طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می شود که در آن ضعف عاطفی به مرگ همه جانبه ابعاد ارتباطی زوجین منجر می شود. طلاق عاطفی و کاهش میل زن و شوهر به یکدیگر زمینه ساز کم شدن انرژی مثبت در خانواده شده و موجب می شود زوج ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شوند، در این شکل از خانواده زن و مرد تنها حکم هم خانه را داشته و بنا به مصلحت یا عادت با هم زندگی می کنند؛ در واقع درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و بی علاقه گی و سردی نسبت به شریک زندگی همگی دست به دست هم می دهند تا طلاق عاطفی شکل گیرد. بهتر است بدانیم جدایی عاطفی میان زن و شوهر به شکل زندگی در یک خانه بدون هیچ ارتباطی به غیر از مکالمات ضروری طلاق عاطفی است و در این نوع از جدایی فقط مسایل فرهنگی یا خانوادگی، وجود فرزندان و شرایط اجتماعی مانع طلاق می شود و زوجین به اجبار در کنار هم زندگی می کنند، از این رو یکی از عوارض این نوع زندگی شکل گیری روابط فرا خانوادگی و فرا زناشویی و آسیب دیدگی صداقت اجتماعی است. پیش از طلاق عاطفی، طلاق روانی یعنی دلخوری و ناراحتی های مختلف بین زوجین اتفاق می افتد که می توان با کاهش توقعات، تغییر سبک زندگی به الگوی ایرانی ـ اسلامی و افزایش گفت وگو و تبادل نظر تا حد زیادی از بروز آن جلوگیری کرد، البته متاسفانه غرور کاذب افراد تحصیل کرده یکی از مهم ترین علت های طلاق عاطفی محسوب می شود؛ چرا که این قشر بیش از سایر افراد از پذیرش راهنمایی و کمک بزرگ ترها اجتناب کرده و به علت سطح سوادشان به مشاوره بی اعتقادند، به علاوه هم راستا با همه این موارد می توان اشتغال زوجین، مشکلات جنسی و اختلافات مالی را ریشه های اصلی رفتاری در بروز طلاق عاطفی دانست. با تاکید بر اینکه ازدواج بر پایه تفاهم منجر به جدایی عاطفی نخواهد شد، کنار هم قرار گرفتن زوجین و ادامه زندگی صرفا به دلیل وجود بچه ها بدترین راه حل است؛ چرا که این گونه زندگی کردن الگوی بدی برای کودک بوده و منجر به افسردگی، اضطراب، تنش و عصبانیت بیشتر در زوجین می شود.
تاثیرات طلاق عاطفی:
با چرخاندن کلید؛ مردی با چهره خسته در چار چوب در ظاهرمی شود. زن زیرلب سلامی می کند و به آشپزی مشغول می شود. تمام صحبت های آنان درسلام و خسته نباشید و چند کلمه عادی دیگر خلاصه می شود. درطلاق عاطفی با اینکه زوجین زیریک سقف زندگی می کنند بایکدیگر غریبه اند، باهم حرف می زنند ولی حرف های هم را نمی فهمند. زمانی که هرکدامشان ناراحت باشند دیگری حتی نمی پرسد چرا حالت خوب نیست؟ چرا غمگینی ؟ اتاق خواب هایشان جداست. ساعت ها به خودشان و برزخی که در آن گرفتار آمده اند فکر می کنند و دلشان برای خودشان می سوزد. شاید سال ها پیش هم این اتفاق نه چندان خوشایند در میان خانواده ها وجود داشت اما زوجین به این نوع زندگی عادت کرده بودند و جالب اینکه برایشان طبیعی بود که در خودشان مچاله شوند و به زندگی بدون حس و علاقه خود ادامه دهند وشاید هرگز تصور هم نمی کردند که چندین سال بعد این نوع زندگی را طلاق عاطفی خواهند نامید.
طلاق عاطفی چگونه طلاقی است؟
می توان طلاق عاطفی را اینگونه تعریف کرد: طلاقی عاطفی، طلاقی است که به موجب آن، زن و شوهر با یکدیگر ارتباط صمیمی ای ندارند و نمی توانند درباره احساسات و عواطف خود با یکدیگر حرف بزنند و ارتباط زناشویی مناسبی هم ندارند. طلاق حقوقی یا طلاق عاطفی؟ از این دو کدام وحشتناک تر است؟
طلاق عاطفی در مقایسه با طلاق رسمی، اثر به مراتب مخرب تری دارد، چرا که در طلاق رسمی زن و مرد از یکدیگر جدا می شوند و هر یک به دنبال زندگی تازه خود می روند اما در طلاق عاطفی که زوج زیر یک سقف زندگی می کنند، این موضوع در درازمدت فشار روانی زیادی به آنها وارد می کند و چون این همسران ارتباط احساسی خوبی هم با یکدیگر ندارند، زندگی شان کسالت بار خواهدشد.درنتیجه پیامد های طلاق عاطفی بسیار مخرب تر از طلاق حقوقی است.
رنگ باختن عشق
اولین چیزی که در طلاق عاطفی میان زن و شوهر از بین می رود، جاذبه و اعتماد آنها نسبت به هم است. وقتی یکی از زوجین مملو از نیازهای برآورده نشده در زندگی مشترک باشد، احساس غمگینی و ناامیدی در او شکل می گیرد. طلاق عاطفی را حتی طلاق پنهان نیز می نامند چرا که همسران در محیط های اجتماعی ممکن است خوب و صمیمی به نظر برسند، اما در تنهایی قادر به تحمل یکدیگر نباشند. این سرد شدن ها و طلاق عاطفی ممکن است در آغاز یک طرفه باشد، اما اندکی که بگذرد دو طرفه می شود. به مرور زمان زوجین دیگر نه نگران هم می شوند و نه نسبت به یکدیگر عاطفه مثبتی بروز می دهند. زندگی زیر یک سقف در حالی که در واقع هیچ ارتباط رضایت بخشی بین آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگی را دشوار تر می سازد. این روند ممکن است حتی سال ها به طول بینجامد و در نهایت به طلاق قانونی منتهی شود.
نشانه های طلاق عاطفی:
نشانه های طلاق عاطفی بسیار مخفیانه وارد زندگی شما میشود و زمانی متوجه آن میگردید که زندگی شما در آستانه از هم پاشیده شدن می باشد. شاید هم فقط به خاطر بچه ها و ملاحضات دیگری هنوز جسم هایتان کنار هم باقی مانده است.
- کاهش چشمگیر وقت گذاشتن برای همدیگر
- کاهش وابستگی ها و گیرایی های همسران در رابطه با همدیگر
- افزایش سرگرمیهای برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون از خانواده
- فاش شدن رازها و اشتباهات همسران در بیرون از خانواده
- عدم استفاده از راهبردها حل مسئله
- کاهش میزان نوازش کلامی، جسمی و روابط جنسی که منجر به از دست دادن روابط عاطفی و وفاداری و زمینه ساز روابط فرا زناشویی خواهد شد
- عدم اعتماد همسران به یکدیگر در حل مشکلات و یاس و نامیدی در حل مسائل. که منجر به ادامه مشاجره در خانواده میشود
- وقت گذاشتن بیش از اندازه برای فرزندان و غافل شدن از روابط بهینه زناشویی که منجر به تشکیل ائتلافی علیه همسر دیگر میشود
- به رخ کشیدن اشتباهات، فاجعه آمیز کردن مسائل کوچک و سرزنش کردن همدیگر
- پرداختن به مسائل گذشته به جای اندیشیدن به مخاطرات پیش رو
- کاهش شور و هیجان در زندگی
- پرداختن به شبکه های اجتماعی، اینترنت، سریال ها و برنامه های تلویزیون به جای صرف وقت برای همدیگر
- عدم پذیرش مشکل یا ماندن در وضعیت سکوت
دلایل طلاق عاطفی:
از جمله دلایل بروز طلاق های عاطفی می توان به این موارد اشاره کرد که البته در میان دیگر علل طلاق عاطفی، این موارد شایع تر هستند؛ وجود ویژگی های اخلاقی نامطلوب در زوجین، ازدواج دیر هنگام، خشونت یکی از زوجین، دخالت های بی مورد دیگران در زندگی مشترک، بیکاری یا از دست دادن موقعیت شغلی، به خطر افتادن وضعیت اقتصادی خانواده و در نهایت ضعف مهارت های ارتباطی کلامی و غیر کلامی در همسران.
درمان طلاق عاطفی:
طلاق عاطفی اگربه درستی و به موقع شناخته شود می توان باکمک راهکارهای مناسب، جلوی پیامدها و آسیب جدی را گرفت، در این بخش به شرح کوتاهی از راهکارهای عمومی برای درمان طلاق عاطفی پرداخته می شود اما بنا به شرایط زندگی و روابط افراد، یکسری راه های اختصاصی وجود دارد که تنها با مراجعه به روانشناس و مشاوره می توان از آن ها بهره برد. ابتدا با توجه به وضع موجود طلاق عاطفی و شدت آن تشخیص داده شود. برای درمان طلاق عاطفی باید از خود آغاز کرد، مقصر اصلی جدایی راشناسایی، به رفتار خود و همسر اندیشید، تمام وقایع خوب و بد، شکایات و انتقادات را بررسی کرد، واقع بین بود و سعی شود، شجاعانه تقصیر خود را پذیرفت و سعی در برطرف کردن آن نمود. گاهی پیامد یک اتفاق به اصطلاح کوچک می تواند وقایع غیرقابل جبران باشد، برخی مواقع کوتاه نیامدن و به اصطلاح من بودن دو طرف باعث بروز مشکلات می شود، پس تفکر و تدبیر در روند زندگی می تواند موجب تغییر رفتار و تبدیل وضعیت نابسامان موجود به وضع ایده آل شود. توجه به همسر و نیازهایش می تواند تأثیرگذار باشد به طوری که شناخت ایده آل ها و علایق او موجب می شود تا شما تلاش کنید آن ها را برآورده ساخته، وقتی همسرتان سعی شما برای خشنودی خود را می بیند قطعاً علاقه اش به شما بیشتر خواهد شد. به این امر واقف باشید که برخی مواقع تنها یک حرف محبت آمیز می تواند معجزه کند و عکس العمل طرف مقابل را تغییر دهد. توجه به این مهم ضروری است که اگر بین شما و همسرتان اختلاف نظری وجود ندارد پس شما عاشق و معشوقی واقعی هستید، این نداشتن اختلاف و روند ثابت زندگی خود زنگ خطری برای طلاق عاطفی است، یک زندگی طبیعی هیچ گاه در مسیر مستقیم جلو نخواهد رفت بلکه فراز و نشیب هایی اتفاق می افتد. اختلاف بین زوجین کاملاً طبیعی است و نبود آن هیچ دلیلی جز دوری آنان از هم ندارد درست مثل دو خط موازی که هیچ گاه با هم تلاقی پیدا نمی کنند و هر کدام راه خود را می پیمایند. پس در جریان زندگی اگر دچار مشکل شدید با همفکری و همراهی هم اقدام به حل آن نمایید و از خودخواهی و لجبازی اجتناب کنید.
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش