به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
****
آه اگر باز به سویم آیی
دیگراز کف ندهم آسانت
ترسم این شعله ی سوزنده عشق
آخر آتش فکند بر جانت
****
به خدا در دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش
***
تو و اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
من و خانه مان
میزی و چراغی …
آری
در مرگ آورترین لحظه ی انتظار
زندگی را در رؤیاهای خویش دنبال می گیرم
در رؤیاها و
در امیدهایم!
احمدشاملو
****
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟
****
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام
“قیصر امین پور”
****
کی به اشک و آه تمنا کنم تو را
جانا به یادمی که تماشا کنم تو را
امید دل به راه وصالت نشسته ام
تا یک نظر به آن قد رعنا کنم تو را
وقت سحر امید اجابت رود که من
با سوز دل دعا به سحرها کنم تو را
گفتم چه چاره آتش سوزان عشق را
گفتا به آب دیده تسلی کنم تو را
ای مشعر و منی ز صفای تو با صفا
من از صفا و مره تمنا کنم تو را
از درد هجر تو دل مجروح ناله کرد
گفتم به وصل یار مداوا کنم تو را
ای غایب از نظر به خدا من هم از خدا
چون هاشمی همیشه تقاضا کنم تو را
****
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهایی هایم را
از من گرفته ای
خیابان ها
بی حضور تو
راه های آشکار جهنم اند
محمد شمس لنگرودی
****
تو را با یک بوسه
تو را با یک بغل انتظار
تو را با تمام دوست داشتن های زنانه ام
به سپیده دم خورشید می سپارم…
و من
تمام آغوشم انتظار می شود
تا تو بیایی
و عطر صدایت را
از گرمای تمام تن تو
بو بکشم…
علیرضا اسفندیاری
****
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟
احمد شاملو
****
بی تابانه در انتظار تواَم
غریقی خاموش در کولاک زمستان.
فانوس های دور سوسو می زنند
بی آن که مرا ببینند آوازهای دور به گوش می رسند
بی آن که مرا بشنوند.
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده
راه نهنگی توفان زادم که ساحل بر من تنگ است.
– آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ که قلب من است.
محمد شمس لنگرودی
****
از تمام هیاهوی این دنیا
تنها پنجره ای می خواهم
که سال ها
در انتظار تو
بر شیشه های مه گرفته اش
آه بکشم
راحله ترکمن
****
همیشه منتظرت هستم
خیال می کنم پشت در ایستاده ای و در می زنی
اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است
لولای شکسته در را عوض می کنم
انگار کسی در می زند
در را باز می کنم و در خیالم تو را می بینم که پشت در ایستاده ای
می گویم :
بانو خوش آمدی
ولی تو نیستی
پشت در تنهاییست
در را می بندم و باز دوباره باز می کنم
ولی هنوز هم نیستی
اینقدر باز می کنم و می بندم که لولای در دوباره می شکند
کیکاووس یاکیده
****
تک بیتی های ناب با مضمون انتظار
تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
سعدی
****
اگر چه آفت عمر انتظار است
چو سر با وصل دارد سهل کار است
نظامی
****
از بس که انتظار تو کردم به روز و شب
عطار را بسوخت دل از آرزوی تو
عطار
****
هان این پیام وصل که اینک روانه است
جانم به لب رسیده که در انتظار تست
وحشی بافقی
****
گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار که انتظار برآورد
خاقانی
****
ای راحت جان من فرج ده
زان درد که نامش انتظارست
انوری
****
در انتظار وصلت جانم رسید بر لب
از وصل تو چه حاصل، ما را جز انتظاری؟
عراقی
****
از انتظار، دیده یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
صائب تبریزی
****
روز و شبی که مایه چندین عقوبت است
روز قیامت است و شب انتظار من
فروغی بسطامی
****
گفتم رسید جان به لبم ز انتظار تو
گفت آن قدر بمان که برآید ز انتظار
قاآنی
****
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
حافظ
****
در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر
دگر چه داری از این بیش انتظار از من
شهریار
****
اگر چه عمر تو در انتظار می گذرد
دل فقیر من! این روزگار می گذرد
سلمان هراتی
****
آغوشم انتظار تو را می كِشَد چنان
من این زمین پست و تو چون برگِ بر درخت
حامد فلاحی راد
****
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟
****
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت
همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی
و گر این شب درازم بکشد در آرزویت
نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی.
سعدی
****