بیوگرافی افسانه ناصری
افسانه ناصری زاده ۱۳۳۹ زاده تهران است. افسانه ناصری بازیگر سینما و تلویزیونی ایرانی است. افسانه ناصری دانشجوی انصرافی رشته زبان انگلیسی و تحصیلات مقدماتی خود را در شهر پدری اش دامغان به پایان رساند.
بازیگر شدن افسانه ناصری
برای بستن قرارداد پسرم سیاوش که آن زمان 9 ساله بود برای بازی در سریال گروه نجات در سال 1374 رفته بودم كه به پیشنهاد یكی از عوامل آن كار قرار شد نقش مادر را ایفا كنم آن موقع هیچ ذهنیتی در مورد بازی و فضای آن نداشتم. البته همیشه به كارهای هنری فكر می كردم بخصوص گویندگی؛ اما بازیگری برایم خیلی دور از ذهن بود. به هر حال بازیگری از همان جا برایم آغاز شد
اولین تجربه سینمایی افسانه ناصری
افسانه ناصری نخستین بار در سینما حضور یافته و سال ۱۳۷۵ در فیلم سجده بر آب به کارگردانی حمید خیرالدین بازی کرده است. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند سریال دردسرهای عظیم، بیشتر نبود اما تجربه خوبی برای افسانه ناصری محسوب می شود و همکاری با هنرمندانی همچون علی دهکردی، پریوش نظریه، غلامرضا علی اکبری و محمدعلی سلیمان تاش را تجربه کرد
علاقه به شعر
سال هاست که شعر می گویم و شعر گفتن حس خوبی برایم به دنبال دارد. همیشه گفته ام که بازیگری چندان برایم جذاب نیست و صرفا برایم یک شغل است، در صورتی که نوشتن و شعر گفتن برایم یک کار دلی است و از گفتن شعر خیلی لذت می برم
پر کار ترین دوره افسانه ناصری
پر کار ترین دوره وی در عرصه بازیگری مربوط به سال 1393 است. که توانست در سریال هایی همچون: سی و نه هفته به کارگردانی مرتضی احمدی هرندی، من چکاره ام به کارگردانی داریوش جهانگیری، درد سرهای عظیم برزو نیک نژاد، هشت بهشت به کارگردانی سعید عالم زاده، رخصت به کارگردانی قدرت الله صلح میرزایی و فیلم ضد ضرب به کارگردانی هادی شامانی به ایفای نقش بپردازد.
فعالیت دیگر افسانه ناصری
افسانه ناصری علاوه بر بازیگری کار اجرا هم انجام می دهد و سابقه گویندگی در تلویزیون و مستندات مختلف را در کارنامه دارد.
علاقه به موسیقی افسانه ناصری
همیشه دوست داشتم موسیقی و خوانندگی را به طور حرفه ای ادامه دهم اتفاقا مادرم هم صدای قشنگی دارند و به آواز هم علاقه مند بودند من هم به موسیقی علاقه داشته ام شعر گفتن و موسیقی از مهم ترین علایق خانم ناصری است.
حادثه سر صحنه فیلم
یک بار بعد از فیلمبرداری، من با اسب داشتم به سمت اصطبل می رفتم تا اسب را همان جا ببندم ناگهان یکی از بچه های گروه با اسبش با سرعت از کنار من گذشت؛ اسب من رم کرد، به طوری که نتوانستم آن را کنترل کنم
از اسب آویزان شدم در حالی که یک پایم در رکاب گیر کرده بود. با دست لگام را گرفته بودم که کاملا سرنگون نشوم چند دقیقه ای روی زمین کشیده شدم تا اینکه آمدند و نجاتم دادند سرم شکست و بخیه خورد
ازدواج افسانه ناصری
ایشان دهه شصت شمسی ازدواج کرده است و صاحب دو فرزند یکی دختر به نام اطلس و یکی پسر به نام سیاوش می باشد.
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش