اسم سامان اسم فارسی پسرانه است. نامی تاریخی که همیشه اسمی خاص برای ایرانیان بوده و هست. سامان یک اسم خوش آوا، یک نام پسر ۵ حرفی زیبا با معنی زیبا برای پسران که ریشه پارسی دارد. در ادامه درباره اسم سامان بیشتر بخوانید.
اسم سامان
- اسباب خانه؛ لوازم زندگانی.
- افزار کار.
- باروبنۀ سفر.
- کالا.
- آراستگی و نظم: ♦ گهی بر درد بی درمان بگریم / گهی بر حال بی سامان بخندم (سعدی۲: ۴۹۲).
- [قدیمی] آرام وقرار: ♦ کسی که سایهٴ جبار آسمان شکند / چگونه باشد در روز محشرش سامان (کسائی: مجمع الفرس: سامان).
- [قدیمی] اندازه و نشانه: ♦ میان بربسته بر شکل غلامان / همی شد ده به ده سامان به سامان (نظامی: مجمع الفرس: سامان).
- سامان دادن: (مصدر متعدی) نظم و ترتیب دادن و آراستن؛ سروصورت دادن.
- سامان گرفتن: (مصدر لازم)
- سامان یافتن؛ سروسامان یافتن.
- نظم و ترتیب پیدا کردن؛ سرو صورت به خود گرفتن.
- صاحب خانه و زندگانی شدن.
معنی اسم سامان در ثبت احوال
۱- سرزمين، ناحيه، محل، مكان؛ ۲- ترتيب و روش چيزي يا كاري، ثروت، دارايي، قوت، توانايي؛ ۳- (در قديم) صبر، آرام و قرار؛ ۴- (اَعلام) ۱) جدِ خاندان ساماني كه او را «سامان خدات» مي گفتند؛ ۲) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.
توضیحات تکمیلی در مورد اسم سامان
- معنی اسم سامان در فرهنگ فارسی عمید :اسباب خانه، لوازم زندگانی. افزار کار. باروبنۀ سفر. کالا. آراستگی و نظم. [قدیمی] آرام و قرار. [قدیمی] اندازه و نشانه.
- معنی اسم سامان در فرهنگ معین :اسباب، لوازم. وسایل زندگی، باروبنه. متاع، کالا. آراستگی، نظم. رواج و رونق. آرام، قرار. مکان، محل. تدارک.
- معنی اسم سامان در فرهنگ فارسی :اسباب وسایل. اسباب خانه، لوازم زندگی. بار و بنه سفر، لوازم مسافرت. کالا، متاع. ترتیب، نظم، آرایش، آراستگی. تدارک، تهیه. اندازه، مقیاس، مقدار. آرام، قرار، صبر. مکان، محل، مقام. نشانه، هدف (تیر). نشانه گاه، مرز. حد. بلندی های کنار زمین همواری که در آن زراعت کرده باشند. رواج، رونق، روانی. عفت، روانی. عفت، پاکدامنی، پارسایی. دولت ثروت.
- معنی اسم سامان در لغت نامه دهخدا :پهلوی سامان، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان، اشتقاق آن از ریشه ٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن، نزول ) قطعی نیست. ترتیب و اسباب و آرایش و بمرورساختن چیزها و ساختن کارها و نظام و رواج آن باشد. آرایش. نظام. شهر و قصبه و بلاد و دیه. چنانکه سزد. چنانکه سزاوار است. بشایسته. نشانه و اندازه. حد و اندازه. آرام و سکون و قرار و راحت. قدرت و قوت. نشانه گاه مرز و آن بلندی های کنار زمین همواری است که در آن زراعت کرده باشند. طرف و کنار. عفت و عصمت. درخور. نظم و ترتیب یافتن.
افراد معروف با نام سامان
- سامان گلریز
- سامان مقدم کارگردان و فیلم نامه نویس ایرانی
- ارژنگ کاظمی با نام هنری سامان خواننده پاپ ایران