جوک های خنده دار زن و شوهری
مجموعه ای جدید از جوک و لطیفه های زن و شوهری و زناشویی با مزه و خنده دار را در این مطلب آماده کرده ایم با ما همراه باشید.
واسه چی میخوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟
مرد :اره یادمه گفتم میخوام یکیو خوشبخت کنم..
زن :پس چرا نکردی؟
مرد :خوشبخت کردم دیگه..
زن :کیو؟؟؟؟
مرد :همون بدبختی که ممکن بود به جای من با تو ازدواج کنه...
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
زندگی متأهلی یعنی
به همسرت مسیج بدی: ای عشق، خداوند نگه دار تو باشد
اونوقت جواب بگیری:
یه بسته قارچ، آب لیمو، مرغ ، نون !
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
بدرقه شوهر در فرهنگ ملل
آمریکایی: عزیزم امیدوارم روز موفقى داشته باشى.
انگلیسى: عزیزم براى نوشیدن چایی عصر بیصبرانه منتظرتم.
فرانسوى: عزیزم تمام روز بفکرتم تا برگردى.
ایرانی : دارى میرى این اشغالها رو بزار دم در
آشغالا یادت نره
آشغالا
هوی آشغالا رو ببر
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
زن از شوهرش می پرسه: عزیزم، تو منو دوست داری؟
مرد میگه: خوب معلومه عزیزم، اگه دوست نداشتم، چطور می تونستم هر شب بیام خونه پیشت، وقت و عمرم رو تلف كنم؟
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
مورد داشتیم زن و شوهره دعواشون شده و زنه میخواسته قهر کنه بره خونه باباش، بعدش یادش افتاده خونه باباش وای فای نداره!! هیچی دیگه شام قرمه سبزی پخته و الانم کلی خوشبختن. اونوقت میگن تکنولوژی گند زده به زندگی
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
بچه از باباش می پرسه:
بابا! تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگی می کنند یا با هم هستن؟
باباهه می گه:
بچه جون! اگه زنها با شوهراشون یک جا باشن که اونجا دیگه بهشت نمی شه
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
دختره کامنت گذاشته : من دزد شوهرم. خانمها حواستون باشه وگرنه شوهراتونو میدزدم…
حالا جواب خانمهای همیشه در صحنه….
1_ نه بابا ترسیدیم خب بیا شوهر من پیشکش
2. خدا خیرت بده تا حالا کجا بودی
3. چه خوب تو اسمونها دنبالت میگشتم رو زمین پیدات کردم.
4. ببین من شماره 2 هستم. شوهرم ساعت 6 خونس. دیر نکنیا
5. یه پولی هم دستی بهت میدم فقط بجنب
6. کجایی ؟ با اژانس برات بفرستمش
7. شوهر منو بذار تو اولویت
8. ببر ولی دیگه پس نمیگیرما
9. من شماره 2ام کجایی پس. با اژانس بیا پولشو حساب میکنم خودم
10. وا!!!!خانم شوهر من که الان رسید خونه. چرا الکی روحیه میدی خدا ازت نگذره خوشحالی منو نمیتونی ببینی
.
.
.
11569870. من شماره 2 هستم. شوهرم داره شام میخوره ها . هنوز نرسیدی
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
مرده زنگ میزنه خونه، میگه عزیزم من بعداز ظهر با دوستم میام خونه… زنش میگه خونه ریختو پاشه
مرده: ميدونم
زنه: ظرفا کثیفه
مرده: میدونم
زنه: توى یخچال هم هیچی نداریم …
مرده: ميدونم !!!
زنه: تو که همه رو میدونی پس چرا دعوتش کردی؟
.
.
آخه هوس زن گرفتن کرده، گفتم،بیاد وضعیتمو ببینه شاید پشیمون شه ….!
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
می کند غر غر به خانه
یادم آید روز اول
گردنش کج، دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
شاد و چابک
چشم هایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از لب او
حرف هایی همچو جادو
من غلام خانه زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه ی من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی
اندکی لوس و روانی
بی اراده همچو یابو!
پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران
شد پشیمان،شد پشیمان، شد پشیمان!