درباره کتاب عقاید یک دلقک
کتاب «عقاید یک دلقک» رمانی غم انگیز، از آثار نویسنده آلمانی «هاینریش بل» است. او این کتاب را دو دهه پس از جنگ جهانی دوم نوشته است؛ رمانش برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ نیز شد.کتاب روایت گر زندگی شخصی به نام «هانس شنیر» شهروند آلمانی است، که دل خوشی از عقاید کاتولیک ها ندارد.داستان کتاب درباره دلقکی است که در عشق شکست خورده و دیگر به عنوان دلقک خواهانی ندارد و بی پول مانده است.
خلاصه کتاب عقاید یک دلقک
«هانس شنیر» پسر یک خانواده ثروتمند آلمانی است؛ که با خانواده اش بخصوص مادرش در مذهب و نوع نگرش اختلاف نظرهایی دارند.هانس یک خواهر به نام «هنریته» دارد، که با تعدادی از نوجوانان به جنگ می رود و در آن جا کشته می شود؛ برادر کوچک تری به نام «لئو» دارد که مذهبش را از پروتستان به کاتولیک تغییر داده و کشیش کلیسا کاتولیک شده است. هانس هم ترک تحصیل می کند و به کار دلقکی روی می آورد، و به خاطر این کار از خانواده طرد می شود و او آن ها را ترک می کند.هانس در دوران مدرسه به دختری به نام «ماری» علاقمند می شود، پدر ماری «مارتین درکوم» نام داشت که با یک مغازه نوشت افزار زندگی را اداره می کرد. هانس با پولی که از لئو قرض می گیرد به همراه ماری از شهر بن به کلن می گریزند، با هم شروع به زندگی می کنند. زندگی آن ها به خاطر کار هانس در سفر می گذرد.ماری سال ها بدون ثبت ازدواج با هانس زندگی می کند و بارها از هانس می خواهد که عقدشان را در کلیسا ثبت کند؛ اما هانس هر بار طفره می رفت. چون ماری کاتولیک بود و هانس نمی خواست بچه هایش با سبک کاتولیک بار بیایند.و از نظر دلقک ازدواج روی کاغذ امری واهی است. رفته رفته اختلافاتی بین آن ها به وجود می آید و ماری از هانس فاصله عاطفی می گیرد. بالاخره روزی که ماری تحملش تمام شده؛ برای به دست آوردن زندگی بهتر با مردی کاتولیکی به نام «هربرت تسوپفنر» ازدواج می کند و هانس را برای همیشه ترک می کند. هانس بارها برای ماری نامه می نویسد اما در مقابل پاسخی دریافت نمی کند. هانس بعد از رفتن ماری دچار افسردگی شدید می شود، مرض های همیشگی اش مالیخولیا و سر درد تشدید می یابد. به بن می رود و در تنهایی خود به ماری فکر می کند؛ دیگر انگیزه ای برای ادامه زندگی در خود نمی بیند. برای تسکین دردش مشروب می نوشد و می گوید دو چیز دردش را تسکین می دهد؛ مشروب، ماری؛ می گوید مشروب موقتی ست اما ماری نه.زانوی هانس در یکی از اجراهایی که در «بوخوم» داشته زخمی می شود؛ کسی که نمایش را به هانس داده بود نه تنها دستمزد او را کم داد، بلکه نقدی تند بر نمایش او نوشت. این کار او باعث شد که همه نمایش هایش کنسل شود، مدیر برنامه هایش او را شش ماه از صحنه دور کرد؛ پس او در بد مخمصه ای گیر کرده بود، از طرفی رفتن همسرش و از سوی دیگر بی پولیش بر او غلبه کرده بود.شروع به تماس گرفتن با آشنایان و دوستان می کند. با برادرش لئو تماس می گیرد و او به هانس می گوید که می تواند مقداری پول به او قرض دهد، اما وقتی هانس متوجه می شودکه لئو با تسوپفنر روابط دوستانه ای دارد، به لئو می گوید که لازم نیست برای ملاقاتش بیاید.پدر هانس به دیدنش می آید و از او می خواهد که برای تحصیل در هنرپیشگی به آموزشگاه برود، اما هانس پیشنهاد پدرش را رد می کند. وقتی که هانس فهمید ماری با همسرش برای ماه عسل به رم رفته است؛ و قرار است بیاید،(البته به خیال خودش) پس گیتارش را برداشت و به طرف ایستگاه راه آهن به راه افتاد. هانس مانند گدایی نشست،کلاهش را روی زمین گذاشت و یک نخ سیگار کشید، رهگذران پولی برای کمک در کلاهش می گذاشتن و او شروع به نواختن و آواز خواندن کرد.
تحلیل عقاید یک دلقک
هانریش بل نویسنده ای است که در بیشتر آثارش شخصیت های زخم خورده و بیچاره را روایت می کند و تنها دلیلش این است که او در زندگی اش از انسان های ساده و توانمند بسیار خوشش می آید و همیشه قهرمان داستان هایش نمودی از انسان های سختی کشیده دارد.بیشتر مخاطبان و طرفداران عقاید یک دلقک، بر این باورند که با خواندن این کتاب با داستان حیرت انگیز و جدیدی رو به رو نشده اند؛ چرا که داستان تنها با قلم و هنر نویسندگی هانریش بل جذاب شده است. نویسنده ساده ترین تصاویر را به بهترین و جذاب ترین حالت به تصویر کشیده است. بدین ترتیب می توان راز موفقیت بل را در تصویر سازی جذاب و بی نظیر او دانست.نکته دیگری که در مورد این اثر هانریش بل مورد بحث قرار گرفته این است که، نویسنده بیشر با توصیف حواشی، داستان را طولانی کرده و این موضوع خارج از حوصله بسیاری از مخاطبان است. شاید اگر این حاشیه ها کمتر بود می توانست داستان را برای مخاطب جذاب تر کند.
