ساعدنیوز
ساعدنیوز

داستان های هزار و یک شب ؛ شب صفر: داستان دهقان و خَرَش (قسمت سوم)

  چهارشنبه، 09 آبان 1403 ID  کد خبر 415952
داستان های هزار و یک شب ؛ شب صفر: داستان دهقان و خَرَش (قسمت سوم)
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب ساعدنیوز داستان های بسیار جالب و آموزنده را مطالعه می کنید. برای خواندن این حکایات همراه ما باشید.

به گزارش سرویس جامعه پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، یکی از متون ادبی چندملیتی که زنان در آن حضوری روشن و فعال دارند، کتاب هزار و یک شب است. قهرمان قصّه‌های این کتاب، زنی با تدبیر و هوشیار است که با نقل قصّه‌هایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به خودآگاهی می‌رساند. روند قصه‌گویی شهرزاد در کتاب هزار و یک شب نشان می‌دهد که او، کاملاً هوشمندانه و آگاهانه برای نجات جان خواهر خود و دیگر دختران سرزمینش تلاش می‌کرده است.

آنچه گذشت....

در قسمت گذشته خواندید که شاه زمان شاه آن دوران از کینه ای که به خاطر همسرش در دل گرفته بود هر شب دختری از سرزمینش را به عقد خود در می آورد و سپیده دم روز بعد جان او را می گرفت ؛ شهرزاد دختر وزیر گفت می خواهد با پادشاه ازدواج کند تا جان دختران سرزمینش را نجات دهد که با مخالفت پدرش رو به رو شد ولی اصرار های شهرزاد پدر را مجبور به قبول درخواست شهرزاد کرد.

وزیر قبل از فرستادن دخترش به دربار داستانی را برای او نقل کد که در زیر می خوانید:

دهقان و گاو و خر او

مردی بازرگان اموال و چهارپایان بسیار داشت و او را زن و چند فرزند بود و خدای بزرگ فهم زبان جانوران و پرندگان را به او عطا کرده بود خانه بازرگان در روستا بود و در خانه خر و گاوی داشت. روزی گاو به جایگاه خرآمد و دید چه جای تمیز و جاروب شده و آب زده ای دارد و در آخور او جو و کاه غربال کرده بسیار است و او در آنجا آسوده لمیده است صاحبشان گاه به سراغ خر می آید بر او سوار میشود و سپس او را به حال خود رها میکند،

تا آنکه یک روز بازرگان شنید که گاو به خر میگوید:

«خوشا به حال تو که در کمال آسودگی زندگی میکنی در حالی که من گرفتار رنج و سختی ام تو آسوده خفته ای و جو غربال شده میخوری و به تو رسیدگی می.شود صاحبمان گاه بر تو سوار میشود و اندکی بعد تو را بر میگرداند اما من همواره در کار شخم زدن و گرداندن آسیابم خر در پاسخ گفت: چاره اش آسان است. وقتی تو را به مزرعه بردند تا یوغ بر گردنت بنهند بخواب اگر تو را زدند از جا بر نخیز اگر برخاستی دوباره بخواب وقتی تو را بازگرداندند و برایت علف ریختند نخور و چنان وانمود کن که بیماری اگر دو سه روزی از خوردن و آشامیدن باز ایستی، از رنج و عذاب آسوده خواهی شد بازرگان سخنان آنها را به گوش خود شنید. ستوربان به سراغ گاو آمد تا به او علف دهد. گاو تنها اندکی علف خورد و صبح روز بعد که ستوربان آمد تا گاو را برای شخم زدن ببرد، او را دید که بیمار و ناتوان افتاده است. بازرگان گفت: امروز خر را به جای او به کار بگیر مرد برگشت و خر را به جای او به مزرعه برد و در سراسر روز او را به خیش بست. وقتی در پایان روز خر را برگرداندند، گاو به سپاسگزاری از خر که او را از رنج بیگاری نجات داده بود پیش آمد و شکرگزاری کرد. خر پشیمان از آنچه با خویش کرده بود سپاسگزاری او بی پاسخ نهاد روز دوم نیز ستوربان آمد و خر را با خود برد و سراسر روز او را به خیش بست.

خر شبانگاه با گردنی سوده و تنی فرسوده بازگشت گاو حال زار او را دید و از لطف و مهربانی او تشکر و سپاسگزاری کرد خر :گفت من راحت و آسوده بودم اما فضولی و دخالت در کار دیگران به من زیان رساند و بعد گفت: «بدان که من فقط قصد نصیحت دارم زیرا شنیدم که صاحبمان میگفت اگر گاو همچنان از جا بلند نشد او را به قصاب بده تا بکشد و از پوست او چرم بسازد و چون نگران سرنوشت توام تو را نصیحت میکنم؛ والسلام» گاو به شنیدن سخن خر گفت: «فردا با آنها میروم بنابراین گاو علوفه خود را تمام بخورد و حتی ته آخور را با زبان لیس زد صاحب آنها همه چیز را به چشم میدید و سخنانشان میشنید چون روز برآمد بازرگان و زنش به طویلهٔ گاو آمدند و در آنجا نشسته بودند که ستوربان برای بردن گاو آمد. گاو به دیدن صاحب خود دمش را بالا برد و تیزی بداد و جستن گرفت تاجر از کار گاو چنان خندید که بر پشت افتاد زن بازرگان به او گفت چه چیز تو را به خنده انداخت بازرگان گفت: چیزی دیدم و شنیدم که اگر فاش کنم خواهم مرد زن گفت: حتی اگر با گفتن علت خنده ات بمیری باید آن را برای من بگویی بازرگان گفت: از ترس مرگ نمی گویم زن گفت: «می دانم که علت خنده تو فقط من بوده ام. اصرار و الحاح بازرگان برای نهفتن راز سودی نداشت و زن چندان اصرار و لجاجت ورزید که مرد مغلوب او شد. بنابراین بازرگان از آنجا که زن خود را بسیار دوست میداشت چون هم دختر عمو و هم مادر فرزندانش بود فرزندان خود را فراخواند و کسی را به دنبال قاضی و شاهد فرستاد تا وصیت خود بگزارد و پس از افشای راز خویش بمیرد و بازرگان تا آن زمان صدو بیست سال عمر کرده بود. آنگاه تمام اهل خانه و محل را جمع کرد و سرگذشت خود را بازگفت و افزود که به محض افشای راز خویش خواهد مرد. حاضران با شنیدن سخنان او گفتند: ای بانو تو را به خدای بزرگ سوگند میدهم که دست از این لجبازی برداری تا همسر و پدر فرزندانت زنده بماند.

زن گفت: «هرگز دست بر نخواهم داشت هر چند مجبور شود راز خویش بگوید و از دنیا برود و مردم ناگزیر خاموش ماندند. در این موقع بازرگان آنها را رها کرد تا به طویله رود و وضو بگیرد و پس از افشای راز خود بمیرد اما در مزرعه بازرگان خروسی بود که پنجاه مرغ گوش به فرمان او بودند و بازرگان سگی نیز در آنجا نگه میداشت. بازرگان ایستاده بود که صدای سگ را شنید که خروس را دشنام داد و گفت: صاحب ما به زودی خواهد مرد و تو شادمانی میکنی» خروس پرسید: «ماجرا چیست؟» سگ ماجرا را بازگو کرد و خروس پاسخ داد: به خدا صاحب ما بسیار کم عقل است، زیرا من پنجاه زن دارم که هر گاه بخواهم یکی از آنها را از خود خشنود میکنم و دیگری را می آزارم اما او فقط یک زن دارد و نمیداند با او چگونه رفتار کند. باری صلاح کار او آن است که شاخه ای چند از این درخت توت برکند و به اتاق او برود و او را چنان بزند که یا بمیرد یا از این سخن بازگردد و از پرسیدن چنین سؤالهایی توبه کند وزیر گفت: «بازرگان» با شنیدن سخن خروس و سگ عقل و خردش را بازیافت و تصمیم گرفت زن را ادب کند و آنگاه وزیر به دختر خود شهرزاد چنین گفت: به گمانم باید با تو آن گونه رفتار کرد که بازرگان با همسر خویش کرد.»

شهرزاد :گفت مگر بازرگان با همسر خود چه کرد؟

وزیر گفت: «شاخه ای چند از درخت توت برکند، به اتاق او رفت و ترکه ها را پنهان کرد آنگاه زن را به اتاق فراخواند و گفت بیا تا رازم را در تنهایی برایت بگویم و بمیرم همین که زن وارد اتاق شد، بازرگان در اتاق را بر خود و او بست و چنان او را بزد که زن از هوش برفت. زن از سخن خود بازگشت و دستها و پاهای مرد ببوسید و اظهار پشیمانی نمود پس هر دو در میان هلهلهٔ مردم و خانواده بیرون آمدند و تا هنگام مرگ خوش و خرم زیستند» دختر وزیر به شنیدن سخنان پدر گفت: اما من همچنان بر سر سخن خویش ام و سخن همان است که گفتم آنگاه خود را برای رفتن به نزد شهریار آماده کرده به خواهر کوچک خود دنیا زاد سپرد که وقتی من نزد شاه رفتم کسی را به دنبال تو خواهم فرستاد آنگاه بیا و به من بگو ای خواهر عزیز برای من قصه ای شگفت حکایت کن تا رنج بی خوابی از من ببرد و من داستانی برایت میگویم که اگر خدا بخواهد نجات و رهایی در آن است.

