متن آهنگ برف از محمد معتمدی
برف بارد دانه دانه میرود یارم به خانه باد سردی گیسویش را میزند آهسته شانه باد سردی گیسویش را میزند آهسته شانه آتشه سوزانه عشقش میکشد در دل زبانه میرود همچون نسیمی میگریزد شاعرانه میزند بر پیکره من عشوه هایش تازیانه دانه های برف ریزد روی مویش روی شانه روی مویش روی شانه سحر و افسون کرده دل را آن دو چشم جاودانه میکند بر من نگاهی یک نگاه عاشقانه عاشقانه میدود مانند آهو من به دنبالش روانه دانه های برف ریزد روی مویش روی شانه روی مویش روی شانه روی مویش روی شانه