درباره نویسنده کتاب عقاید یک دلقک
هاینریش بل، ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن، هم زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه های جنگ به سربرد. با این که خانواده اش با نازی ها و حزب ناسیونال سوسیالیسم مخالف بودند، او در ابتدا با آن ها همدلی داشت.بل در سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آن ها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته ی زبان و ادبیات آلمانی پرداخت.در سال ۱۹۴۷ اولین داستان های خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید؛ در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن جایزه ی ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه، موفق به دریافت اولین جایزه ی ادبی خود شد. در ۱۹۵۶ به ایرلند سفر کرد تا سال بعد، کتاب یادداشت های روزانه ی ایرلند را به چاپ برساند.در ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او در سال ۱۹۷۲ توانست به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ی ادبی نوبل را از آن خود کند.هاینریش بل، خروج خود و همسرش را از کلیسای کاتولیک، در سال ۱۹۷۶، اعلام کرد. او در ۱۶ ژوئیه-ی ۱۹۸۵ از دنیا رفت و جسد او در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.

کدام ترجمه عقاید یک دلقک بهتر است؟
کتاب عقاید یک دلقک در سال 1349 به ایران آمد و توسط مترجمان ایرانی ترجمه و منتشر شد. از آن سال تا کنون مترجمان بسیاری سعی در ارائه بهترین ترجمه داشتند. ترجمه شریف لنکرانی از انتشارات امیرکبیر و سپاس ریوندی از انتشرات ماهی نیز در دسته بهترین و روان ترین ترجمه عقاید یک دلقک قرار می گیرد.خواندن رمان عقاید یک دلقک درد مشترک بسیاری از افرادی است که با سختی های بسیار در طول زندگی دست و پنجه نرم می کنند و جامعه و اتفاقات پیش رو نیز در سخت تر کردن این شرایط بی تقصیر نیست. پیشنهاد می شود خواندن این کتاب متفاوت را در برنامه مطالعاتی خود قرار دهید تا با دنیای یک دلقک تنها بیشتر آَشنا شوید.
قسمتی از کتاب عقاید یک دلقک
چیزی که شاید آن را بتوان سرنوشت نامید، شغل و وضعیت مرا به خاطرم می آورد: اینکه من یک دلقک هستم. عنوان رسمی این شغل کمدین است؛ موظف به پرداخت مالیات به کلیسا نیستم، بیست و هفت ساله ام و نام یکی از برنامه هایم “ورود و عزیمت” است.
من الکلی نیستم. اما از وقتی ماری مرا ترک کرده است الکل حالم را جا می آورد.
چند ماه پیش وقتی گیتاری به منظور تصنیف و تنظیم سرودهایی که می خواستم بخوانم، خریدم، ماری وحشت زده این اقدام مرا “کسر شان” دانست و من به او گفتم پایین تر از سطح جویبار فقط فاضلاب قرار دارد. اما ماری متوجه مقصود من از این قیاس نشد و من هم از تشریح و توضیح چنین تصویرهایی نفرت دارم. مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند. من یک مفسر نیستم.
تصور می کنم حتی چشمان شیطان هم به تیزی چشمان همسایگان نیست.
او به آرامی گفت: “به هیچ، من به هیچ فکر می کنم.” گفتم: “اما به هیچ چیز که نمی شود فکر کرد.” و او گفت: “چرا، می شود، من در این لحظات احساس می کنم درونم به طور کامل خالی شده است، مثل یک فرد مست و دلم می خواهد کفش ها و لباس هایم را هم درآورم و به گوشه ای پرتاب کنم_بدون هیچ باری.”
این واقعیت که منتقدان خود قابل انتقاد هستند چیز زیاد بدی نیست، عیب آن است که آنها به برنامه ی خود به دید انتقادی نگاه نمی کنند و خود را عاری از نقص و اشکال می بینند، و این خیلی ناخوشایند است.
این اشتباه خود ما بود که درباره ی این لحظه با دیگران صحبت کردیم و قصد داشتیم آن را به عنوان لحظه ای به یاد ماندنی به ثبت برسانیم. می توانستیم خودمان از این واقعیتی که اتفاق افتاده بود لذت ببریم.
لحظاتی وجود دارند که تکرار آنها ممکن نیست.
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند، فقط تنها به خاطر آورد.
شناسنامه کتاب عقاید یک دلقک
- نویسنده: هاینریش بل
- ترجمه: محمد اسماعیل زاده
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۳۵۳
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
مشخصات کتاب صوتی عقاید یک دلقک
- گوینده:آرمان سلطان زاده
- ناشر صوتی: آوانامه
- مدت: ۹ ساعت و ۳۲ دقیقه
معرفی رمان سرزمین مامورهاى مخفى اثر آنا فاندر










