آنگاه وزیر دختر خویش برداشت و نزد شهریار برد. شهریار از دیدن او خوشحال شد و گفت: «آنچه را که به تو فرموده بودم آوردی؟ گفت: «آری» اما هنگامی که شاه قصد ازدواج با شهرزاد کرد شهرزاد بنای گریستن نهاد. شهریار گفت: چرا گریه میکنی؟» گفت «خواهری کوچک تر از خویش دارم و میخواهم با او بدرود گویم پادشاه کسی را به دنبال دنیازاد فرستاد و دنیا زاد به محض رسیدن شهرزاد را در آغوش گرفت و در پایین تخت نشست دو خواهر با هم به گفت و گو نشستند دنیازاد گفت: ای خواهر برای ما قصه ای بگو تا رنج بیخوابی شبانه از ما ببرد شهرزاد گفت با دل و جان اگر پادشاه پاکیزه سرشت اجازه فرماید خواهم گفت شاه سخن شهرزاد را که شنید چون اندوهگین و آزرده خاطر بود از گوش دادن به داستان استقبال کرد و شهرزاد در شب نخستین گفت.....

در ادامه خواهید خواند...

در بخش دوم این داستان، ماجرای بازرگان و دیو را می خوانید که شهرزاد قصه گو در اولین شب برای پادشاه تعریف می کند....

