به گزارش سایت خبری ساعد نیوز و به نقل از تسنیم: ما دیرگاهی است با کتابهایمان قهر کردهایم. چه بسیارند کسانی که جز کتابهای درسی در طول دوران تحصیل، هرگز روی کتاب دیگری را ندیدهاند و تصمیم قاطع دارند با همین رویه روزی به زیر خاک بروند! غریبه شدن با کتاب و ولو شدن در شبکههای اجتماعی و اینترنت اما چندان هم بیغرامت نیست. دوری از مطالعه عمیق و جدی، وزن تفکر را در جامعه تقلیل میدهد و آدمها را دهنبین، سطحی و هیستریک بار میآورد.
پس از مدتی، افراد بدون آنکه بفهمند، غلیان احساسات، اتخاذ تصمیمهای مهم، شادی و ناراحتیهای فردی و اجتماعی خود را بنا بر دریافتی که از همین منابع نامطمئن و سطحی دارند، شکل میدهند و همه چیز به شکلی نازیبا، سطحی و قشری میشود. چنین پدیدهای وقتی به عرصه پیچیدهای چون سیاست سرریز میشود اما میتواند تاریخ، فرهنگ و منافع یک ملت را چهبسا برای مدتی مدید، دستخوش تباهی و اضمحلال کند. سیاست از آن رو که نقطه کانونی تدبیر سایر عرصههای اجتماعی، فرهنگی، علمی، هنری و... محسوب میشود بشدت چنین پتانسیلی را داراست.
اگر نگاهی به آنچه در 4-3 سال اخیر در عرصه سیاسی کشور رخ داده، بیندازیم، معنای سطحی شدن و ابتذال در این مقوله را بهتر درک خواهیم کرد. بگذارید ابتدا سراغ مجلس برویم. افکار عمومی تحت تاثیر شبکههای اجتماعی اسفندماه 94 دست به انتخاب نمایندگانی زدند که از همان ابتدا گویی آمده بودند تا آنچه از آبروی مجلس و نام مدرس باقیمانده را به حراج بگذارند.
دلیل هم مشخصتر از آن بود که قابل پوشاندن باشد. مردم بدون مطالعه و شناخت، تحت تاثیر فضاسازیهای یک باند مشخص در شبکههای اجتماعی ترجیح دادند با تعطیل کردن تحلیل خود، دست به انتخاب لیستی ناشناس بزنند؛ لیستی آنقدر ناشناس، ناشی و فاجعهبار که اردیبهشتماه 95 عباس عبدی از چهرههای نزدیک به محمد خاتمی- به عنوان بانی اصلی لیست امید - طی یادداشتی به رئیس مجلس پیشنهاد داد 2 جلد کتاب «اقتصاد برای همه» و «بینش اقتصادی برای همه»، نوشته دکتر علی سرزعیم را تهیه کرده و به رایگان جهت مطالعه در اختیار نمایندگان قرار داده، در صورت امکان آزمون هم از آنها گرفته شود! نمایندگان مذکور هنوز کمدیهای تلخی چون «موزه لوور»، «سلفی با موگرینی»، «استیضاح عباس آخوندی» و... را خلق نکرده بودند که آبانماه 95، الهه کولایی، استاد اصلاحطلب دانشگاه تهران به روزنامه اصلاحطلب «آرمان امروز» گفت: «همیشه پول و قدرت در حوزه سیاست تاثیرگذار است.
