کشور افغانستان مردمانی باغیرت، قوی و با اراده دارد که در هر شرایطی سعی کردند خاک و وطن خود را حفظ کنند. جنگ های زیادی در این کشور رخ داده است، ظلم و ستم فراوانی به مردم این کشور شده، اما مردم افغانستان یک لحظه از خاک و مال و جان خود غافل نشدند و در برابر همه مشکلات ایستادگی و مقاومت نشان داده اند. در این پست مجموعه متن زیبا درباره افغانستان به شما ارائه می شود، با ساعد نیوز همراه باشید.
دلنوشته برای مردم مظلوم افغانستان
هر که از من بپرسد اهل کدام کشوری، با افتخار خواهم گفتم وطنم افغانستان. من خدای دومم را افغانستان می دانم. مهم نیست که در آن جنگ است و درگیری یا صلح است و آرامش، در هر صورت قسمتی از وجود من شده و من این کشور را به مانند خدایم می پرستم.
افغانستان قسمتی از وجود من است. من یک افغانم و به وطنم افغانستان عشق می ورزم. هیچکس نمیتواند غرور مرا زیر سوال ببرد و هیچ کس نمی تواند ارزشم را از بین ببرد! چرا که من یک افغانم. من یک افغان هستم و این است عزت و غرور من.
*******************************
کشور من، کشور زیبایم، از تو ممنونم که به من غرور و عزت دادی و به من عشق را آموختی. آری من از کشورم افغانستان حتی عشق را هم یاد گرفتم! چرا که در آن دیدم که مردم مان چگونه با وجود جنگ و درگیری پشت هم هستند و هرگز کشورشان را رها نمی کنند.
*******************************
غم ها می گذرند، ستم ها از بین می روند و ظلم ها پایدار نیستند! وطنم افغانستان هر چقدر هم که در ظلم باشد و هر چقدر هم که در درگیری باشد، روزی به صلح خواهد رسید. مردم وطنم روزی آرامش را احساس خواهند کرد. افغانستان برای من یک ارزش است و تا جان دارم نمی گذارم که این ارزش از بین برود.
*******************************
برای کشورم افغانستان ارزش زیادی قائل هستم. من وطنم را به مانند هر کس دیگری که وطنش را دوست دارد و عاشقانه وطنش را میپرستد، دوست دارم و آن را می پرستم! خاک وطنم برای من حرمت دارد و نمی گذارم که بیگانه در مورد آن بد بگوید و بد صحبت کند. وطنم برای من همه چیزم است.
*******************************
نمی دانم چرا بعضی ها فکر می کنند که همین که از کشور خارج شدی، دیگر حق نداری در مورد آن صحبت کنی یا حق نداری از خاک آن دفاع کنی! نه اینطور نیست؛ من با اینکه از کشورم رفته ام، اما عاشقانه آن را دوست دارم و حاضرم حتی برایش از جانم هم بگذرم. وطنم افغانستان تجلی عشق و معرفت است.
*******************************
عشق به کشورم باعث شد که با غرور در همه جا که از من ملیتم را می پرسند، بگویم که افغانستانی هستم. بله! من یک افغانستانی هستم و به این افتخار می کنم. ممکن است بعضی ها به من به دید تحقیر بنگرند، ممکن است که برخی مرا کوچک کنند و ممکن است که برخی حتی به کشور من هم توهین کنند، اما آنها نمیدانند که افغانستان کجاست و مردمش چگونه هستند. افغانستان سرزمین عشق و فداکاریست و من نیز زاده ی افغانستانم! پس تمام آن توهین ها و تحقیرها را در دریای بخشش و عشقم حل خواهم کرد.
به زیبایی دختر افغان در کجا دیده ای؟ همان که دلبری کردن را خوب بلد است و زنانگی اش زبانزد همه است! اما جای جایش که می شود، خوب بلد است از آرمان های کشورش دفاع کند و خوب بلد است که موجب عزت و سربلندی کشورش شود. یک دختر افغان در عین اینکه زنانگی می کند، در کنار مردان می ایستد و از کشورش دفاع می کند.
*******************************
یک دختر افغان، نمونه ی بارز زیبایی و زنانگیست. اینکه در شرایط راحت بتوانی زنانگی کنی و لطافتت را به رخ بکشی که چیزی نیست! یک دختر افغان یاد گرفته که در شرایط سخت چطور و چگونه این کار را بکند و چطور لطافتی که باید را حفظ کند.
