همچنین بیماری دست بیگانه می توانند تحت تاثیر بیماری های دیگری ایجاد شود. از جمله این بیماری ها می توان صرع شدید، سکته مغزی، تومور مغزی و یا عواقب جراحی مغز را مثال زد. در مورد اولین گزارش این بیماری باید به سال 1908 در آلمان برگشت. در آن سال یک متخصص مغز و اعصاب آۀماانی اولین گزارش دست بیگانه را داد. در این گزارش آمده بود یکی از بیمارانش که به دست بیگانه مبتلا بود قصد خفه کردن او را داشت. همچنین فردی که به این بیماری مبتلا بود برای خرید به یکی از فروشگاه های بزرگ رفته بود. هنگام خرید کفش با دست چپ خود کفش قرمز را بر می داشت. در حالی که دست راستش که بیگانه بود کفش را سر جایش می گذاشت و کفش آبی را برمی داشت. اما در ادامه می خواهیم ببینیم در بیماری دست بیگانه کدام قسمت از مغز آسیب می بیند. در واقع در نتیجه چه اتفاقی این بیماری حادث می شود؟
قسمتی در مغز قرار دارد به نام “کورپوس کالوزوم” . این قسمت از مغز وظیفه اتصال دو نیمکره مغز را بر عهده دارد. هنگام کنترل بیماری هایی همچون صرع شدید و تشنج این قسمت از مغز را جراحی می کنند. در واقع در این جراحی های سعی دارند دو نیمکره مغز را از هم جدا کنند.. آسیب به این قسمت از مغز می تواند منجر به بیماری و اختلال سندروم دست بیگانه شود. تمامی اندام های حرکتی بدن انسان تحت قسمتی از مغز کنترل می شود. این قسمت خاص در مغز “کورتکس حرکتی” یا Motor Cortex نام دارد. در واقع از این قسمت مغز است که فرمان های مربوط به حرکت اندام های بدن صادر می شود. این ناحیه مختص هر دو نیمکره مغز می باشد. نکته جالبی در این زمینه وجود دارد. حرکات اندام های طرف چپ بدن تحت فرمان کورتکس نیمکره راست است. این در حالی است که حرکات اندام های طرف راست بدن تحت فرمان کورتکس نیمکره چپ است.
علت بیماری سندروم دست بیگانه
عامل شایع در سندروم دست بیگانه، این است که قسمتی از قشر حرکتی اولیه که حرکات دست را کنترل می کند، تحت تأثیر قشر پیش حرکتی (Premotor cortex) قرار نمی گیرد؛ گرچه عمدتاً توانایی خود برای انجام حرکات دست را حفظ کرده است.
یک مطالعه ی تصویربرداریِ تشدیدِ مغناطیسیِ عملکردی (Functional Magnetic Resonance Imaging/fMRI) در سال 2009، که ترتیبِ زمانیِ اجزایی از شبکه ی قشری را که مرتبط با حرکات ارادی در افراد طبیعی بود، مطالعه می کرد، نشان داد که ـ به صورت قدامی به خلفی ـ ابتدا ناحیه ی حرکتی مکمل (Supplementary motor area) تحریک شده، سپس قشر پیش حرکتی، قشر حرکتی اولیه، و نهایتاً قشر آهیانه ای خلفی (Posterior parietal cortex) فعال می شوند. بنابراین به نظر می آید در حرکت ارادی و طبیعی دست، حسِ نمایندگی (Sense of Agency) (که به تازگی مطرح شده) با ترتیب منظمی از فعال شدن ها، مرتبط است. ابتدا قشر پیشانیِ قدامی-داخلی (Anteromedial frontal cortex) – در مجاورت ناحیه ی حرکتی مکمل در سطحِ داخلیِ بخشِ پیشانیِ نیمکره ی مغز – و پس از آن ناحیه ی حرکتی اولیه – در شکنجِ پیش مرکزی (Precentral gyrus) و بر روی سطح خارجی نیمکره ی مغز – فعال می گردد. ابتدا قشر حرکتی اولیه – که فرض می شود از طریق الیاف هایی پرتابی (Projections) به بخش قشری-نخاعی راه های هرمی (Pyramidal tracts)، مستقیماً در انجام حرکات دخالت دارد – و سپس قشر آهیانه ای خلفی، فعال می شود. قشر آهیانه ای خلفی احتمالاً با دریافت بازخورد های حسی-پیکریِ (Somatosensory feedback) مکرر یا باز-آورانِ (Re-afference) محیط که توسط حرکتِ فرد ایجاد می شوند، مرتبط است. این بازخورد به طور طبیعی با نسخه ای از پیامِ وابرانِ (حرکتی) ارسال شده توسط قشر حرکتی اولیه، در ارتباط است تا به عنوان حرکتی برخاسته از اراده ی شخص ـ و نه نیرویی خارجی ـ شناسایی شود. به عبارتی، نسخه ی پیام وابران به جریان آورانِ حسی ـ پیکریِ مکرر ـ که برخواسته از محیط پیرامونی و در ارتباط با حرکات برخواسته از اراده ی شخص است – اجازه می دهد که به عنوان پیامی باز-آوران – و نه خارج-آوران (Ex-afference)- شناخته شود. اختلال در این مکانیسم موجب می شود که فرد نتواند بین اعمال برخاسته از اراده ی شخص و اعمال برخاسته از محیط خارجی، تفاوت قائل شود. چنانچه وضعیتی غیرطبیعی رخ دهد که در آن پیام باز-آوران (که از یک حرکتِ ارادیِ فرد ناشی می شود) با پیام خارج-آوران اشتباه تشخیص داده شود، ممکن است به آسانی به این نتیجه گیری برسد که حرکات ارادیِ فرد، در واقع ناشی از محیط بیرونی است؛ چرا که فرد نمی تواند در رابطه با حرکات ارادیِ خود، حس نمایندگی ایجاد کند. این وضعیتِ غیرطبیعی به این علت ناشی می شود که فرد نمی تواند با موفقیت نسخه ای از پیام وابران را تولید و به قشر حسی خود، ارسال کند.
یک مطالعه ی تصویربرداریِ تشدیدِ مغناطیسیِ عملکردی (fMRI) در سال 2007 بر روی تفاوت در الگوهای عملکردیِ فعالیتِ مغز در هنگام انجام حرکات ارادی در دست بیگانه و سالم (در یک فرد مبتلا به سندروم دست بیگانه)، انجام شد. این مطالعه نشان داد که حرکات دست بیگانه در یک سمت، شامل فعالیت غیرطبیعی و جداگانه ی قشر حرکتی اولیه در نیمکره ی سمت مقابل است. از طرفی حرکات دست سالم شامل همان روندِ طبیعیِ فعال شدن است که پیشتر توضیح داده شد و در آن قشر حرکتی اولیه در نیمکره ی سالم، هماهنگ با قشرِ پیش حرکتیِ پیشانی (Frontal premotor cortex) و قشر آهیانه ای خلفی فعال می شود. این موضوع احتمالاً مرتبط با یک شبکه ی قشری طبیعی است که باعث می شود قشر پیش حرکتی بر روی قشر حرکتی اولیه اثر گذارد و همچنین سریعاً پیام های باز-آورانِ قشر آهیانه ای خلفی پس از انجام حرکات، ایجاد شوند.
با توجه هر دو مطالعه ی مذکور، می توان چنین فرض کرد: رفتار بیگانه – که با حس نمایندگی همراه نیست – به علت فعالیت خودبه خودی قشر حرکتی اولیه رخ می دهد. در حرکات طبیعی – که با حس نمایندگی همراه است – قشر پیش حرکتی قبل از فعال شدن قشر حرکتی اولیه، بر روی آن تأثیراتی می گذارد اما این تأثیرات در حرکات دست بیگانه وجود ندارند و قشر حرکتی اولیه بدون توجه به این تأثیرات، فعالیت خود را انجام می دهد.
همانطور که بالاتر اشاره شد، ایده های مذکور با مفاهیم “نسخه ا ی از پیام وابران” و “باز-آوران” مرتبط هستند. وقتی اندامی به طور ارادی حرکت می کند، ابتدا پیام “باز-آوران” – که در واقع حسِ اندامِ در حال حرکت و مرتبط با حرکاتِ ارادیِ فرد است – از آن اندام تولید می شود و به مغز می رود. سپس نسخه ای از پیام وابران تولید می شود که به نظر می آید از قشر پیش حرکتی به قشر حسی-پیکریِ ناحیه ی آهیانه ای می رود (قشر پیش حرکتی به طور طبیعی مرتبط با تولید حرکات با اراده ی آزاد فرد است). بنابراین، به طور کلی هنگامی گفته می شود که یک حرکت “ارادی” است که نسخه ی پیام وابران، به طور مؤثری با پیام باز-آوران “برابر باشد”. پیام باز-آورانی که از یک اندام در حال حرکت تولید می شود، با نسخه ی وابران به طور مؤثری همبسته و مرتبط است و به همین دلیل می تواند به عنوان پیامی “باز-آوران” که متمایز از پیام “خارج-آوران” است، تشخیص داده شود. اما وقتی نسخه ی وابران به طور طبیعی تولید نشود، چون پیام باز-آوران – که برخاسته از حرکات ارادی فرد است – دیگر با آن همبسته و مرتبط نیست و از دور خارج نمی شود، به اشتباه به عنوان پیامی “خارج-آوران” – که برخاسته از محیط خارج است – دانسته می شود. بنابراین چنانچه حسی در بدن ما بگوید که حرکات ما برخاسته از اراده ی ما نیست در حالی که هست (یعنی حسِ نمایندگی در رابطه با حرکات ظاهر نمی شود)، می تواند نشان دهنده ی این باشد که تولید نسخه ی وابران با شکست مواجه شده است؛ نسخه ای که با فرآیند طبیعی قشر پیش حرکتی مرتبط است تا حرکات ما را برای اجرا آماده کند.