برخی کاندیداها از طریق رانت وارد لیست امید شدند و من این مساله را تکذیب نمیکنم». کنشهای شخصی هر یک از نمایندگان مذکور اما خود حدیث مفصل دیگری از تراژدی سیاست ایران طی چند سال اخیر است. روزی یک نفرشان در تریبون مجلس برای سهم پدرش از سفره انقلاب نطق انقلابی(!) میکند و روزی دیگر یکیشان میگوید حقوق نمایندگان کم است، فردا نگویید چرا نمایندهها دزد میشوند! علاوه بر این، در شرح خدمات قبلی خود به این آب و خاک میگوید من قبلا در دانشگاه میخوابیدم و ماهی 8 میلیون تومان میگرفتم! هم او بعدا به مناسبت رسیدن شمار دنبالکنندگان صفحهاش در همان شبکههای اجتماعی سطحی و فریبنده به K18، کیک تولد میگیرد و حسابی جشن و پایکوبی به راه میاندازد. پرواضح است چنین نوابغی با این سطح از عمق اگر بخواهند در مسائل سیاسی- امنیتی کشور وارد شده، تصمیم نه، حتی اظهارنظر کنند، چه خطراتی کیان کشور و منافع ملی را تهدید خواهد کرد. ما اما همینها را گذاشتهایم تا 4 سال برای تمام مملکت حرف بزنند، که حرفهایشان تبدیل به قانون اجرایی در تمام ایران شود. و براستی اینها اگر اسمش مرثیه نیست، چه نام دارد؟
بیایید کمی هم به دولت بپردازیم و به یاد بیاوریم که ما به مدد سلبریتیها و شبکههای اجتماعی تحت سیطره یک باند خاص، دولتی را انتخاب کردهایم که هنوز چند ماه از روی کار آمدنش نگذشته، پشیمان شدهایم. حال آنکه آدم عاقل، دولت را برای 4 سال انتخاب میکند، نه 4 ماه! طنز بیشتر ماجرا در آن است که سلبریتیها به عنوان پیشقراولان حامل هیجان و سطحینگری در شبکههای اجتماعی، خود زودتر از پیروان سطحی و کممطالعهشان پشیمان شدهاند! تکاندهندهتر اینکه آنان که افسار این هیجانات سطحی در دستشان بوده و عامل اصلی فریفتن مردم بودهاند، حال در موضع طلبکار ایستاده، مجددا قصد فریب افکار عمومی کردهاند. مثلا عبدالله ناصری، مشاور سیاسی محمد خاتمی اخیرا و برای بار دوم، از واقعیت تلخ و تکاندهنده شروع به کار حسن روحانی از ساعت 10 صبح در این اوضاع شلمشوربای اقتصادی خبر داده، خود را در جایگاه مدعی نشانده است!
خلاصه! ما به مدد هیجانات سطحی و بیمطالعه خود، چند سالی هست که دستهجمعی در حال اجرا و تماشای یک سیرک سیاسی در عرصههای مختلف کشور هستیم. محمود صادقی، نماینده اصلاحطلب مجلس را شاید بتوان یکی از برازندهترین نمادهای وضعیت سطحی و مبتذل سیاست امروز ایران دانست؛ نمایندهای که فعالیت اصلیاش در همین شبکههای اجتماعی است و درست مانند کودکان شرور و تخس، هر چند وقت یکبار توئیتی میزند که پس از اندکی مجبور به عذرخواهی بابت دروغ بودن آن میشود. این اما تمام ماجرا نیست. صادقی آنقدر پتانسیل دارد که مسالهای را که قبلا چند بار بابت آن عذرخواهی کرده نیز برای جلب توجه، مجددا توئیت کند. چنین پدیدهای واقعا نوبر است و ما خوشبختانه یا متاسفانه او را نه در میدان ترهبار، که در مجلس قانونگذاریمان راه دادهایم. شورای نگهبان طبیعتا باید نسبت به قرارگرفتن مجدد چنین نوابغی(!) در راس هرم قانونگذاری برای این خاک مقدس تجدیدنظر کند.
نمایندهای که نهتنها کتابهای مدنظر دوستش، عباس عبدی را تهیه نکرده، نخوانده و آزمون نداده است، بلکه بیشتر وقت و زندگیاش درگیر هیجانات توئیتری است، حتما نخواهد دانست هنگام تکرار کردن دروغی که قبلا مکرر بابت آن عذرخواهی کرده، باید از خود و پیشگاه ملت برای قرقره کردن حرفهای بیبیسی درباره قوهقضائیه، سپاه و.... شرم کند. این البته یک سوی ماجراست و سوی دیگر
میتواند این باشد که سوژه مدنظر پیرو رمز «اکنون ساعت دقیقا 12 نیمهشب است» باشد. با این حال، در هر دو صورت، فرقی در اصل و نتیجه نمایندگی چون اویی برای ملت ایران حاصل نخواهد شد. من اما شک ندارم تاریخ بعدها هرگز به این مقطع از حیات سیاسی ما افتخار نخواهد کرد؛ مقطعی آنقدر سطحی و مبتذل که در آن «هزارپا» با آن همه شوخی جنسی پرفروشترین فیلم است و ریاستجمهوریاش را حسن روحانی بر عهده دارد و وزیرش عباس آخوندی است و طبیعتا در این مسیر نباید نمایندهای بهتر از محمود صادقی را در خود جای دهد که جمع سطحی و مبتذل را تکمیل کند.
بیایید محض وطن هم که شده، با کتابها آشتی کنیم و اینقدر راحت گول نخوریم و به یاد بیاوریم که پیش از هر چیز، از ماست که بر ماست!