تعریف عدل الهی
عدل به معانی از قبیل؛ قصد، میانه در امور، وضع و قرار دادن هر چیزی در جایگاهش، موزون بودن و تساوی به کار می رود که در هیچ یک از این معانی در مقابلش ظلم نیست. معنای دیگر عدل عبارت است از رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق او را این معنای از عدل گرچه در مقابل ظلم قرار می گیرد و ظلم در مقابلش عبارت از پایمال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران، لکن این معنای از عدل هم به خداوند متعال اطلاق نمی شود و عنوان «عدل الهی» به خود نمی گیرد. استاد مطهری در این زمینه می فرماید این معنی از عدل و ظلم به حکم این که از یک طرف براساس اولویت ها است و از طرف دیگر از یک خصوصیت ذاتی بشر ناشی می شود که ناچار است یک سلسله اندیشه های اعتباری استخدام نماید و بایدها و نبایدها بسازد و حسن و قبح انتزاع کند از مختصات بشری است و در ساحت کبریایی راه ندارد زیرا... او در هر چه هرگونه تصرف کند در چیزی تصرف کرد که به تمام هستی بر او تعلق دارد و ملک طلق اوست.
جایگاه و اهمیت عدل الهی
شیعیان عدل الهی را یکی از اصول پنجگانه دین و یا دست کم از اصول مذهب می دانند. چنان که معتزلیان نیز عدل را اصل دوم از اصول دین خود قرار داده اند.
باور به عدل الهی در چندین بحث اعتقادی تأثیر گذار است. به گونه ای که متکلمان مسلمان در کتاب های خود بابی مستقل برای آن باز کرده اند. تأثیر نخست بحث عدل در مباحث خداشناسی است. شیعیان عدل را یکی از صفات صفات فعل ثبوتی خداوند می دانند. و بنابر روایتی امام صادق(ع) عدل را در کنار توحید، اساس دین معرفی می کند.
عبدالرزاق لاهیجی متکلم شیعه معتقد است عدل نشان دهنده كمال خداوند در افعال اوست و همین طور از نظر متکلمان شیعه عدل کامل کننده توحید است و سایر اصول دین مانند نبوت، امامت و معاد وابسته به آن هستند.علاوه بر این ها مباحث مهمی مانند بهشت، جهنم و حسابرسی اعمال در قیامت نیز متوقف بر عدل الهی هستند.
هم چنین باور یا عدم باور به عدل در مسائل مهم انسان شناختی مانند جبر و اختیار، قضا و قدر، شرور، سعادت و شقاوت اختیار و اراده انسان تأثیر روشنی دارد. به گفته تفسیر نمونه عدل ركن مهم اسلام است و هیچ یک از مسائل عقیده اى و عملى، فردى و اجتماعى، خالى از روح عدل نیست.
از سوی دیگر نزاع ها و اختلاف ها بر سر مسئله عدل الهی باعث شد که در قرون نخستین اسلامی فرقه های مسلمان به دو گروه بزرگ عدلیه و غیر عدلیه تقسیم شوند. امامیه و معتزله به «عدلیه» معروف هستند. چون عدل را از اصول دین خود حساب کرده اند. عدل در نگاه اینان به این معنا است که نقص در خداوند راه ندارد، قبیح را انجام نمی دهد، بندگان را مجبور نمی کند، تکلیف مالایطاق نمی کند و ... برخی، مذهب عدلیه را مقابل مذهب جبریه دانسته اند.
عدل الهی در قرآن
قبل از پرداختن به اصل پرسش تذکر، این نکته ضروری به نظر می رسد که در قرآن کریم، عدل الهی عمدتاً در قالب نفی ظلم بیان شده است؛ مانند:
«إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً ...»؛
خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند.
«... وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمین»؛
و خداوند (هیچ گاه) ستمی برای (احدی از) جهانیان نمی خواهد.
عدل در مورد خداوند به معنای افاضه وجود به هر موجودی است که امکان وجود دارد و افاضه کمال به هر موجودی که قابلیت و استعداد دریافت آن کمال را دارد.
آفرینش مظهر عدل الهی
با این تعریف باید گفت، عدالت خداوند در خلقت و آفرینش ـ چنان که خود قرآن می فرماید: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ...»؛ او همان کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید ـ آفرینش نظام هستی به نحو احسن به طور عموم، و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است. به تعبیر دیگر، بنای کاخ عظیم خلقت را بر «نظام احسن» یعنی بر چنان نظمی استوار کرد که از آن کامل تر تصور نمی شد. در میان همه موجودات پیوند و هماهنگی آفرید، و به هر کدام آن چه را با زبان حال می خواستند عطا فرمود.
اگر به وجود یک انسان نگاه کنیم و هر یک از دستگاه های بدن او را در نظر بگیریم، می بینیم از نظر ساختمان، حجم، وضع سلول ها، طرز کار آنها، درست آن گونه آفریده شد که بتواند وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد، و در عین حال آن چنان ارتباط در میان اعضا قرار داد که همه بدون استثنا روی یک دیگر تأثیر دارند، و از یک دیگر متأثر می شوند؛ و درست همین معنا در جهان بزرگ با مخلوقات بسیار متنوع، بویژه در جهان موجودات زنده با آن سازمان های بسیار متفاوت، حاکم است.
آری او است که انواع عطرهای دل انگیز را به گل های گوناگون می بخشد و او است که به خاک و گل روح و جان می دهد و از آن انسانی آزاده و باهوش می سازد. نیز از همین خاک تیره گاه انواع گل ها، گاه انسان، و گاه انواع موجودات دیگر می آفریند، و حتی خود خاک نیز در حد خود آن چه را باید داشته باشد، دارا است.
آیه ۵۰ سوره طه
نظیر این سخن همان است که در آیه ۵۰ سوره طه از قول موسی و هارون می خوانیم: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»؛ پروردگار ما همان کس است که به هر موجودی آن چه را لازمه آفرینش او بود داد، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبری کرد.
آیه ۷ سوره سجده
در آیه «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ...»، واژه «حسن»، عبارت است از: هر چیزی که نشاط بیاورد و انسان به سوی آن رغبت کند و این حالت سه قسم است.
یکی این که چیزی مستحسن از جهت عقل باشد؛ یعنی عقل آن را نیکو بداند.
دوم این که از نظر هوای نفس نیکو باشد.
سوم از نظر حسی زیبا و نیکو باشد.
دلایل عدل الهی
دلائل عقلی را اصل بر وجود عدل الهی برشمرده اند.شیخ طوسی بر عدل الهی چنین استدلال کرده که انجام فعل قبیح، نقص در خداوند است و بنابر براهین عقلی، نقص در خداوند جای ندارد و در نتیجه خداوند نمی تواند فعل قبیح را انجام دهد. او همچنین معتقد است انجام فعل قبیح یا از روی جهل است و یا از روی احتیاج. این دو در مورد خداوند منتفی است. بنابراین خداوند قبیح را انجام نمی دهد.
علامه حلی نیز در تبیین مذهب امامیه و معتله در مورد عدل الهیِ، به مسئله جبر و اختیار پرداخته و تلاش کرده با اثبات اختیار انسان عدل الهی را اثبات کند.
علاوه بر ادله عقلی، عدل الهی بوسیله آیات قرآن نیز مورد تأیید و تصدیق قرار گرفته است:
- «خدا گواهى می دهد كه جز او هیچ معبودى نیست، فرشتگان و صاحبان علم نیز (بر این حقیقت) گواه اند كه (كارهاى خدا همه) بر عدل و داد استوار است».
- «ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا می كنیم پس به هیچ كس كمترین ستمى نمی شود».
قطب الدین سبزواری بحث عدل الهی را فرع بحث حسن و قبح عقلی می داند و معتقد است پس از پذیرفتن عقلی بودن حسن و قبح می توان به عدل الهی اعتقاد پیدا کرد.
چرا فقط صفت «عدل» از خداوند، جزو اصول دین شمرده شده است؟
اصول عقاید مکتب اهل بیت شامل توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت است. همه ی مسلمانان در توحید و معاد و نبوت با هم اتفاق دارند ولی در مساله ی عدل و امامت بین مذهب شیعه اثنی عشری و سایر فرق اسلامی (غیر از معتزله که در مسئله عدل با شیعه متفق است) اختلاف وجود دارد.
عدل اگر چه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند می شود ولی از آنجا که مسئله عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه (شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند) شده است، و آثار زیادی بر آن بار می شود، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آورده اند. مذاهب اصلی کلامی جهان اسلام به سه دسته ی اشاعره، معتزله و شیعه تقسیم می شوند. معتزله و شیعه را چون قایل به عدل الهی هستند «عدلیه» می خوانند.