*******************************
به کار بردن واژه مردانگی درست نیست، وگرنه باید روی غیرت دختران افغان واژه مردانگی را گذاشت. آنها با وجود آن همه درگیری و سختی باز هم به پای کشورشان ایستاده اند و از آن سرسختانه دفاع می کنند. دختران افغان نمونه ی بارز فداکاری و ایثار هستند!
*******************************
یک دختر افغان، می تواند پا به پای پسران کار کند و سختی بکشد و برای آینده اش تلاش کند. یک دختر افغان می تواند به تمام رویاها و آرزوهایش برسد، چون در سختی هایی که دیده، نحوه زندگی کردن را یاد گرفته. آری، هر یک از دختران افغان می توانند الگویی باشند برای دختران جهان.
*******************************
دختر افغان، زیباتر از گل است؛ زیباتر از بهار است و زیباتر از حتی بهشت خداوند است. خداوند هر چه زیبایی داشته را در چهره ی دختران افغان نهادینه کرده است.
*******************************
برای رویاهاش تلاش می کند، سختی می کشد، زجر می بیند و مورد ستم قرار می گیرد، اما با این حال رویاهایی در سر دارد که باعث می شود در برابر همه ی این ها ایستادگی کند و شکست نخورد. آری من همان دختر افغانی را می گویم که با وجود سختی هایش برای خواسته هایش تلاش می کند و از آنها دست نمی کشد.
*******************************
نمیدانستم عشق چیست. معنا و مفهوم آن را نیاموخته بودم؛ اما از وقتی که آن دختر افغان را دیدم، تازه به معنا و مفهوم عشق پی بردم! تازه فهمیدم که عشق چیست و چقدر می تواند زندگی ات را شیرین کند.
*******************************
یک دختر افغان عاشق کردن را خوب بلد است؛ دل ربودن را خوب بلد است و دلبری کردن را ذاتاً آموخته. اگر در رابطه ای با یک دختر افغان به سر می بری، خودت را خوشبخت ترین انسان بدان! چرا که هر کسی لیاقت ندارد که قلب چنین دختری و با چنین ملیتی را برباید و از آن خود کند.
*******************************
اگر یک دختر افغان عاشقت است، اگر او دوستت دارد و اگر برایت حاضر است که هر کاری بکند، پس باید به تو تبریک بگویم! چرا که تو خوشبخت ترین انسان روی کره ی زمین هستی. یک دختر افغان، به مانند دخترهای معمولی دیگر نیست و در اوج سختی ها توانسته که زنانگی اش را حفظ کند. همین ارزش او را بالا می برد و اگر تو چنین گوهر ارزشمندی را در زندگی ات داری، هرگز کاری نکن که از دستش بدهی.
عزت و غرور افغانستان هیچگاه پایمال نمی شود. مردم کشور افغانستان تا جان در بدن دارند برای کشورشان می جنگند و به پای خواسته ها و اهداف شان می مانند. نام افغانستان برای همیشه افغانستان باقی خواهد ماند و هیچ متجاوزی نمی تواند و جرات ندارد که به خاک این کشور دست درازی کند.
*******************************
سالیان سال است که با ظلم خود، به افغانستان هجوم می برند، اما این ذره ای از عزت و غرور کشور افغانستان کم نکرده است. آنها فقط خود را خسته کرده اند. شاید نمی دانند که کشور افغانستان یعنی کشور مردم آزاده و کشور مردم شجاع و دلیر.
*******************************
افغانستان از هرچه بگذرد، از عزتش نمی تواند بگذرد. هر کاری خواستی بکن، هر اقدامی را که دوست داشتی عملی کن، اما هیچ وقت سعی نکن که غرور و عزت افغانستان را زیر سوال ببری. اگر این کار را کردی، باید منتظر بازخوردی بسیار سخت تر از کاری که کردی باشی.
*******************************
من برای سرزمینم افانستان، از عزت و غرور خود می گذرم. حاضرم که غرور و عزت خودم پایمال شود، اما هرگز و هیچوقت عزت کشورم از بین نرود. من کشورم را بر هر چیزی حتی خودم هم اولویت می دهم و آن را عاشقانه دوست دارم. من همیشه کاری می کنم که باعث سربلندی کشورم شوم.
*******************************
افغانستان سرزمین غرور و عزت است و هرگز این غرور و عزت از بین نمی رود. دشمن هر چه میخواهد بر آن بتازد و هر چه میخواهد تلاش کند و به ارزش های این کشور دست درازی کند؛ در هر صورت نمی تواند غرور این کشور و مردمش را از بین ببرد و یا کاری کند که آنها به زانو در بیایند.
*******************************
غروری که کشور افغانستان دارد به خاطر تاریخش است. تاریخ این کشور پر از مجاهدت و ایثار است. مگر می شود که این ایثار ها و مجاهدت ها را نادیده گرفت و به غروری که سال ها طول کشیده که این کشور آن را به وجود آورد، پشت کرد؟ خیر هرگز! دشمن بداند که هرگز نمی تواند ذره ای از ارزش افغانستان کم کند یا ارزش آن را از بین ببرد.
*******************************
افغانستان سرزمین خون و سرزمین ایثار است. کشوری که الگوی مردمش ایثار است، هرگز خوار نخواهد شد و هرگز غرورش پایمال نخواهد شد. افغانستان همیشه و همواره سربلند خواهد بود و این به خاطر همان ایثاری است که به مردمش یاد داده.
من برای کشورم و برای غرورش می جنگم! مهم نیست که چه به سرم می آید و مهم نیست که چه اتفاقی ممکن است برایم رخ دهد. برای من مهم این است که غرور کشورم حفظ شود و برای من مهم این است که کاری کنم که باعث عزت و سربلندی کشورم شوم. این ها برایم مهم هستند؛ نه جانی که هر لحظه ممکن است بنا به دلیلی از من ستانده شود.
*******************************
مردم کشور افغانستان آزادگی را به هر چیزی ترجیح می دهند. مردم این کشور مرگ با غرور و عزت را به زندگی با ذلت ترجیح می دهند و حاضرند که جان بدهند اما هیچوقت نبینند که به کشورشان بی حرمتی می شود و یا کشورشان مورد ظلم و ستم قرار می گیرد. مردم افغان غروری دارند که این غرور غیر قابل شکستن است و هرگز از بین نمی رود.
*******************************
افغان ها هر چقدر هم که ظلم ببینند و هر چقدر هم که سختی بکشند، اما هیچوقت غرورشان را نادیده نمی گیرند و هیچ وقت پا روی غرورشان نمی گذارند. مردم افغان سختی کشیده اند و با سختی بزرگ شده اند و این سختی به آنها یاد داده که چطور غرورشان را حفظ کنند و چطور بر عزت شان بیفزایند.
*******************************
اگر توانستی عزت مردم افغان را از بین ببری، بدان که قدرتمند ترین انسان روی زمین هستی! چرا که عزت یک افغان به سادگی از بین نمی رود. یک افغان حاضر است که از جانش بگذرد اما از غرور و عزتش هرگز. برای همین می گویم که تو اگر این کار را کردی قدرتمندترین می شوی؛ چرا که هیچکس این قدرت را در خود نمی بیند که این کار را انجام دهد.
*******************************
من برای کشورم و مردم میجنگم و تلاش می کنم. من برای غرور و سربلندی آنها تلاش می کنم. همه ی ما مردم افغانستان دست در دست هم باید کاری کنیم که قدرت کشورمان را به جهانیان نشان دهیم و به همه ثابت کنیم که آن تصویری که از کشور ما در ذهن شان ساخته اند، یک تصویر فیک است و تصویر واقعی آن چیزی است که ما با تلاش هایمان ساخته ایم. باید به همه ثابت کنیم که کشور ما یک کشور با عزت است.
*******************************
برای ما مردم افغان، کشورمان به مانند ناموس مان است. حاضریم هر کاری بکنیم که به کشورمان خدشه ای وارد نشود یا مورد ظلم و ستم قرار نگیرد. اگر ما غرور داریم، اگر افتخار داریم و اگر به خود می بالیم، فقط و فقط به خاطر عزتی است که خاک این کشور به ما مردم افغان داده. ما کشورمان را عاشقانه می ستاییم و دوست داریم.
*******************************
مردم افغان را از چیزی نترسان. آنها بیدی نیستند که با بادهای اندک تو بترسند. هیچ وقت قصد و نیتت این نباشد که عزت مردم افغان را از بین ببری، چرا که هیچوقت نمی توانی این کار را انجام دهی. اگر به این کار اسرار بورزی، در نهایت این خودت خواهی بود که شکست می خوری. عزت مردم افغان به آنها کمک می کند که بر مشکلات غلبه کنند و نگذارند که هر بادی آنها را بلرزاند یا باعث شود که ریشه شان ضعیف شود.
*******************************
اگر می خواهی درس عزت بیاموزی، اگر می خواهی مردانگی را یاد بگیری و اگر می خواهی تبدیل به یک انسان شجاع شوی، پس از مردم افغان الگو بگیر. آنها نمونه ی بارز عزت و مردانگی هستند. آنها نمونه ی بارز شجاعت هستند و به جهانیان نشان می دهند که چقدر کشورشان برایشان اهمیت دارد.
*******************************
افغانستان قسمتی از وجود من است.
من یک افغانم و به وطنم افغانستان عشق می ورزم.
هیچ کس نمی تواند غرور مرا زیر سوال ببرد و هیچ کس نمی تواند ارزشم را از بین ببرد!
چرا که من یک افغانم. من یک افغان هستم و این است عزت و غرور من.
*******************************
یک روز در میان باد راه می رفتم
همزمان با باد باران بود، اما جدا باد ایستاد
اسمان صاف، رنگین کمان خندید، باران رگبار وار می بارید
تو را دیدم میان رنگ های ابی شاید سبز, قرمز
دختر کولی (افغان)
اما پیاده، خندان، با چرخی رقصان تند می امد
امد امد، همچنان خندان گفت
من قلب تنهایم، غصه ها دارم اما هر روز می خندم
سرزمینم جای من نیست
گل هایش همه گریان، اسمانش ابری و باران، زمینش خشک و یخ بندان
تو کجا می ایی
باید برگشت, تو دلت جای دگر می گردد
من با تو می ایم
اسمانش ابی، سرزمینش گرم، قلب ها ساده مهربان
بیا با هم یکی باشیم
اما….
*******************************
غم ها می گذرند، ستم ها از بین می روند و ظلم ها پایدار نیستند!
وطنم افغانستان هر چقدر هم که در ظلم باشد و هر چقدر هم که در درگیری باشد، روزی به صلح خواهد رسید.
مردم وطنم روزی آرامش را احساس خواهند کرد.
افغانستان برای من یک ارزش است و تا جان دارم نمی گذارم که این ارزش از بین برود.
*******************************
مشتی از خاک “بخارا” و گل “نیشابور” با هم آرید و به مخروبه ی “کابل” بزنید
دختران قفس افتاده ی “پامیر” عزیز گلی از باغ خراسان به دو کاکل بزنید
جام از “بلخ” بیارید و شراب از “شیراز” مستی هر دو جهان را به تغزل بزنید.
*******************************
عشق به کشورم باعث شد که با غرور در همه جا که از من ملیتم را می پرسند، بگویم که افغانستانی هستم.
بله! من یک افغانستانی هستم و به این افتخار می کنم.
ممکن است بعضی ها به من به دید تحقیر بنگرند،
ممکن است که برخی مرا کوچک کنند و ممکن است که برخی حتی به کشور من هم توهین کنند،
اما آن ها نمی دانند که افغانستان کجاست و مردمش چگونه هستند.
افغانستان سرزمین عشق و فداکاریست و من نیز زاده ی افغانستانم!
پس تمام آن توهین ها و تحقیر ها را در دریای بخشش و عشقم حل خواهم کرد.
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم، نمی دانم
امید روشنایی گرچه در این تاریکی ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی گل برمی افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید سرود فتح می خوانم
و می دانم تو روزی باز خواهی گشت
*******************************
به کار بردن واژه مردانگی درست نیست، وگرنه باید روی غیرت دختران افغان واژه مردانگی را گذاشت.
آن ها با وجود آن همه درگیری و سختی باز هم به پای کشورشان ایستاده اند و از آن سرسختانه دفاع می کنند.
دختران افغان نمونه ی بارز فداکاری و ایثار هستند!
*******************************
ولی خاک تو با او مهربان باش، اگر آتش با او مهربان نبود،
اگر زندگی، اگر مرگ با او مهربان نبود،
اگر انسان های دیگر با او مهربان نبودند،
خاک، تو با او مهربان باش…
*******************************
افغانستان از هرچه بگذرد، از عزتش نمی تواند بگذرد.
هر کاری خواستی بکن، هر اقدامی را که دوست داشتی عملی کن، اما هیچ وقت سعی نکن که غرور و عزت افغانستان را زیر سوال ببری.
اگر این کار را کردی، باید منتظر بازخوردی بسیار سخت تر از کاری که کردی باشی.
*******************************
من برای کشورم و برای غرورش می جنگم!
مهم نیست که چه به سرم می آید و مهم نیست که چه اتفاقی ممکن است برایم رخ دهد.
برای من مهم این است که غرور کشورم حفظ شود و برای من مهم این است که کاری کنم که باعث عزت و سربلندی کشورم شوم.
این ها برایم مهم هستند؛ نه جانی که هر لحظه ممکن است بنا به دلیلی از من ستانده شود.
*******************************
افغانستان جای دیگری در دنیاست.
خنده از روی لبان مردمش برداشته نمی شود
شاد زندگی می کنند
کلمه ی دریا دل را از روی آن ها ساخته اند و مرام و معرفتشان ویرانت می کند
با عشق مهمانت می کنند و آنقد ردوستت دارند که برایت چهار مغز می آورند و پوست کنده در بشقابی بزرگ پیشکشت می کنند
*******************************
افغان ها هر چقدر هم که ظلم ببینند و هر چقدر هم که سختی بکشند،
اما هیچوقت غرورشان را نادیده نمی گیرند و هیچ وقت پا روی غرورشان نمی گذارند.
مردم افغان سختی کشیده اند و با سختی بزرگ شده اند و این سختی به آن ها یاد داده که چطور غرورشان را حفظ کنند و چطور بر عزت شان بیفزایند.
*******************************
مردم افغان را از چیزی نترسان.
آن ها بیدی نیستند که با بادهای اندک تو بترسند.
هیچ وقت قصد و نیتت این نباشد که عزت مردم افغان را از بین ببری، چرا که هیچوقت نمی توانی این کار را انجام دهی.
اگر به این کار اسرار بورزی، در نهایت این خودت خواهی بود که شکست می خوری.
عزت مردم افغان به آن ها کمک می کند که بر مشکلات غلبه کنند و نگذارند که هر بادی آن ها را بلرزاند یا باعث شود که ریشه شان ضعیف شود.
*******************************
خواهم وطن بقای تو را از خدای تو
تا جان به تن مراست بگویم ثنای تو
در حفظ تست و و حدت ملی پیام من
این نکته دل کش است که دارم هوای تو
راز بقاست گر که بمیرم برای عشق
افغان سزد که زنده بمانم برای تو
*******************************
ای “دختر افغان”
تو را تفسیر کردنند در کوچه ها
مثل یک فاجعه!
غرق در سکوت کردنند
شکستنند!
انعکاس صدایت
نبض نگاهت
فاصله گرفت، از آرزوهایت
سوقط کردی در تب زهرآگین!
ای “دختر افغان”
تو را کوچاندان از تقدیر
قمار زدنند، در قنوت
تقدیمت کردنند
به شکارچی سر نوشت
شب هنگام به خلوتگاه
قلب تو را آتش
جسمت را زخم زدند
ای “دختر افغان”
*******************************
ناله ها و شکوه ات را
من به گوش دل شنیدم
که بگفتی ای عزیزم
البس غم ها بدیدم
بگذر ای فرزند نازم
زین همه دعواها و جنگ
زین همه درد و مصیبت
دل شده در سینه ام تنگ
گر کویر تشنه باشی
به شبم ابر بهاری
تازه قطره قطره اشکم
تازه تازه گل بیاری
این کشور افغانستان است این عزت هر افغان است
میهن صلح، جایگاه شمشیر هر فرزندش قهرمان است
این کشور میهن همه است از بلوچ، از ازبک ها
از پشتون، هزاره ها از ترکمن و تاجیک ها
هم عرب و گوجرها پامیری، نورستانی ها
براهویی است و قزلباش هم ایماق و پشه ئیان
این کشور همیشه تابان خواهد بود مثل آفتاب در آسمان کبود
در سینهٔ آسیا مثل قلب جاویدان
نام حق است ما را رهبر می گوییم الله اکبر، می گوییم الله اکبر
*******************************
من نه تاجیکم نه پشتون، نی هزاره نه ز ترکم
نی ز ازبک، نه بلوچم نی ز ایماق سترگم
من به مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نه ز سیکم
نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم
نی شمالی، نی جنوبی، نه ز غربم، نه ز شرقم
نی ز کوی فتنه پیشان، نی پی تشویق فرقم
نی بفکر جنگ لفظم، نی بفکر تهمت و شر
نی زر اندوزم، نه نوکر، نی کلاه فتنه بر سر
خطه ام افغان ستانست، خاک ان از من سراسر
ما همه افغان و افغان سر بر سر با هم برابر
رود و دریایت خروشان، کوهسارت با جلالند
فصل هایت بی نظیر و مردمانت با کمالند
پاک بادا خطه من از کف شر و شرارت
مرده بادا هر که بردست صلح میهن را بغارت
خاک بادا بر دو چشمی کو ندارد تاب دیدن
دست مایان را چو زنجیر، متحد، با هم پریدن
مرگ بر خصمت همیشه، شاد زی بی درد ماتم
دور بادا از وجودت تکه های راکت و بم
سبز بادا، سبز بادا، نام تو بر جسم و جانم
زنده بادا، زنده بادا، کشورم، افغانستانم
*******************************
خواهم وطن بقای تو را از خدای تو
تا جان به تن مراست بگویم ثنای تو
در حفظ تست و و حدت ملی پیام من
این نکته دل کش است که دارم هوای تو
راز بقاست گر که بمیرم برای عشق
افغان سزد که زنده بمانم برای تو
*******************************
وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
وطن خاک پاکت بهشتم وطن گلخنت لاله زارم
وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
وطن عاشقم بر شکوهت به از گل بود سنگ و کوهت
وطن هر کجایی که باشم تویی جان فضا ای دیارم
وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
وطن قلب من هستی من بود رگ رگم پر زخونت
زتو همچو گل بشکفت دل اگر در خزان یا بهارم
وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
*******************************
با تو به درد دل می نشینم
ای همسایه!
تا شاید
آن حس انسان دوستی و عدالت را
که بنامش
از قران آیه بر می گیری
و بخاطرش
با دنیا به مجادله بر می خیزی
بر من تلاوت کنی و خود را در آن بیابی
وقتی اشغالگری بیگانه کشورم را به غارت برد
وقتی چمن زار سبز شهرم به خون پدر و صد ها مثل او به لاله زاری مبدل گشت
وقتی بمن گفتند که خدا و رسولی نیست که ما زاده طبیعت ایم
وقتی قلم را بر دستم نهادند و ناخن هایم را دانه دانه کشیدند
تا خاکم را به نامشان امضا کنم
با اخرین رمق های مانده در تنم رها کردم
خانه و شهر و کشورم را
و با نفس های آخر تا خاک تو خزیدم
به تو پناه آوردم
که بیرقت با نام الله آراسته است و پیامت از مساوات ومهربانی
عدالت و تواضع
برادری و برابری
لبریز
به تو پناه آوردم تا شاید مردانگی مرا در برابر ظلم بستایی
و با مردانگی خودت فرصت زندگی بدون ذلت را به من ببخشایی
زبانت با زبانم آشناست
و مذهبت با اعتقادم هماهنگ
پنداشتم که برادر منی
پنداشتم که در خاک خدا
که من و تو آنرا با مرز تقیسم کرده ایم
به من قسمت کوچکی به سخاوت قلبت
به اجاره خواهی داد
و شریک دردهایم خواهی شد
تا روزی
که کشورم
آباد و آزاد گردد
وانگه
در افغانستانی بهتر
مهمانت خواهم کرد
بر دستانت بوسه خواهم فشاند
و ای برادر
از مهربانیت در اوج بیچارگیم
از دست گیریت در روز های نا امیدیم
با اشک و قلبی مملو از محبت
سپاسگذاری خواهم نمود
از فرط بی پناهی
به کشورت پناه آوردم
کودکی بودم که پایم با خاکت آشنا گشت
جوانیم را در کشورت گم کردم
زبانم را بفراموشی سپردم
"تشکر"هایم به "مرسی"
و "نان چاشت" ام به "نهار" مبدل گشت
شاعرم حافظ گردید و
از قابلی وچتنی و چای سبز
به زرشک پلو
و طعم شور خیار
و چای معطر سیاه
در پیاله های کمر باریک
با قند خشتی در کنار
عادت نمودم
در کشورت
بهترین و بدترین لحظه های زندگی را
به تجربه نشستم
پسرم در خاک تو چشم گشود و رضا نامیدمش
مادرم در بهشت رضای تو با دلی نا امید مدفون گردید
خواهرم با پسری از تبار تو عقد و نکاح بست و
در جنگ عراق برادرم
برای سربازانت نان پخت
صلوات فرستاد
و با افتخار عرق را از جبین زدوده و
بند سبز یا حسین را بر پیشانی گره زد
حال
پیریم را نیز در خاک تو
به تماشا نشسسته ام
سالهاست
که چنار وجودم
در گردباد حوادث خاک تو
به بید لرزانی مبدل گشته است
سالهاست
که نامم را بفراموشی سپرده ام و
لقب "مشدی"را بنامم گره زده اند
سالهاست که من دیگر آن کودکی نیستم
که با پای برهنه و قلبی مملو از وحشت برای سرپناهی
به تو پناه اورد
ولی تو
همان بی خبری هستی که بودی!
ولی تو
با آنکه فروغ چشمانم را با دوختن کفش هایت
با آنکه قوت دستانم را در غرس نهال در باغ هایت
با آنکه قامت استوارم را در بپا خواستن دیوار ها و ساختمان ها و خانه هایت
با آنکه صبر و تحمل ام را در شنیدن کنایه ها و کینه توزی هایت
به تباهی نشستم
هرگز برای لحظه ای
جرقه زود گذر انسان دوستی را
بر قلبت راه ندادی
هنوز هم
در فهرست تو"اوفغونی" ام و
در کتاب تو بیگانه
هنوز هم
مهربانی در قلبت برای مهاجری کوله بدوش
که چیزی بجز نجات از جنگ
از تو نمی خواست
که با دادن سالیان زندگیش
به همت و قوت دستانش
شهرت را آباد نمود
نیافته ای
و هنوز هم
با نفرتی سی ساله
احساساتم را ببازی میگیری
دروازه مکتب را بروی کودکم می بندی
بساطی را که نان شکم های گرسنه اطفالم بدان محتاج است
با لگد به جوی آبی می اندازی و
دست هایم را با تهدید "رد مرز" نمودن می بندی و
اشک هایی را که با خاک سرک های تو
بر چشمانم به گلی مبدل گشته
و امید را در نگاهم دفن می کند
با تمسخر می نگری و می گویی
"شما به حرف نمی فهمید"
هنوز هم
بر مظلومیت اطفال کربلا
زنجیر بر خود می کوبی و
بر یزد (یزید) و یزدیان لعنت می فرستی
از بی عدالتی دیگران سخن می گویی
ولی هرگز در صف های دکان ها
در داخل اتوبوس های شلوغ
حالت مشوش یک افغان را نمی بینی
که از ترس تو
اهانت های تو را
تلخ تر از زهر
فرو می بلعد و غرور خود را
پایمال احساسات تو میکند
تا مبادا
پنجه بر سمت اش دراز کرده بگویی
"به کشورت برگرد اوفغونی پدر سوخته"
می روم
ولی
درخت های سبز و بلند کرج
سرک های پاکیزه تهران
پارک های خرم و زیبا
خانه های مجلل بالا شهر
نان های گرم نانوایی
کفش های راحت چرمی
پتلون های زیبا و رنگارنگ
همه و همه
یاد مرا
رنج های مرا
نشان انگشتان مرا
عرق و سرشک ریخته از چشمان مرا
با خود به یادگار خواهند داشت
می روم ولی حاصل دست های این کارگر افغان
برای همیشه در رگ و پوست کشورت
جاویدان خواهد ماند
می روم
چه می دانی
شاید روزی تو
به دروازه شهر من محتاج گردی
وانگه
من به تو درس مهربانی را خواهم اموخت
وانگه
تو درد دربدری مرا خواهی چشید
وانگه
شاید یکبار
برای لحظه ای کوتاه تر از یک نفس
سرت را با پشیمانی
در مقابل عدالت وجدانت
خم کنی!
و فقط همان لحظه
قیمت ده ها سال رنج مرا
به آسانی
خواهد پرداخت!
یک مهاجر
امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت برده باشید و شما کاربران عزیز میتوانید جهت حمایت از مردم مظلوم افغانی از متن و شعر های ارائه شده را در شبکه های مجازی به اشتراک بگذارید. برای مشاهدهی مطالب پر محتوای دیگر می توانید به بخش سرگرمی (اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.