به گزارش سرویس حوزه روانشناسی ساعدنیوز، طلاق به معنی پایان شرعی و قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام ازدواج وجود داشته از میان میرود. طلاق معمولاً وقتی اتفاق میافتد که استحکام ازدواج از بین میرود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. طلاق اجتماعی تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آنها سر و کار دارد. طلاق روانی موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد.
عوامل زیادی در بروز جدایی و طلاق دخیل هستند که در ادامه به 10 مورد از آنها اشاره میکنیم.
امروزه عدم تفاهم اخلاقی یکی از دلایل بارز در طلاق و جدایی زوجین به حساب میآید. ازدواجهای سنتی که با دخالت خانواده صورت میگیرد و با دخالت مستمر خانوادهها همراه است؛ منجر به کاهش چشمگیر تفاهم زوجین می شود و احتمال طلاق را به شدت بالا می برد.
دلایلی مانند عدم استقلال و پختگی دختر و پسر پیش از ازدواج، احتمال دخالت اطرافیان را به شدت افزایش میدهد؛ در نتیجه چنین روندی زوجین با چالش های مخربی روبرو میشوند. عدم تفاهم زوجین ممکن است در زمینههای دیگری مانند شیوه فرزندپروری، اهداف زندگی، تصمیم گیری در مورد مسائل مالی و روابط دوستانه خارج از ازدواج هم رخ دهد.
در ابتدای ازدواج، زن و مرد سطح بالایی از عشق و هیجان را تجربه میکنند؛ که همین موضوع تحمل درک اختلاف نظر طرف مقابل را راحت میکند. با فروکش کردن هیجانات ابتدایی زندگی و نمایانتر شدن تفاوتها ناسازگاریها به سرعت در چشم طرفین ظاهر میشوند. منظور از ناسازگاری فقط اختلاف نظر نیست؛ بلکه مجموعهای از چالشهایی است که بین دو طرف به خوبی مدیریت و حل نشده و باعث آسیب رسیدن به رابطه زوج میشود.
عدم سازگاری زوجین با یکدیگر میتواند در زمینه های مختلفی نمایان شود. مانند: تفاوت و عدم سازگاری تیپهای شخصیتی و شیوههای تربیتی هر یک از افراد یا عقاید مذهبی و یا حتی تفاوت در دیدگاه سیاسی. حتی ممکن است طلاق بر اثر عدم سازگاری به این دلیل اتفاق بیافتد که علایق مشترکی بین زن و شوهر وجود ندارد، و پویایی رابطه متوقف شده است و یا حوصله یکی یا هر دو نفر از رابطه سر رفته است.
طبق تحقیقات اختلاف بر سر مسائل مالی بدون توجه به میزان درآمد، دارایی و بدهی خانواده، یکی از دلایل جدایی زوجین از یکدیگر است. وقتی زن و مرد دائم درباره پول با یکدیگر مشاجره میکنند؛ رضایت کافی از رابطهای که در آن حضور دارند را احساس نخواهند کرد و باعث افزایش میزان استرس و تاثیر منفی بر سلامتی دیگر افراد خانواده همچون فرزندان میشود. خیلی از زوجین دیدگاههای متفاوتی نسبت به مسائل مالی دارند. این موضوع معمولا به صورت نگرش متفاوت یا متناقض نسبت به درآمد، نوع خرج کردن و هزینه، پسانداز و بخشیدن پول (امور خیریه) بروز میکند. این تغییر دیدگاه و عدم آرامش باعث شکست زندگی و جدایی زوجین از یکدیگر میشود.
معاشرت به معنای خوش رفتاری و برخورد شایسته و در حد متعارف زوجین با یکدیگر است. یکی از شرایط اساسی در تشکیل خانواده موفق، وجود جهت فکری یکسان بین زوجین است. در طول زندگی مشترک صحبت درباره ابهامات، ایرادات و اختلافات هر چند در ظاهر کوچک باعث به وجود آمدن مسیری مناسب برای معاشرت زن و مرد با یکدیگر است. در تجارب بالینی بسیار مشاهده می شود درصد شکست در ازدواج و اختلالات بالینی در والدین و فرزندانی که در خانوادههایی زندگی میکنند که عموما پیرامون مسائل مختلف صحبت نمی شود بسیار بالا است. منظور از صحبت مکالمه و تعامل رو در رو ضمن حفظ احترام با یکدیگر است.
اغلب زوجین میگویند، «ما نمیتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم» و این حرف معمولا به معنای مشاجرات بیحاصل، عدم صداقت، صرف نظر (اجتناب کردن) از گفتگو یا سنگ اندازی (طفره رفتن) است.
این مورد گاهی به مهارت های برقراری ارتباط برمیگردد اما معمولا روی مشکلات اساسیتری را میپوشاند که زوجین از صحبت کردن در مورد آنها میترسند و یا اجتناب میکنند.
اغلب موارد افراد گزارش میکنند به منظور بر هم نخوردن آرامش خانواده و بچهها ما سکوت می کنیم و پیرامون مسائل صحبت نمی کنیم؛ اما یقینا چنین شیوه برخورد با حقایق و مسائل به منزله انکار آنهاست که با پس راندن موقتی آن ها فقط مشکل بزرگتر و حل آن پیچیده تر می شود.
دعوای بین زوجین یک موضوع کاملا طبیعی است. هر رابطه فراز و نشیبها و مشکلات مختص به خود را دارد که گاهی باعث وقوع مشاجره بین زوجین میشود. سالم یا ناسالم بودن درگیری در هر رابطهای به خود زن و مرد و اهداف آنها بستگی دارد. عموما زوج هایی که درگیری های مدام دارند در برخورد با مسائل، رویکرد مشکل مدار را در مقابل رویکرد راه حل مدار را انتخاب می کنند. یعنی هنگام برخورد با مشکل و مسئله توجه خود را صرفا معطوف مشکل و انتقاد وسرزنش یکدیگر کرده و از یافتن راه حل باز می مانند.
دعواهای مکرر و زیاد در دسته درگیریهای ناسالم است که برای ازدواج حکم سم مهلک را دارند. زوجین در مورد مسائل مختلف با هم درگیر میشوند و بارها و بارها سر موضوعی بدون پیدا کردن راه حل دعوا میکنند. این موضوع میتواند به سبب کشمکش بر سر قدرت، عدم برابری حقوق یا تعادل در رابطه و یا واضح نبودن نقش هر کس در رابطه باشد.
خیانت یا روابط فرا زناشویی از جمله خطرهایی است که ممکن است در طول زندگی دست و پا گیر برخی از زوجین شود. بیوفایی در رابطه زناشویی، پیمان شکنی و خیانت مشکلات متعددی را در پی دارد؛ که زمینه اصلی بسیاری از اختلافات بین زن و مرد است. بیتعهدی یک زوج جزء مهمترین دلایل طلاق و جدایی است.
رابطه صمیمانه بین زن و مرد ابعاد مختلفی دارد که هر کدام در جایگاه صحیح خود باعث پایداری یک رابطه میشوند. رابطه جنسی یکی از مهمترین ابعاد صمیمیت است که باعث حفظ رابطه زوجین میشود. زن و مردی که روابط جنسی را بطور ناقص و بدون صمیمیت انجام میدهند؛ عملا رابطه کاملی را تجربه نخواهند کرد. ممکن است زوجین از کافی نبودن صمیمیت و حتی میزان روابط جنسی و یا اختلالات جنسی شکایت کنند.
ازدواجهایی که در سن پایین رخ میدهد؛ اغلب با ناسازگاری و اختلافات زیادی رو به رو می شوند. چرا که زن و مرد هنوز به رشد کافی ذهنی، عاطفی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیره دست پیدا نکردند. در واقع این افراد مهارتهای لازم برای یک زندگی موفق را ندارند و به همین علت توانایی درک معیارها و ارزش های خود، طرف مقابل خود و سایر شرایط زندگی را ندارند.
از سویی دیگر ازدواج باید بر اساس یک سری دلایل و معیارها اتفاق بیافتد که عموما در سنین پایین دلایل و معیارهای خام و هیجانی است و فرد به مرور معیارهایش پخته شده و تغییر می کند؛ لذا به مرور زمان از انتخاب خود در سنین کم پشیمان میشوند. اغلب افرادی که به دنبال طلاق گرفتن هستند، عنوان میکنند که آماده تعهد طولانی مدت نبودند.
سوء استفاده در بین زوجین یکی از رایجترین روشها و الگوهای رفتاری برای دستیابی یکی از طرفین به قدرت یا حفظ آن است. این روش در بیشتر مواقع با کنترل همسر، مجازات منظم او، تخیب اعتماد به نفس یا ایجاد اعتماد به نفس کاذب اتفاق میافتد.
وقتی سو استفاده غیرقابل تحمل شود، افراد به دنبال طلاق خواهند بود، مگر اینکه به دلیل خشونت احتمالی، جدایی امکانپذیر نباشد. سوءاستفاده ها اغلب یکی از زوجین را هدف میگیرد اما معمولا به سمت کودک یا کودکان نیز هست. در موارد شدید، زوجِ مورد سواستفاده قرار گرفته برای ترک رابطه ازدواج نیاز به کمک قانونی دارد.
اعتیاد رابطه نزدیکی با مسائل و عملکردهای جنسی زوجین دارد. مواد اعتیادآور بر سلامت جسمانی و روانی فرد اثر میگذارد و بر روابط زناشویی او نیز اثرات زیانباری بر جای میگذارد. برای بیشتر زنان یا مردان زندگی با یک همسر معتاد، موضوعی غیر قابل تصور باشد؛ چرا که تحمل مشکلات و عواقب آن را ندارند. عمده ترین مسئلهای که در این میان زوجین را درگیر کرده و آن ها را با ناکامی مواجهه می کند؛ عدم ارضای نیازهاست که شامل نیازهای جنسی، اقتصادی، نیاز به احترام، توجه، اعتماد و ارتباط را شامل می شود؛ که در پی عدم ارضای آن ها زوجین درگیر هیجانات ناخوشایند شده که ترکیب نیازهای برآورده نشده و هیجانات ناخوشایند زندگی را برای همسر و فرزندان دشوار می کند.
ممکن است رابطه یک معتاد با اعتیادش از رابطه او با همسرش قوی تر باشد. هنگامی که یک معتاد از درمان خودداری میکند و یا مجددا به سمت اعتیاد برمیگردد، رابطه مورد تهدید قرار میگیرد و ازدواج ناپایدار میشود. و اغلب جدایی در پی آن میآید.