ذوالقرنین کیست؟
ذوالقرنین، لقب شخصیتی در قرآن که اختلاف های اساسی درباره هویت، دوره تاریخی و جزئیات سرگذشت او، بحث های پردامنه ای را در منابع اسلامی در پی داشته است. بنابر باوری قدیمی ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی (حک : ۳۵۶-۳۲۳ق.م) است ، به همین دلیل در منابع اسلامی و ایرانی، به ویژه اسکندرنامه ها، بیشتر مطالب مربوط به ذوالقرنین همان اطلاعات منابع تاریخی و افسانه ها و اسطوره های مربوط به اسکندر است.در دوره اخیر برخی کوروش هخامنشی (حک : ۵۹۹-۵۳۰ق.م) وبرخی امام مهدی را ذوالقرنین دانسته اند. هویت یأجوج و مأجوج و تعیین محل جغرافیایی سد ساخته شده توسط ذوالقرنین در برابر آن ها یکی از مسائل اصلی مرتبط با ذوالقرنین است.ماهیت رازآمیز و پاسخ کوتاه پیامبر به پرسش کنندگان درباره ذوالقرنین و نیز کنجکاوی مسلمانان برای آگاهی از جزئیات داستان و به ویژه هویت این شخص به بحث های مفصّل و اختلافات جدّی میان عالمان اسلامی دامن زده است. آنچه بیش از هر چیز ذهن عالمان مسلمان را مشغول کرد، تطبیق ذوالقرنین بر اسکندر مقدونی بود که به لحاظ شخصیتش، آرای متفاوت و گاه متناقضی را درباره مسائل مرتبط با ذوالقرنین پدید آورد.
معنی ذوالقرنین چیست؟
در مورد معنای ذوالقرنین سه نظر موجود است:
بعضی برای آنکه به استخوان شاخ" قَرن" گفته می شود. وجه تسمیه ذو القرنین را وجود برامدگی مخصوص در دو طرف سر وی دانسته اند یا گفته اند وی تاج مخصوصی داشته كه دارای دو شاخك بوده است.ولی بعضی گفته اند "قرن" به معنى طرف و جانب است چنانچه رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم به امام علی (ع) فرمود:« ان لك بیتا فى الجنة و انك ذوقرنیها؛ برای تو خانه ای در بهشت است و تو صاحب و مالک هر دو طرف آن هستی» و ذوالقرنین را به دلیل این که به دو طرف ارض یعنى مشرق و مغرب آن دست یافت ذوالقرنین گفته اند. این معنی با خود قرآن هم هماهنگ است که در داستان او می گوید:حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ» و« حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ» بعضی هم گفته اند به خاطر دو قرن زندگی یا حكومت وی، این نام به او داده شده است.
ذوالقرنین در متون مقدس
بحث درباره ذوالقرنین در فرهنگ اسلامی از قرآن سرچشمه می گیرد. این نام سه بار در داستان او در قرآن آمده است؛ پیش از قرآن مفهوم ذوالقرنین به معنای «صاحب دو شاخ» با لفظ عبری «قرانئیم» در متون مقدس یهودیان سابقه داشته و در یکی از رؤیاهای دانیال نبی از قوچی با دو شاخ سخن رفته است.در شعر عربی پیش از اسلام، تعبیر ذوالقرنین در اشاره به برخی پادشاهان یمن و حیره به کار رفته، چنان که مُنذربن ماء السماء لَخمی، ملقب به صَعب، ذوالقرنین خوانده شده است.
روایت نسبتاً کوتاه قرآن از سرگذشت ذوالقرنین از داستان های اسرارآمیز قرآن است که در پی دو داستان دیگر با همین ویژگی یعنی داستان اصحاب کهف و داستان موسی و خضر در سوره کهف قرار دارد. تصویر قرآن از ذوالقرنین فردی مؤمن به خدا و روز قیامت است که حکومتی عظیم داشته و خداوند اسباب پیشرفت را در اختیار او گذاشته است. براساس این آیات، گروهی از مردم از پیامبر درباره ذوالقرنین سؤال می کنند که خلاصه مضمون پاسخ پیامبر این است که:
«ذوالقرنین در زمین سفر کرد تا به محل غروب خورشید رسید. در آنجا قومی را دید، ستمکاران آن قوم را از عذابی سخت ترساند و به نیکوکاران وعده پاداش و آسان گیری داد. سپس از راهی دیگر به محل طلوع خورشید رفت و در آنجا قومی را یافت که هیچ پوششی جز پرتو خورشید نداشتند. سپس راهی دیگر را دنبال کرد تا اینکه به میان دو کوه رسید و در آنجا مردمی را یافت که نمی توانستند هیچ سخنی را بفهمند. این قوم از ذوالقرنین خواستند تا برای در امان بودن از فساد یأجوج و مأجوج برای آن ها سدی بسازد. او نیز سدی از آهن و مس مذاب ساخت و مانع هجوم یأجوج و مأجوج شد.»
بنابر روایاتِ اسباب نزول، پرسش کنندگان گروهی از یهودیان یا گروهی از مشرکان مکه بودند که به تلقین یهودیان، برای آزمون نبوت پیامبر اسلام درباره ذوالقرنین و موضوعاتی دیگر از ایشان سؤال کردند.
ذوالقرنین در احادیث اسلامی
در کتاب خصال، روایتی است از امام جعفر صادق (ع) که می گوید: «ملوک روی زمین چهار نفر بودند؛ دو نفر مؤمن معتقد که عبارتند از سلیمان و ذوالقرنین و دو نفر کافر که عبارتند از نمرود و بخت النصر».عمار سابطی روایت کرده که گفت خدمت امام صادق (ع) عرض کردم مقام و منزلت ائمه ما چیست؟ فرمود: «مانند مقام و مرتبه ذوالقرنین و یوشع و آصف مصاحب سلیمان (که دلالت بر علو مقام ذوالقرنین دارد)».همچنین در احادیث اسلامی از مسجد ذوالقرنین نیز یاد شده است مسجد و ساختمان بزرگی که درازای آن ۴۰۰ ذراع بوده و در ساختمان آن از تخته های چوب و مس و الواح مسین استفاده شده است. مجلسی به نقل از ثعلبی محل ساخت سد ذوالقرنین را «پایان خاوری سرزمین ترک» خوانده است.
نظرات گوناگون درباره شخصیت تاریخی ذوالقرنین
ذوالقرنین یكی از ناشناخته ترین و بحث انگیزترین شخصیت های قصص قرآنی می باشد. در خصوص اینكه او چه فردی است، نظرات گوناگون است. معروف ترین این نظریات عبارتند از:
اسكندر
این قول در بین مفسرین مشهورتر است و نقل شده اسکندر را ذوالقرنین گفتند بدان جهت که کلاه خودی بر سر می گذاشت که دو برامدگی میان تهی داشت و بر هر یک پری از شتر مرغ یا پرنده دیگری می گذاشت.
یكی از شاهان یمن
گفته اند که ذوالقرنین یکی از پادشاهان حمیر بوده که در یمن سلطنت می کرده. سپس در نام وی اختلاف نموده اند.
كوروش هخامنشی
این نظر از" ابوالكلام آزاد" است، او معتقد است ذوالقرنین همان "كوروش كبیر" است و صفاتی كه قرآن برای وی ذكر كرده با تاریخ زندگی او مطابق است، بعضی از مفسرین من جمله علامه طباطبائی ره هم این نظریه را پذیرفته اند.
حضرت مهدی( عج)
در کتاب« الخصال» شیخ صدوق از امام باقر (ع) گفته شده که فرمودند:« خداى تعالی پیغمبرى نفرستاده كه پادشاهی كند مگر چهار نفر كه همه پس از نوح مبعوث شده اند؛ ذوالقرنین كه نامش عیاش بود و داوود و سلیمان و یوسف؛ ولی عیاش كه پادشاه میان مشرق تا مغرب بود و اما داوود پادشاه میان شامات تا شهرهاى اصطخر فارس گردید و كشور سلیمان نیز همین اندازه بود. اما یوسف پادشاه مصر و صحراهاى مصر گردید و از آن حدود تجاوز نكرد.»امام علی (ع) فرماید: بعد از توصیف ملک سلیمان، داوود و یوسف، به ذوالقرنین اشاره نموده و می فرماید: «سپس ذوالقرنین، بنده اى كه خدا دوست بود و خدا هم وی را دوست می داشت، اسباب مكنت را برایش فراهم كرد و خاور و باختر زمین را به تملک وی درآورد، او نیز به حق می گفت و كار به حق می كرد.»تعداد دیگری از روایات مشابه وجود دارد که همگی گویای زندگی ذوالقرنین قبل از اسلام هستند. ولی شباهت هایی بین ذی القرنین و امام زمان (عج الله) وجود دارد.