درباره کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری، رمانی نوشته ی گابریل زوین است که نخستین بار در سال 2013 منتشر شد. زندگی ای. جی. فیکری اصلا آن چیزی نشده که خودش فکر می کرد. او تنها زندگی می کند، کتاب فروشی اش با کمترین فروش ممکن مواجه است و حالا، دارایی ارزشمندش، یعنی مجموعه ای کمیاب از اشعار پو، به سرقت رفته است. اما زمانی که بسته ای اسرارآمیز به کتاب فروشی فیکری فرستاده می شود، این شخصیت، شانسی برای تغییر شرایط زندگی خود و تجربه ی شروعی دوباره را به دست می آورد. طولی نمی کشد که اطرافیان فیکری نیز متوجه تغییرات به وجود آمده در او می شوند: انگار خرد همه ی کتاب ها مثل خون در رگ های دنیای فیکری در جریان است اما این پایان ماجرا نیست و اتفاقی سبب می شود باز هم تغییرات بیشتری در زندگی او رقم بخورد.
خلاصه کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
ای. جی فیکری، تنها کتاب فروش یک جزیره دورافتاده است. چند سالی است که همسرش را در یک تصادف رانندگی ازدست داده و تنها و منزوی در آپارتمان محقر بالای کتابفروشی اش زندگی می کند. میانه خوبی با مردم و اهالی جزیره ندارد، وضعیت جسمانی رضایت بخشی ندارد، اوضاع مالی خوبی ندارد، عبوس و بداخلاق است و کاسبی اش هم به خاطر استقبال روزافزون مردم از کتاب های الکترونیک و بدخلقی هایش رو به ورشکستگی است؛ تنها کتاب کمیاب و ارزشمندش که امیدوار بود با فروش آن خودش را زودتر از موعد بازنشسته کند هم در اثر اهمال و بیدقتی خودش دزدیده شده است؛ حتی کتاب خواندن هم مثل سابق چندان جذبش نمی کند ... همه چیز در دنیای او در حال حرکت به سمت نابودی است ... تا این که یک روز بستۀ عجیبی را در کتابفروشی اش پیدا می کند و همه چیز با پیدا شدن آن بسته کوچک و سنگین تغییر می کند و ... بخشی از داستان: ما کتاب می خوانیم، چون تنها هستیم. ما کتاب می خوانیم و دیگر تنها نیستیم. ما تنها نیستیم. می خواهد به او بگوید زندگی من لابه لای این کتاب هاست، این ها را بخوان و قلبم را بشناس. ما رمان نیستیم. ما داستان کوتاه نیستیم. در این لحظه، زندگی اش بیشتر به داستان کوتاه شبیه است. در پایان، ما مجموعه داستانیم. آن قدرها کتاب خوانده است که بداند مجموعه داستانی وجود ندارد که همه ی داستان هایش عالی باشد. بعضی از داستان ها عالی اند، بعضی ها افتضاح. اگر خوش شانس باشیم، یک داستان چشمگیر پیدا می کنیم. و در نهایت، آدم ها فقط بهترین ها را به یاد می آورند و حتی آن ها را هم، خیلی طولانی به یاد نخواهند آورد. نه؛ نه خیلی طولانی. مایا می گوید: «بابا.» اِی .جِی تلاش می کند بفهمد او چه می گوید. لب ها و صداها. چه معنایی می توانند داشته باشند؟ خوشبختانه مایا تکرار می کند: «بابا.» بله، بابا. من بابا هستم. بابا همان چیزی ست که من شده ام. پدرِ مایا. بابای مایا. بابا.
درباره نویسنده زندگی داستانی ای. جی. فیکری
گابریل زوین، زاده ی 24 اکتبر 1977، فیلمنامه نویس و نویسنده ای آمریکایی است. زوین در سال 2000 در رشته ی ادبیات انگلیسی و آمریکایی از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شد. او در لس آنجلس زندگی می کند. اولین رمان زوین در سال 2005 انتشار یافت و سال بعد نامزد جایزه ی Quill شد.
قسمتی از کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
علی رغم این حقیقت که اِی جِی عاشق کتاب و صاحب یک کتاب فروشی است، اهمیت چندانی برای نویسنده ها قائل نیست. از نظر او آن ها آشفته، خودشیفته، نادان و کلا غیرقابل تحمل اند. سعی می کند از ملاقات نویسندگانی که کتاب های موردعلاقه اش را نوشته اند، پرهیز کند؛ از ترس اینکه آن ها حس خوبی را که نسبت به کتاب هایشان دارد، از بین ببرند.
مایا یادت باشد: چیزهایی که ما در بیست سالگی نسبت به آن ها عکس العمل نشان می دهیم، لزوما همان چیزهایی نیستند که در چهل سالگی به آن ها عکس العمل نشان می دهیم و برعکس. این مسئله در مورد کتاب ها و زندگی هم صدق می کند.
این هراس پنهان که دوست داشتنی نیستیم ما را تنها نگه می دارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر می کنیم دوست داشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمی دانی، از جاده ای گذر خواهی کرد. یک روز، روزی که زمانش را نمی دانی، او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگی ات طعم عشق را خواهی چشید؛ چون برای اولین بار در زندگی ات، حقیقتا تنها نخواهی بود. تو انتخاب شده ای تا تنها نباشی.
ما کتاب می خوانیم تا بدانیم که تنها نیستیم.
ما کتاب می خوانیم، چون تنها هستیم.
ما کتاب می خوانیم و دیگر تنها نیستیم.
ما تنها نیستیم.
می خواهد به او بگوید زندگی من لابه لای این کتاب هاست، این ها را بخوان و قلبم را بشناس.
ما رمان نیستیم.
ما داستان کوتاه نیستیم.
در این لحظه، زندگی اش بیشتر به داستان کوتاه شبیه است.
در پایان، ما مجموعه داستانیم.
آن قدرها کتاب خوانده است که بداند مجموعه داستانی وجود ندارد که همه ی داستان هایش عالی باشد. بعضی از داستان ها عالی اند، بعضی ها افتضاح. اگر خوش شانس باشیم، یک داستان چشمگیر پیدا می کنیم. و در نهایت، آدم ها فقط بهترین ها را به یاد می آورند و حتی آن ها را هم، خیلی طولانی به یاد نخواهند آورد.
کتاب فروشی ها آدم های درست و حسابی رو به خودشون جذب می کنن؛ آدم های خوبی مثل اِی جِی و آملیا. و من دوست دارم با آدم هایی که دوست دارن درباره ی کتاب ها حرف بزنن، راجع به کتاب ها حرف بزنم. من کاغذ رو دوست دارم. حسی که به من می ده رو دوست دارم. حسی که بودن یه کتاب توی جیب پشتی ام بهم می ده رو دوست دارم. بوی کتابِ تازه رو دوست دارم.
شناسنامه کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
- نویسنده: گابریل زوین
- ترجمه : لیلا کُرد
- انتشارات: کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۲۵۶
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد