جهان بهشت وصال محمد است امشب
چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب
مبعث پیامبر اکرم مبارک
****
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
که نبی شد پسر آمنه، ماه عربی
بعثتی کرد که ابلیس طمع کرد به عفو
رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی
عید مبعث بر مسلمین جهان مبارک
****
زمین محلة اصحاب آسمان شده بود
زمان مبشّر جشن فرشتگان شده بود
در آن دمی که تمام فضای غار حرا
پر از طنین صدای بخوان بخوان شده بود
****
در حرا نور وحی پیچیده؛اقرابسم…تن زمین لرزید
آسمان تکه تکه جاری شد ؛بر زمان وسعت خدا بارید
اضطرابی شگرف پیچیدش؛بارالها نمی توانم آه
یا محمد بخوان به نام خدا؛لااله بگو که الا الله
****
وحی شد بر مصطفی برخیز، اقرأ باسم ربّک
ای حبیب من ز جا برخیز، اقرأ باسم ربّک
تیره شد رخسار گیتی، خیرهشد دیو تباهی
چیره شد جهل عِما برخیز، اقرأ باسم ربّک
****
سرحلقه عشاق به عالم، احمد
یعنی هدف از خلقت آدم، احمد
رخشان و فروزنده بر نگشت وجود
پیغمبری انگشتر و خاتمْ احمد . .
****
سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک !
سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزشها در صحنه حیات بشر !
****
یا محمد ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
هر زمان گلواژه هایت تازه تر
بلکه از هستی بلند آوازه تر
ختم شد بر قامتت پیغمبری
این ترا باشد دلیل برتری . .
****
الا اى باده نوشان بعثت آمد
ز ملان مى کشى و عشرت آمد
بود میخانه دار عشق و سرمد
بود ساقى سر مستان محمد
رحیق عشق سرشار از شراب است
جهان مست از می ختمى مآب است
خراب از نعره اش بتخانه ها شد
که باز امشب همه میخانه ها شد
الا اى عاشقان شاه حجازی
ز بت ها مى کند او پاک بازی
ز دو عالم چهل شب او جدا شد
کنشت و دیر او یک سر حرا شد
چهل شب با خدا دمساز او بود
وجودش غرق در دریاى هو بود
تهى از غیر و پر از دوست گردید
به چشم خویشتن معبود خود دید
محمد با هوالهو روبرو شد
که گرم عشق و راز و گفتگو شد
به یک برق تجلی گشت بیهوش
که افتاد او خدا بردش در آغوش
هدایایی برش از داور آمد
به فرق او در امشب افسر آمد
به حق یک سر سر تعظیم بگرفت
که هر چه بود او تعلیم بگرفت
پر از علم لدنی سینه اش شد
منور تا ابد آیینه اش شد
به مستى جانب میخانه رو کرد
گل گلخانه اش مستانه بو کرد
میان میکده فرخنده یارش
چهل شب بود چون چشم انتظارش
خدیجه لعل لب یکباره وا کرد
سلامى گرم او بر مصطفى کرد
بگفتا یا محمد البشارت
به تو از بهر تبلیغ رسالت
چهل شب قسمتم گر شد جدایی
ولى بینم جمال کبریایی
چهل شب بى تو بر من شد چهل سال
ولیکن روى بر من کرد اقبال
چهل شب من کشیدم بى تو بس رنج
ولى در خویش کردم جستجو گنج
چهل شب گر مرا از تو جدا کرد
ولى بر ما خدا کوثر عطا کرد
سراپا مصطفى در تاب و تب شد
که روز روشن او همچو شب شد
که جبریل امین با امر سرمد
رسید و گفت قم ، قم یا محمد
زمان عشق بر ذوالمن رسیده است
که نابودی اهریمن رسیده است
گ تهلیل آمده
دیده بگشایید جبریل آمده
مکه تا کی مرکز نا اهل هاست
پایمال چکمه بوجهل هاست
مکه دریای فروغ وحی شد
بت پرستان بت پرستی نهی شد
روز، روز مرگ ظلم و ظالم است
بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است
یا محمد منجی عالم تویی
این مبارک نامه را خاتم توئی
انبیا مشعل ز تو افروختند
وز دمت پیغمبری آموختند
غیرت و مردانگی آیین توست
عزت زن در حجاب دین توست
بر همه اعلام کن زن برده نیست
برده مردان تن پرورده نیست
خاتم توحید در انگشت تو
حق به پیش روی و حیدر پشت تو
ما تو را زهرای اطهر داده ایم
شیر مردی مثل حیدر داده ایم
ما تو را دادیم در بین همه
یک خدیجه یک علی یک فاطمه…!
****
این کوه نور شاهد حرف خدای توست
مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست
اقرأ باسم ربک یا ایها الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست
لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند
وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست
خورشید و ماه بین دو دست تو دل خوشند
یعنی تمام تکیه عالم عصای توست
بعد از هزار سال دگر می شناسمت
وقتی که جای جای دلم رد پای توست
فریادتان تمام زمین را گرفته است
امروز هر چه می شنوم از صدای توست
****
درکوه انعکاس خودت را شنیده ای
تا دشت ها هوای دلت را دویده ای
در آن شب سیاه نگفتی که از کدام
وادی سبد سبد گل مهتاب چیده ای؟
«تبت یدا… » ابی لهبان شعله می کشند
تا پرده نمایش شب را دریده ای
رویت سپیده ای ست که شب های مکه را …
خالت پرنده ای ست رها در سپیده ای
اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی ستاره و ماه آفریده ای
باران گیسوان تو بر شانه ات که ریخت
هر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده ای
راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده ای
دیگر چرا به عطر تو ایمان نیاوریم
ای لهجه ات صراحت سیب رسیده ای!
بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده ای
دریای رحمتی و از امواج غصه ها
سهم تمام اهل زمین را خریده ای
حتی کنار این غزلت هم نشسته ای
خط روی واژه های خطایم کشیده ای
گفتند از قشنگیت اما خودت بگو
از آن محمدی که در آیینه دیده ای
****
حرا در انتظار انقلاب است
دگر وقت شکست دیو خواب است
پی راز و نیازهای شبانه
محمد سینه اش پر التهاب است
میان قوم جهل و کفر و الحاد
هم اینک موعد یک انتخاب است
به پایان آمده عمر جهالت
اوان پویش و وقت صواب است
ز کوه آمد ندا اقرا محمد
زمان بعثت و روز خطاب است
ز عید مبعث از شادی چه مستیم
صلوات بر محمد می فرستیم
****
محمد بهترین خلق جهان شد
گرفته از خدا امر رسالت
کزو قرآن و عترت جاودان شد
محمد صاحب لطف و کرامت
که اعجازش کتاب آسمان شد
چهل از عمر ناب او گذر کرد
که مبعوث خداوند جهان شد
به جنبش پرچم اسلام احمد
به دوش مهدی صاحب زمان شد
****
روز مبعث روز فخر انبیاست
مصطفیٰ نورٌ عَلیٰ نور خداست
عید مبعث وعده گاه کبریاست
رستگاری، مژدگانی خداست
عید مبعث وعده قالو بَلیٰ ست
سرّ مکنونات هستی بر مَلاست
بر دل کعبه طنین این نواست
یا رسول الله لفظ کیمیاست
روز مبعث مبدأ عشق و صفاست
جلوه گاه مظهر نور هُداست
یا رسول الله ذکر ما سواست
وعده گاه عشق بازی با خداست
مصطفیٰ آئینه مهر و وفاست
قلب او با روح قرآن آشناست
نور او افزون ز نور انبیاست
سروریّش بر همه عالم رواست
بر لب پیک خدا شور و نواست
لفظ حاتم در ثنای او خطاست
کشتی او مأمن شاه و گداست
ساحلش مطلوب اصحاب رضاست
هر چه باشد او رسول کیمیاست
او شفیع روز فردای شماست
ذکر روز مبعثم یا مصطفاست
یا رسولالله مدد ذکر خداست
****
هردل که فروزنده چو مهر و ماه است
از بعثت پیغمبر ما آگاه است
آئینه ای از نور خداوندی او
ذکر صلوات بر رسول الله است
تا مهر و ولا به سینه ها دمساز است
تا باب عنایت الهی باز است
از فرش به عرش وز ازل تا به ابد
گلبانگ محمدی طنین انداز است
****
دامن کوهسار و غار حراست
بانگ اقرأ بلند از همه جاست
دم روح القدس ترانه وحی
حکم اقرأ صدا صدای خداست
این سروش مبارک جبریل
این ندای نجات انسان هاست
یا محمد زمان بعثت تواست
این ندا مژده نبوت تواست
****
جهان بهشت وصال محمد است امشب
چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب
مبعث پیامبر اکرم مبارک
****
هنگامه عید است و پر است از برکات
آمد ز حرا رسول شیرین حرکات
با خلق عظیم شد رسول اخلاق
بر خلق خوشش زصدق و ایمان صلوات
****
به به که چه روز خرم آمد
مبعوث، نبی اکرم آمد
بس عید فرا رسید بی شک
عیدی نبود چنین مبارک
هر روح که دور از بدی شد
با آمدنش محمدی شد
****
بعثت نه این سرور، سرور ولایت است
مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است
خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند
احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است
****
گوشه غار حرا
هست مشغول نماز
می شود درهای عرش
سوی او آهسته باز
غار را پر می کند
ناگهان فرمان وحی
با طراوت می شود
قلبش از باران وحی
باز می گردد به شهر
بر لبش پیغام دوست
می رود تا پر کند
شهر را از نام دوست
****
بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند
سخن از اقرأ و از غار حرا می گویند
حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند
خلق عالم همه تبریک به ما می گویند
****روز مبعث روز فخر انبیاست
مصطفیٰ نورٌ عَلیٰ نور خداست
عید مبعث وعده گاه کبریاست
رستگاری، مژدگانی خداست
عید مبعث وعده قالو بَلیٰ ست
سرّ مکنونات هستی بر مَلاست
بر دل کعبه طنین این نواست
یا رسول الله لفظ کیمیاست
روز مبعث مبدأ عشق و صفاست
جلوه گاه مظهر نور هُداست
یا رسول الله ذکر ما سواست
وعده گاه عشق بازی با خداست
مصطفیٰ آئینه مهر و وفاست
قلب او با روح قرآن آشناست
نور او افزون ز نور انبیاست
سروریّش بر همه عالم رواست
بر لب پیک خدا شور و نواست
لفظ حاتم در ثنای او خطاست
کشتی او مأمن شاه و گداست
ساحلش مطلوب اصحاب رضاست
هر چه باشد او رسول کیمیاست
او شفیع روز فردای شماست
ذکر روز مبعثم یا مصطفاست
یا رسولالله مدد ذکر خداست
****