شاهد تصاویری هستیم که هرگز گمان نمی کردم روزی در آمریکا شاهد آن باشیم. در بعضی پایتخت های دیگر توقع آن بود اما نه در آمریکا. بعید است که از این پس، دیگران مثل قبل به ما نگاه کنند؛ احترام بگذارند، بترسند یا متکی شوند. اگر آغاز دوران پساآمریکا تاریخ مشخصی داشته باشد، مطمئناً امروز است.
"ریچارد هاس"
تمام کسانی که در مقابل کاپتول هال جمع شده بودند، یک چیز را فریاد می زدند و آن "آمریکا" بود. Save America نام گرد همایی بود که راست های میهن پرست آمریکایی بر آن گذاشتند. پرچم ها، شعار ها همه و همه بوی هویت آمریکایی اصیل را می داد. انگار که ملت آمده بود هویت خود را نجات دهند. آنها بر سیاست ضد هویت خود شوریدند. از نظر یک میهن پرست (Patriot) سیاست آنقدر کثیف شده است که حتی وفا دار ترین افراد به کشور در کنگره ، یعنی مایک پنس، نیز هویت آمریکایی خود را کنار می گذارد و با چپ های کمونیست و پدوفیل همدست می شود که حتی توانایی کنترل کشور را نیز ندارند؛ بلکه مدام به آن خیانت می کنند و آنرا به کشور های کمونیستی می فروشند. آنها غیراصیل هایی که حکومت را اشغال کرده اند. در واقع آنها آمریکایی نیستند.
این جملات، عقاید افرادی است که چند روز پیش در برابر کاپیتول هال جمع شده بود تا حق خود را از سیستم ضد دموکراسی بگیرند (از نظر آنها). آنها آمده بودند تا آمریکا را حفظ کنند. اما وقتی ساختاری، ضد هویت باشد، چاره ای جز خیزش علیه آن نیست.
هویت آمریکایی
هر کسی که از دنیایی غیر آمریکایی به این کشور مهاجرت می کند، در اصل از مکان زندگی خود فرار می کند تا به بهشت مادی و اقتصادی زمینی وارد شود. از سفید پوستان انگلیسی و ایرلندی گرفته که برای فرار از شرایط سخت اقتصادی و فشار های دینی مسیحی به این سرزمین مقدس آمده اند(پیوریتن ها آمریکا را نیو اسراییل می نامیدند)، تا رنگین پوستان و کاتولیک ها که در صد سال گذشته وارد آمریکا شده اند، همه و همه برای رفاه به این مکان آمده اند.
اما بعد از این که سفید پوست های پیوریتن وارد آمریکا شدند، بقیه ی مهاجرین که بعداً وارد شدند و سیاهان را کمتر از خودشون می دیدند. اوضاع خوب بود تا وقتی که جمعیت مهاجرین افزایش یافت. مهاجرینی که عمری تحقیر شده بودند دنبال منافع مادی خود می گشتند که مسیری را طی کرده بودند که به بهشت برسند اما انگار بهشت هم نگهبان داشت. مهاجرین اصیلی و غیر اصیل، بر دو طرف شکافت اجتماعی ایستاده بودند.
اما وقتی ژاپن و چین و هند و... در چرخه ی جهانی شدن وارد شدند، شرکت های آمریکا بازار های بین المللی خود را فدای کارگر ارزان تر کرد. در این شرایط بود که کارگران عصبانی از وضع موجود اقتصادی و هویتی نیاز به یک ابر مرد داشتند تا آنها را از دست این سیاست مداران مکار نجات دهد.
مسیح آمده بود تا آمریکا را دوباره بسازد. شعار Make America Great Again که بروی کلاه میهن پرستان سفید پوست هک شده است نشان از این دارد که درست است که آمریکا به خاطر چین دچار ضربه ی اقتصادی شده است ولی ما می توانیم با تکیه بر توان داخلی، آمریکا را دوباره قوی کنیم. اما کرونا طوفانی بود که آمد تا قطار اقتصادی ترامپ را برای 2020 واژگون سازد.
با شدت گرفتن گردهمایی های سفید پوستان علیه مهاجرین یا BLM ها، دیگر بوی گاز فلفل در کف خیابون های پرتلند و نیویورک در هنگام گرد همایی ها، امری بدیهی است. آمریکا که کشور تعامل و آزادی بیان بود، الان به رینگ بوکسی شبیه است که دو طرف با شعار آزادی، در حال کوبیدن همدیگر اند.
با تقلب فرا گیری که رخ داد، انتظار می رفت که لااقل دیوان عالی که شعار عدالت می دهد طرف دار آمریکا(راست ها) باشد. یا حداقل نمایندگاه جمهوری خواه در روز تایید رای ها الکترال با ما باشند. اما نه تنها هیچ کدام از این ها بلکه مایک پنس نیز به عهد خود وفا نکرد.
ننگ بر این مجلسی و بروکرات هایی که دموکراسی را زیر پا له کردند. باید بر آنها شورش برد تا آمریکا را نجات داد.
آنها مارا فیلتر می کنند و آزادی ما را سلب می کنند. آنها با چین قرار داد می بندن و به فکر اقتصاد مردم نیستند و آنها طرفداران مهاجرین هستند. آنها آمریکایی نیستند.
آینده ی تلخ
با فیلتر کردن حداکثری ترامپ و خیانت جمهوری خواهان، میهن پرستان دیگر میهن پرست نخواهند بود گرچه با شعار آن بجنگند. روح غیر تمرکز و آنارشی در آنها موج خواهد زد. اما آنها باید چه کنند؟ آیا باید عضو گروه های آنارشی چپ شوند که مدام با آنها جنگیده اند؟ هرگز! آنها خود آنارشی خود را درست خواهند کرد.
جو ضد سیستمی، خشم از خیانت جمهوری خواهان و... آنها را علیه سیستم خواهد کرد. دیگر هژمونی دو حزبی نمی تواند همه ی مردم را شامل شود، بلکه ممکن است حزب سومی به وجود آید که جای حزب جمهوری خواه را بگیرد چرا که حزب جمهوری خواه افرادش را از دست داده است.
بقیه ی راست ها نیز یا از سیاست کناره می گیرند یا وارد گروه های تروریستی خواهند شد تا از دست این رژیم غیر دموکراتیک خلاص شوند.
هویت جایگزین
عزلت، دال مرکزی گفتمانی خواهد شد که در شرایط آنارشی زیست می کند. هویت افرادی که در این شرایط بی هویتی زیست می کنند عزت محور می شود. آنها دنبال ابر مردانی اند تا قدرت و ثبات را به این کشور بر گرداند. آنها از دموکراسی، از مشورت، آزادی بیان و... ناراحت اند.