درباره محمود پورشکیبایی
استاد محمود پورشکیبایی گردش خورشید را از سال هزار و سیصد و بیست و سه، از زیباترین شهر ایران اصفهان نظاره گر بوده است. کودکی خویش را در این نگین کویر پشت سر گذاشت و از دانشگاه اصفهان با دانشنامة لیسانس ادبیات و زبان انگلیسی با رتبة عالی فارغ التحصیل شد. نخست در چندین روزنامه به نویسندگی و طنزپردازی روی آورد و در کنار آن با صدای تربیت شده و خوبی که داشت به گویندگی در رادیو اصفهان نیز دل خوش داشت. نمایشنامه های او در رادیو که به تنهایی اجرا می کرد را خیلی ها به یاد دارند.
درباره کتاب ماجرای طلایی
امروزه کتاب ها جایگاه ویژه و طرفداران زیادی در میان مخاطبان دارند. بنابراین شنیدن یک نمایشنامه ی می تواند مجموعه ای از هنر نویسندگی، گویندگی، تئاتر و نمایش را در اختیارتان قرار دهد و برای مدت زمانی شما را غرق در لذت کند. نمایش ماجرای طلایی یکی از شنیدنی ترین آثار محمود شکیبایی است که در ژانر طنز نوشته و اجرا شده است. داستان نمایش از این قرار است که آقای لباف نژاد به مناسبت آمدن پسرش، خسرو، از خارج از کشور، مهمانی بزرگی را ترتیب داده و جمع زیادی از دوستان و آشنایان و فامیل را دعوت کرده است. اما، پس از اتمام مهمانی، همسر اقای لباف نژاد متوجه می شود جعبه ی جواهراتش که چهار کیلو طلای ناب درون آن قرار داشته دزدیده شده است! آقای لباف نژاد به دنبال این اتفاق مجبور می شود که از همه ی مدعوین مهمانی شکایت کند و آن ها را به دادخواه فرا بخواند. هر یک از مهمانان باید در جایگاه متهم حاضر شوند و درباره ی شب جشن صحبت کنند! محمود شکیبایی این نمایشنامه را با زبان طنز نوشته و برای اجرای آن به صورت تک نفره در هفده نقش مختلف ظاهر شده است. با شنیدن این نمایشنامه ی طنز همراه با گزینش موسیقی عالی و شنیدنی، غرق در لذت خواهید شد.
در بخشی از نمایش ماجرای طلایی میخوانیم...
[متهم بعدی آقای کلباسی، نگهدار کلباسی.]
- درود بر شما جناب آقای قاضی. بنده، بنده نگهدار کلباسی ام.
- بله.
- راحتتون کنم. بنده امرالله ام بهم میگن، امرالله کلباسی ام هستم در خدمت شما. شغل منم خرید و فروش این است که کلاه اینو وردار و کلاه اونو بذار. نمی دونم توی بورس و تو نمی دونم طلافروشی و نمی دونم توی این چی چی می گن، دلار و این چیزا، پوند و این چیزا هستیم. آره آقای قاضی، به عرضتون برسونم که بنده با این آقای لبافی نژاد ما خویش و قوم سفتی داریم. یعنی ما باجناقیم با هم، بله. باجناق نزدیکه دیگه می دونین دیگه آقای قاضی. اما خب می دونین کاسبا کساده، اما ما هم دیگه دنبال اون شغل اصلیمون دیگه نمی ریم. حالا دیگه ماشین، ماشین می دونین آقای قاضی ماشینایی که دیگه تصادف می کنن، این پراید و این چیزا که مثلا می خرن همون روز بعدم مثلا تصادف می کنن یک شاهی هم نمی ارزه، ما اینا رو می خریم و دوباره به صورت یه ماشین نو درمیاریم و میدیم به یکی دیگه و میریم و خیرشو می بینه! آره.
شناسنامه کتاب ماجرای طلایی
-
نویسنده: محمود پورشکیبایی
- زبان: فارسی
- موضوع کتاب: نمایشنامه
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
همه ی علاقه مندان به ادبیات نمایشی و نمایشنامه های طنز رادیویی، از شنیدن این کتاب لذت می برند. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.