با ما همراه باشید


6 دیدگاه


  دیدگاه ها
F
2 ماه پیش

سلام..ممنون از اینکه داستان ها رو به اشتراک میذارید..موفق باشید
پربحث های هفته   
صحبت های عادل فردوسی پور در مورد قطعی برق:درسته که مردم باید رعایت کنند و کمتر مصرف کنند ولی به خدا هیچ جای دنیا سال 2025 مردم اینجوری زجر نمیکشند از این اتفاقات و... (54 نظر) (ویدئو) نعیمه نظام‌دوست: آقای علیخانی میای پایین یا من میاما/ احسان علیخانی: تو صورت خانوم سعادت نگاه کن یکم خجالت بکش😁/ خنده‌های از ته دل نعیمه رو از دست ندید (51 نظر) نعیمه نظام دوست: پول اجاره خانه ام را نداشتم که پرداخت کنم و مجبور شدم از این طرف و آن طرف برای پرداخت اجاره خانه ام قرض بگیرم! (42 نظر) الهام چرخنده:وقتی حضرت آقا می فرمایند اغلب هنرمندان ما خوبند حجت تمام است/ من که آبرو ندارم خودم را سنجاق کرده ام به اهل بیت (36 نظر) علی پروین خطاب به علی دایی: بیا مصاحبه کن/ دایی: من صدا و سیما را دوست ندارم! (34 نظر) سکانس خنده دار نعیمه نظام دوست: یه مشت تُرشیده دور هم جمع شدیم+ویدیو/برنامه رفت رو هوا از خنده... (30 نظر) (عکس) عذرخواهی همسر قالیباف از پزشکیان بعد از گریه رئیس جمهور به خاطر عشق پاک قدیمی به همسرش ... (29 نظر) شهربانو منصوریان: یکی از شب های یلدا پدرم پرتقال خریده بود اما به همه نرسید ما هم یک پَر از پرتقال مان را به آن‌ها دادیم تا همه خورده باشند! (25 نظر) از ایران تا قطر؛ مقایسه رشد اقتصادی کشورهای منطقه در 50 سال گذشته (21 نظر) (ویدئو) حیات وحش ؛ مستند حیات وحش حیوانات / عقرب سیاه، موش، قورباغه (19 نظر) ساغر عزیزی بازیگر سریال سوجان: برخی بر این باروند که من واقعاً فرح دیبا هستم ولی من اصلاً با سیاست کاری ندارم (18 نظر) دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی با نام «آغوش تو»(هوش مصنوعی) (17 نظر) علی دایی: احترام زیادی برای مهران مدیری قائلم ولی دعوتش رو قبول نکردم چون...+فیلم (13 نظر) گریه‌های بی امان مسعود پزشکیان به یاد همسرش در آستانه روز زن؛ دلداری دادن زهرا، تنها دخترش به آقای رئیس جمهور+ویدیو/ همدردی خانم معاون با اشکهایش (12 نظر) مهران غفوریان: نمی‌دانم چه کسی این سرمربی را به تیم ما انداخت؟! / استقلالی بودم، وقتی دیدم پرسپولیس همیشه استقلال را می برد، پرسپولیسی شدم! (11 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
محسن یگانه:اگر الان محسن چاووشی کنسرت بگذارد استقبال مردم وحشتناک خواهد بود! ترجیح می‌دهم طرفدارانم من را محسن صدا کنند، نه سلطان
علیرضا قربانی: خیلی از مواقع به جای ترانه قرآن گوش می دهم خصوصا قرائت قرآن مصری ها
قتل دلخراش یک زن هنرمند و پولدار مقابل کلانتری با ضربه‌های پی در پی چاقو
سرمربی اسبق پرسپولیس: همه بازیکنان امروز را در چرخ گوشت بریزیم از آن طرف یک علی پروین بیرون نمی‌آید!
ژیلا صادقی: پیشنهاد های خوبی برای بازیگری دارم/ تازه معنای مدافع حرم را میفهمم، نمیپذیرم حرم حضرت زینب(ع) یک آجرش خش بردارد
4 علت که میگه چرا مصرف چای بهتر از قهوه هست / اگه معتاد قهوه هستی اینارو باید بدونی
روایت‌های ایرانی هم بند با جولانی در زندان؛ از ایستادن در یک صف برای گرفتن جیره‌ی غذا و سیگار تا اسکن چشمهایشان در یک چادر
خداحافظی آخر گاریدو؛ سرمربی سابق پرسپولیس ایران را ترک کرد!
سربازان سال آینده چقدر حقوق می‌گیرند؟/ تفاوت حقوق 4 میلیونی بین سربازان مجرد و متاهل
چگونه شوهرم را متقاعد به کاری کنم؟ / 9 راهکار برای مطیع کردن همسر
علت اختلاف محمود احمدی ‌نژاد با برادرش بر سر چه بود؟/ تشبیه رابطه احمدی نژاد و مشایی به لیلی و مجنون توسط برادر مرحومش
فال قهوه با نشان روز سه شنبه 4 دی ماه 1403
فال شمع روزانه امروز سه شنبه 4 دی 1403
فال روزانه امروز سه شنبه 4 دی ماه 1403
فال ابجد روزانه سه شنبه 4 دی 1403
منتخب روز   
4 علت که میگه چرا مصرف چای بهتر از قهوه هست / اگه معتاد قهوه هستی اینارو باید بدونی سربازان سال آینده چقدر حقوق می‌گیرند؟/ تفاوت حقوق 4 میلیونی بین سربازان مجرد و متاهل جدول زمانبندی قطعی برق امروز سه شنبه 4 دی تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و... منتشر شد + لینک نکات خانه‌داری/ روش تهیه و نگهداری پودر گشنیز در خانه بدون اینکه به هم بچسبند و گلوله شوند+ میدونین واسه چه غذاهایی مناسبه؟ تصویر دیده نشده از نوه‌های دوقلوی استاد محمدرضا شجریان/ سام و سپهر مثل سیبی که از وسط نصف شدن نوستالژی روز/ پذیرایی ویژه زیزیگولو از دوستاش/ خونه پر شده از زیزگولوهای رنگارنگ😍/ فقط آسی پولیکا گفتن مریم سعادت نگاهی به گریم سنگین و وحشتناک محبوب ترین بازیگران زن ایرانی؛ نعیمه نظام دوست، مریم سعادت، آزاده صمدی، آزیتا حاجیان, لیلا اوتادی، لیلا حاتمی و... عکس روز/ تغییر چهره چشم‌نواز و بهت‌آور حمید گودرزی و الناز شاکردوست بازیگران اولین سریال شبکه خانگی «قلب یخی» بعد از 14 سال در 47 سالگی و 40 سالگی (عکس) نگاهی به خودروی 6 چرخ غول‌آسای محمدرضا گلزار با رنگ سفارشی نئون متالیک؛ آفرود سوار حرفه‌ای با استایل بی‌نظیر! قاب ایران قدیم/ 4 عکس‌ خاطره انگیز از روز برفی کاخ ناصرالدین شاه قاجار تا سرسره بازی روی برف جوانان دهه پنجاهی با شلوار خمره ای در آبعلی؛ سال 1371 (ویدئو) رضا رشیدپور و اجرای جذاب آهنگ نوستالژیک در شب یلدای به‌یادماندنی! از شایعه تا واقعیت / ماده کشنده در قوطی‌های کنسرو؛ مصرف کنسروها را به حداقل برسانید