معرفی کتاب مأمور اثر علی موذنی

  چهارشنبه، 24 آذر 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
معرفی کتاب مأمور اثر علی موذنی
این کتاب برای این نوشته می‌شود خواننده عزیز تا حقیقتی بر تو آشکار شود که اگر امروز که توان گفتنش را دارم، نگویم، با من به گور در خواهد آمد، زیرا جز من چه کسی دیگر می‌تواند شرحی را که بر من رفت، به تو بازگوید؟ خواننده عزیز حالا بر توست که که گفته ام را باور کنی یا نه. باور می‌کنی. کافی است با من همراه شوی تا به شگفتی آن چه در مدت یک هفته بر من گذشت

درباره کتاب مأمور

کتاب مأمور نوشته علی موذنی است این کتاب را انتشارات کتاب نیستان برای علاقه مندان به ادبیات داستانی منتشر کرده است.نویسنده در این رمان توانسته فضاهای واقعی و فراواقعی به نحو تکنیکی و باورپذیر درهم امیزد و خواننده را با خود همراه کند. این کتاب از نظر تکنیک داستان نویسی بسیار دقیق است. شخصیت ها در رمان مامور کم است و نویسنده با ۵ شخصیت داستان را پیش می برد، مخاطب را درگیر می کند، تعلیق می سازد و لذت داستان را بالا می برد.

خلاصه کتاب مأمور

کتاب مأمور، روایت زندگی نویسنده ای است که بعد از نوشتن چهار رمان درباره چهار پیامبر اولوالعظم(ع) برای نوشتن آخرین رمانش با موضوع پیامبر خاتم(ص) دچار درگیری ها و گم شدگی های شدیدی شده است. آن قدر که کار او را به بیمارستان روانی کشانده است. ارتباط با ناشر و الهام های شخصی برای نوشتن و از بین رفتن مرز حقیقت و خیال زندگی او را مختل کرده است و او را درگیر اتفاقات زیادی کرده است.

درباره نویسنده کتاب مأمور

علی مؤذنی متولد ۱۳۳۷ و فارغ التحصیل ادبیات نمایشی است و از جمله نویسندگانی است که کار نوشتن را به شکل حرفه ای دنبال می کند.مؤذنی از جمله هنرمندانی است که در چند عرصه داستان کوتاه، رمان، داستان بلند، نمایشنامه، فیلمنامه قلم می زند همچنین وی در حوزه ساخت فیلم نیز فعالیت دارد. وی در حوزه ادبیات دفاع مقدس نیز رویکردی خاص به مسائل دارد .از جمله آثار وی که اغلب با اقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شده اند و جوایزی را نیز از آن خود کرده اند می توان به موارد زیر اشاره کرد:آثار: - رمان «ظهور» ، رمان برگزیده در سال 78- کتاب «چهار فصل» ، شامل سه داستان بلند- کتاب «سفر ششم» - «ملاقات در شب آفتابی» ، برنده جایزه کتاب سال ۷۶- «دلاویزتر از سبز» ، یکی از برترین داستان های شناخته شده در مراسم بیست سال داستان نویسی- «ارتباط ایرانی» ، رمان تحسین شده از طرف شورای نویسندگان روسیه

علی مؤذنی

قسمتی از کتاب مأمور

بهتر است بگویم اگر عرض مرا اغراق فرض نکنند - اگر جسم اجازه می داد و خستگی بر آن عارض نمی شد، دوست می داشتم به احترام آن حضور بایستم. شاید بگویند این یک تصور است. می پذیرم. اما اگر بگویند توهم است، با آن مقابله می کنم. اصلاً من زندگی خودم را به دو قسمت تقسیم می کنم: قبل از خواندن قرآن و بعد از خواندن آن. قبل از خواندن من آدمی دیگر بودم و بعد از خواندن آدمی دیگر شدم. نمی خواهم بگویم قبل از خواندن آدم بدی بودم، نه، تقریباً همین که هستم بودم، اما بعد از خواندن به درکی دیگر از دنیا رسیدم. فهمیدم این دنیا صاحب دارد و صاحبش به دقت مراقب همه چیز است. نه هیچ خیری را بی پاسخ می گذارد نه هیچ شری را به حال خود رها می کند. به بخشندگی اش وقتی پی بردم که دیدم پاسخ خیر را چند برابر می دهد و به عدالتش وقتی پی بردم که دیدم پاسخ شر را به همان اندازه ای می دهد که شر سر زده است. برای همین از بودن در چنین دنیایی برخلاف پیش که احساس ناامنی می کردم، احساس امنیت کردم، چون فهمیدم هیچ چیزش بی حساب نیست و صاحبش به قسط رفتار می کند. آرامشم وقتی بیشتر شد که فهمیدم دنیا فقط بر اساس روابط علت ومعلولی مورد نظر ما نمی چرخد، بلکه بر روابطی چند لایه استوار است. فهمیدم خیلی از حوادثی که در لحظه به نظر شر می آیند، خیراتی هستند که برای آیندهٔ دور یا نزدیک ما تدارک دیده شده اند. فهمیدم با قدرتی طرفم که این دنیا و این جهان مومی است در دست های قدرت مند او که مدام ورز می آید. برای همین احساس فروتنی کردم. فهمیدم به حال خود رها نیستم و تنها نیستم، زیرا او با من است و مرا نظاره می کند. فهمیدم چیزی از او پنهان نیست، و مهم تر این که فهمیدم این نیاز من است که نباید چیزی از او پنهان باشد، وگرنه نمی تواند عدالتش را جاری کند. اصلاً آگاه بودن او به همه چیز خواست خود من است و منم که می خواهم چنین باشد، چرا که آرامش و آسایش من در دنیا در گروی قدرتمند بودن اوست، وگرنه او کجا می توانست حقی را از من احیا کند که دیگری ضایع کرده است؟ حالا اگر نه در این دنیا – البته به تصور من که نمی توانم بر همه چیز اشراف داشته باشم – بلکه در آن دنیا، وگرنه مطمئنم شری که از ما سر می زند، آثارش را در همین دنیا به ما نشان خواهد داد همچنان که آثار خیر به ما خواهد رسید. فهمیدم آخرت ما سرنوشتی است که خود برای خود رقم می زنیم. فهمیدم ما محکوم به جبر نیستیم و جبر در این دنیا در حدی نیست که اختیار ما از چیره شدن بر آن ناتوان باشد. فهمیدم قدرت های ما بسیار بیشتر از آن مقداری است که استفاده می کنیم و... باز هم بگویم؟

شناسنامه کتاب مأمور


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها