نمی داد او شمع مردم بود و اشکش بوی گل و پروانه می داد او خوب بود ، او نان خود را با دیگران تقسیم می کرد او با خدا بود و خودش را تنها به او تسلیم می کرد می گفت من وقتی ببینم یک عده تنها و فقیرند در بین آدمها همیشه یک عده ای هم سیر سیرند وقتی ببینم حق مظلوم در دست های ظالمان است مانده گرسنه یک کبوتر غمگین میان آسمان است دیگر چگونه می توانم حتی شبی راحت بخوابم آن لحظه من از شدت درد غمگینم و در پیچ و تابم