جوک های خنده دار
در این بخش با سری جدید جوک های بانمک و بامزه در خدمت شما هستیم. جوک ها همیشه فضایی شاد و مفرح را برای ما و عزیزانمان فراهم میکند. مفتخریم اگر در شادی شما و عزیزانتان سهیم باشیم با ساعد نیوز همراه باشید.
خداوند موجودی قوی خلق کرد و نام او را گذاشت,مرد
ازاو پرسید آیا راضی هستی ؟؟؟
مرد گفت نه!!
خداوند پرسید چه میخواهی ؟
مرد گفت آینه ای میخواهم که بزرگی خود را در آن ببینم
و اینجا بود که خداوند گفت این خیلی پررو شده یک موجودی بسازم که آدمش کنه
و اینگونه شدکه خداوند زن را آفرید
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
این پدر مادرای جدیدو دیدید؟
تا یه خرده چایی داغ میریزه رو دست بچشون جیغ و داد میکنن و پونصد بار محل سوخته شده رو بوس و نوازش
میکنن که مبادا بچه دردش بیاد
والا قدیما من یه بار افتادم توی دیگ حلیم، کل وجودم سوخت بعدش پدرم گفت: داد نزن بچه مگه چی شده!
پس آتش جهنمو میخوای چکار کنی تو؟
مادرمم تا سه روز کتکم میزد که همسایه ها گفتن حلیم مزه پسرتو میده
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
مردها موجودات خطرناكي هستند
اما لازمه حتما يكيشونو داشته باشي كه از بقيه در امان باشي
.
.
يه چيزي تو مايه هاي واكسيناسيونه
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
یه بار بابام تا اومد خونه گرفت منو زد، گفتم چرا؟ گفت می خوام برم حموم بعدش بخوام بزنمت عرق می کنم الان
زدمت دیگه تا شب هر کاری بکنی می بخشمت
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
اگر یخچال ها اهل تلافی بودند
شب که ما می خوابیدیم
هر یک ساعت یه بار
بیدارمون می کردن
و میگفتن چه خبر
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
تازگیا یه آزمایش به آزمایشای قبل از ازدواج اضافه شده
.
.
دخترو میندازن تو آب
اگه رفت زیر آب طبیعیه ، اگه اومد بالا همش پروتزه
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
یک آهنگ سنتی گذاشتم بعد رفتم دوش گرفتم، اصلاح کردم، شام خوردم، چای گذاشتم، یه دور رفتم بیرون و
برگشتم
خواننده هنوز شروع نکرده بود به خوندن!
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
اگر فردایی بهتر میخواهی باید امروز تلاش کنی،
.
.
الان که دیر وقت ایشالا از فردا
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
تنها ردی که تو زندگی از خودم جا گذاشتم
.
.
ردِ آب زباله رو پله ها بود
که متاسفانه مدیر ساختمون استقبال نکرد و همین روزا باید تخلیه کنم
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
ﺳﺮ ﮐﻼ ﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ .
“ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟"
ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ
ﮐﻨﻪ.
ازش پرسیدم: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟
گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه
ینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
مورد داشتیم
.
.
.
دختره میخواسته دست اندازو رد کنه هول شده واسه دست انداز بوق زده بره کنار'
دست انداز از خنده صاف شده
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
رفته ﺑﻮﺩﻡ ﺳﻮﭘﺮﻣﺎﺭﮐﺖ ﭼﯿزی ﺑﺨﺮﻡ
.
.
یه دختره اومد ﺩﺳﺖ ﮔﺬﺍشت ﺭﻭ ﭘﻔﮑﺎ گفت :
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﺍﺯﯾﻦ ﭘﻔﮑﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻫﻢ ﯾﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮐﺮﺩ
ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺗﻤﻮﻡ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ
ﺩﺧﺘﺮه هم ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺖ
فروشنده با لبخدی ملیح از دنیا رفت!!!
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
امروز رفته بودم شهردارى واسه انجام كار ساختمانى
كارمنده پرسيد :
مالكي يا مملوك ؟
وكيلي يا موكل؟
موجرى يا مستاجر؟
منم گفتم الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب !!!
گفت یعنی چی آقا؟!
گفتم مگه جوشن کبیر نمیخونی؟
انداختم بیرون پروندمم پاره کرد
چش بود بنظر شما
ها