از طرفی چون هیچ اختلالی در حسِ مالکیتِ اندام وجود ندارد و از آنجایی که هیچ توضیحِ فیزیکیِ دقیقی وجود ندارد که توضیح دهد چگونه اندامِ تحت مالکیت می تواند بدون ارتباط با حس نمایندگی – و با قدرتِ خودِ اندام – به صورت هدفمند حرکت کند، یک ناهنجاری شناختی (Cognitive dissonance) تعریف شده است و این ناهنجاری شناختی ممکن است با این فرض توضیح داده شود: حرکاتِ هدفمندِ اندام بیگانه، توسط نیروی خارجیِ ناشناخته و بیگانه ای تولید می شود که این نیروی بیگانه توانایی ایجاد حرکات هدفمند برای یک اندام را دارد.
علائم سندروم دست بیگانه چیست؟
بارزترین علامت سندروم دست بیگانه ناتوانی در کنترل دست است زیرا به طور مستقل عمل می کند. دست آسیب دیده ممکن است به طور غیر ارادی حرکت کند و وظایف و اقدامات هدفمند را انجام دهد. گفته می شود که دست بدون کنترل یا آگاهی حرکت می کند. انگار توسط شخص دیگری کنترل می شود یا ذهن خودش را دارد. به طور مثال در این سندروم ممکن است دست صورت را لمس کند، پیراهن را ببندد، شی را بلند کند و یا کارهایی را به صورت مکرر انجام دهد.
همچنین ممکن است این دست به اقدامات مخالف خود مانند بستن کشویی که دست دیگر آن را باز کرده یا بستن دکمه هایی که قبلا بسته شده است بپردازد. در سندروم دست بیگانه، این دست اقدامات جداگانه ای را انجام می دهد به گونه ای که احساس می شود دست یک اندام خارجی است که در مالکیت بدن قرار ندارد.
این سندروم چگونه تشخیص داده می شود؟
پزشک می تواند سندروم دست بیگانه را با مشاهده و ارزیابی تشخیص دهد. تشخیص این سندرم پیچیده است، زیرا این نوعی اختلال عصبی است که فاقد علائم روانی است. همین امر تشخیص را دشوار می کند.
درمان سندروم دست بیگانه
خبر بد این است که هنوز هیچ درمانی برای سندروم دست بیگانه پیدا نشده است. درمان ها و گزینه های دارویی برای این درمان هنوز توسعه پیدا نکرده اند، اما پزشکان تلاش می کنند که این علائم را کاهش دهند. معمولا افرادی که پس از سکته مغزی دچار این سندروم می شوند، پس از مدتی بهبود پیدا می کنند. اما کسانی که به دلیل ابتلا به بیماری های عصبی به این سندروم دچار می شوند، به ندرت درمان می شوند. برای کنترل این سندروم از داروهایی مانند سم بوتولینوم ( بوتاکس) و عوامل مسدود کننده عصبی و عضلانی استفاده می شود.
حقایق جالب در مورد سندروم دست بیگانه
حقایق جالبی در مورد سندروم دست بیگان وجود دارد که به شرح زیرند:
- این سندروم اولین بار در سال 1909 ثبت شد.
- این سندروم معمولاً دست چپ یا غالب را تحت تأثیر قرار می دهد.
- یکی از شخصیت های فیلم استنلی کوبریک در سال 1964 از این سندروم رنج می برد.
- در برخی موارد گزارش شده است که این سندروم می تواند به فرد آسیب برساند.
استفاده از داروهای بنزودیازپین نیز می تواند نقش بسیار مهمی در درمان و بهبود سندروم دست بیگانه داشته باشد. این افراد باید در جلسات شناختی و درمانی حضور پیدا کنند. گاهی اوقات به این افراد پیشنهاد می شود در صورت شروع حرکات غیر عادی دست آن را زیر پای خود قرار دهند و با دست دیگر تلاش کنند آن را در همان وضعیت نگه دارند.