فال زدن در سه مورد اطلاق می شود:
- به زبان یا به دل نیك آوردن (به دیدة خیر نگریستن).
- مشورت خواهی و استخارة متعارفی كه برای انجام امری و یا ترك كاری با قرآن و یا تسبیح انجام می گیرد.
- پیش گویی نسبت به وقایعی كه می خواهد رخ دهد.
اگر به لحاظ معنای اول جهت انجام امری به سراغ فال حافظ برویم و برای هر غزلی كه بیاید جهت مثبتی را در نظر گرفته و به دیدة خیر به آن نگریسته و بدان امید اقدام به آن امر كنیم نه تنها اشكالی ندارد.
بلكه در روایات دینی ما نسبت به هر امری، به وسیله هر چیزی و من جمله دیوان حاف1 این نوع فال زدن تحسین و بدان سفارش شده است.
تفأل به لحاظ معنای اول (یعنی به دیدة خیر نگریستن) مستحسن و نیكوست چه با اشعار حافظ باشد و چه با هر چیز و اتفاق دیگری، و تفأل با دیوان حافظ به جهت مشورت خواهی و نیز پیش گویی حوادث آینده، اگر بدون ترتیب اثر دادن باشد اشكالی ندارد
و امّا اگر به لحاظ معنای دوم و سوم با دیوان حافظ تفأل زده شود، هیچ گونه دلیل و محبت شرعی بر آن وجود ندارد، فلذا هر مطلبی كه بعنوان مشورت خواهی و یا پیش گویی، از آن تفأل استفاده شود الزام آور و حتمی الوقوع نیست؛ بدین معنی كه اگر جهت مشورت خواهی، برای انجام دادن امری و یا ترك كاری تفألی با دیوان حافظ زدیم، هیچ گونه الزامی ولو اخلاقاً وجود ندارد كه موظف باشیم به مطالب مورد استفادة از آن تفأل عمل كنیم؛ و نیز اگر جهت پیش گویی نسبت به امری در آینده با دیوان حافظ تفأل زده شود، اینطور نیست كه آنرا حتمی الوقوع و غیر قابل تغییر پنداشت. البته ذكر این نكته لازم است كه چون به تجربه برای مردم ثابت شده است كه تفأل با دیوان حافظ در اكثر مواقع صائب و درست از آب در می آید، این كار در فرهنگ و جامعة ما ریشه دار شده و بسیاری از افراد برای مشورت خواهی و یا پیشگویی از دیوان حافظ مدد می گیرند و نسبت به این امر از نظر شرعی اشكالی نیست مگر آنكه به گفته های حافظ به گونه ای ترتیب اثر بدهیم كه با عقاید و احكام دینی منافات داشته باشد، مثلاً اگر در تفألی با دیوان حافظ غزلی باید كه مضمونش این باشد: «این كاری كه می خواهی انجام بدهی و یا آرزوی تحقق آن را داری ابداً درست نمی شود.» در این گونه موارد نمی توان و نباید باور كنیم كه اینچنین امری اصلاً درست شدنی نیست چرا كه در این صورت آدمی در دامن یأس و ناامیدی می افتد و این خود گناهی است بزرگ، در حالی كه در روایات دینی، آمده است كه حتی قضای حتمی الهی را نیز می توان بوسیلة دعا رفع كرد تا چه رسد به گفته های حافظ در این باره روایات زیادی داریم كه یك نمونه اش را بیان می كنیم: قال الصادق ـ علیه السلام ـ : الدعاء یرد القضاءبعد ما ابرم ابراما، «دعا قضای الهی را بعد از آنكه محكم و مبرم شده است رفع می كند.»
از آنجا كه دلیل و حجت شرعی برای تفأل به دیوان حافظ وجود ندارد، روش و ذكر خاصی كه قابل توصیه باشد نیز وجود ندارد:
بنابراین به طور خلاصه باید گفت: تفأل به لحاظ معنای اول (یعنی به دیدة خیر نگریستن) مستحسن و نیكوست چه با اشعار حافظ باشد و چه با هر چیز و اتفاق دیگری، و تفأل با دیوان حافظ به جهت مشورت خواهی و نیز پیش گویی حوادث آینده، اگر بدون ترتیب اثر دادن باشد اشكالی ندارد بدین معنی كه اگر حافظ گفته است: فلان كار را انجام بده، در انجام دادن آن اجبار و الزامی نیست و می شود برخلاف فرموده حافظ عمل كرد؛ و اگر حافظ نسبت به امری پیش گویی كرد كه فلان امر محقق می شود و یا محقق نمی شود نباید آنرا وحی منزل و حتمی پنداشت.
و اما اینكه برای فال زدن چه روشی بهتر است؟ در جواب باید گفت: از آنجا كه دلیل و حجت شرعی برای تفأل به دیوان حافظ وجود ندارد، روش و ذكر خاصی كه قابل توصیه باشد نیز وجود ندارد. امّا آنچه كه در بین عوام و خواص مشهور شده این است كه: یك سوره فاتحة الكتاب به نیّت حافظ شیرازی خوانده می شود و تفأل زده می شود و غزل سمت راست مورد توجه قرارمی گیرد و غزل بعد از آن بعنوان شاهد (و به تعبیری به جهت بهتر روشن شدن غزل اصلی) مورد استفاده قرارمی گیرد.
درباره حقيقت داشتن يا نداشتن فال حافظ، جدي ترين بحث را استاد دکتر عبدالحسين زرين کوب در کتاب يادداشت ها و انديشه هاي و شادروان کيوان سميعي داشته اند. که نظرشان شبيه هم است و عصاره اش اين است: راست و درست درآمدن بعضي فال ها را اتفاقي و در مجموع فال را پناه جويي انسان درمانده به عوالم مرموز غيبي مي دانند که فقط براي کسب اميدواري و دل خوشي است. يا به عبارت ديگر فال راهبر به حقيقت نيست يا الزاما نيست و حافظ مثل ما انساني بوده که در حل مشکلا ت عادي زندگي اش هم در مانده بود، کافي است فکر کنيم که از فقر يا تنهايي يا دير رسيدن حقوق ماهانه اظهار کسالت مي کرده: وجه مي مي خواهم و مطرب که مي گويد رسيد; حافظا در کنج فقر و خلوت شب هاي تار ... در پاسخ اين اساتيد، بها»الدين خرمشاهي چنين مي نويسد: «از آثار اين بزرگواران برمي آيد که هر دو عرفان شناس اند، عرفان پژوه اند، درباره عرفان کار کرده اند. اما ديگر از اين قطعي تر يعني بيشتر نمي توانم جواب بدهم که واقعا ممکن است کسي به عوالم غيبي اعتقاد داشته باشد، به فال حافظ اعتقاد نداشته باشد... دوستان گفته اند که بله، حافظي که مانند ما انساني بوده که در حل مشکلا ت زندگي اش هم درمانده بوده و حالا که قرن ها از درگذشت او مي گذرد، چگونه مي تواند از مافي الضمير خوانندگان و فال جويان با خبر باشد و به آنها پاسخ هاي سرراست و مناسب بدهد، به عبارت ديگر هرگونه و مخصوصا اين گونه کسب اطلا ع از آينده يا ضماير پنهان انسان و امور پنهان در پرده غيب اعتباري ندارد. اما در جهت تاييد اين قول که قول بنده نيست، مي شود افزود که شعر حافظ کثيرالا ضلا ع است، پرمضمون است. سرشار از شادي و اميد و نويد و دو پهلو و کلي گويانه و تاويل پذير و پرمضمون است و از همه چيز حرف مي زند. از مسايل به اصطلاح دل خواه انسان ها حرف مي زند، از معنويات گرفته تا ماديات...
کساني مثل حافظ يا ديگران که در اين مسايل هستند، اگر طور ديگري نگاه شوند، اين مسووليت از روي دوش حافظ و امثال حافظ برداشته مي شود و آن اين که برگرديم به خود انسان ها و اينکه ما از ابعاد وجودي انسان شايد دو يا سه بعد را بشناسيم، در حالي که اگر شما برويد در آثار يونگ و هسه مي بينيد ابعاد ديگري از انسان را به شما معرفي مي کنند که در واقع اين خود شما هستيد که در يک لحظاتي راه آشنايي يا به دست آوردن حقيقت را به روي خودتان باز مي کنيد و حافظ فقط يک واسطه فيض رساني است. براي اين قضيه در آن لحظه ممکن است حافظ سر راه من نوعي که ايراني هستم قرار بگيرد و براي کس ديگري، يک کس يا يک اتفاق عملکرد ديگر رخ بدهد. فقط اين برمي گردد به اينکه شما چقدر استعداد داريد تا ابعاد وجودي تان راه گشا باشد. آن وقت ديگر آدم هايي مثل حافظ هم زير سوال نمي روند که آيا واقعا اين قضيه درست و ديوان حافظ درست مي گويد يا نه، که من فکر مي کنم اگر اين گونه به مساله نگاه کنيم، خيلي روشن تر مي شود. تا اينکه خوب همين که در عمل مي بينيم حافظ هميشه جواب نمي دهد. چون که ما هميشه اين اجازه را نمي دهيم که ابعاد ديگر برايمان کشف شود».
سخن آخر اين است که نه هر دعايي مستجاب است و نه هر رويايي صادق است و نه هر فالي راست و درست درمي آيد و مراد ما اين نيست که بگوييم هر کس براي تفريح و سرگرمي يا اختلا ط با ميهمانان در مجلسي فال بگيرد با عالم غيب تماس حاصل کرده است و روح حافظ دست او را مي گيرد و به او بيرون شدي از ظلمات حيرت نشان مي دهد. عالم غيب هم چنان در پرده راز پنهان است. به قول حافظ : راز اين پرده نهان است و نهان خواهد بود. اما از خلوت دل انسان هاي پاک دل و درمانده که اهل انقطاع الي الله يعني از همه بريده و به خدا پيوسته و توکل و اخلا ص باشند، راهي به جهان غيب است و خداوند مي فرمايد: «و چون بندگانم از من پرسند بدانند که من نزديکم و دعاي صاحب دعا را چون دعايم کند اجابت کنم.» (سوره بقره، آيه 186) و به قول حافظ:
گرت هواست که معشوق نگسلد پيمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد