به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از رکنا، عقربه ها ساعت 10 صبح روز دوشنبه 23 بهمن ماه امسال را نشان می داد که 2 دختر جوان در تماس با پلیس 110 از سناریوی درگیری خونین دوستانش در توهم ماشروم خبر داد و خیلی زود تیمی از ماموران با حضور در محل درگیری که یک خانه اجاره ای در جنت آباد بود با صحنه هولناکی روبرو شدند.
ماموران با جسد پسر و دختر جوان که هدف ضربات عمیق چاقو و شمشیر قرار گرفته بودند روبرو شدند و این در حالی بود که پسر جوانی در کنار جسد 2 جوان غرق خون روی زمین افتاده بود و با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.
خیلی زود پسر جوان به بیمارستان منتقل شد و سناریوی جنایت فجیع دختر و پسر جوان به بازپرس امیرحسین علیمردان از شعبه 10 دادسرای امور جنایی تهران مخابره شد و تیمی از کارآگاهان و بازپرس ویژه قتل برای تحقیق وارد عمل شدند.
تیم جنایی در بررسی های ابتدایی روی دیوار خانه کلمه حروف انگلیسی S که با خون نوشته بود روبرو شدند و در گام بعدی مشخص شد 3 دختر و 2 پسر برای برگزاری یک میهمانی این خانه را اجاره کردند و از شهرهای مختلف به تهران آمده اند که یک روز مانده به جشن تولد این جنایت خونین رقم خورده است.
2 دختر جوان که پلیس را با خبر کرده بودند به صحنه جرم بازگشتند و در اعترافاتشان اعلام کردند که همگی برای تفریح و کنجکاوی مواد مخدر ماشروم مصرف کردیم که دوستانمان به جان هم افتادند و ما که کمتر مصرف کرده بودیم از خانه فرار کردیم و از پلیس کمک خواستیم.
کامبیز 21 ساله که پس از 4 روز از بیمارستان ترخیص شده بود در پیش روی پلیس قرار گرفت و در تحقیقات پلیسی گفت: روز حادثه فتانه و فهیمه ابتدا قارچ هایی با دوز پایین مصرف کردند و بعد از اینکه به حالت عادی بازگشتند من و سحر و احمد قارچ های قوی تری مصرف کردیم که حالمان بد شد.
وی افزود: احمد لباس هایش را پاره کرد و قصد تعرض به سحر را داشت که سحر با چاقو به احمد حمله کرد و او را با چاقو کشت و بعد به سراغ من آمد و چند ضربه به من زد و سپس خواست تا با هم خودکشی کنیم که من برای دفاع از خودم با شمشیری که فهیمه برای تولد دوستمان خریده بود به سحر ضربه زدم تا جانم در امان باشد اما تصمیم به قتل او نداشتم.
پسر جوان ادامه داد: وقتی به خودم آمدم دیدم سحر و احمد به کام مرگ فرو رفتند و خودم نیز تصمیم به خودکشی گرفتم و با خون روی دیوار میخواستم کلمه انگلیسی که معنی اش متاسفم است بنویسم که از هوش رفتم.
بازسازی صحنه قتل
کامبیز سعی داشت داستان قتل را سناریوی ساختگی خود کند که روز بازسازی صحنه قتل در صحنه جرم پرده از راز این جنایت برداشت و به قتل احمد و سحر با ضربات شمشیر اعتراف کرد.
این پسر 21 ساله که چهره ای آرام دارد هنوز باور ندارد که برای تجربه و کنجکاوی 2 تن از بهترین دوستانش را از دست داده و خودش نیز مرگ را دیده است.
تحصیلات؟
دانشجوی مهندسی کامپیوتر هستم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
5 دختر و پسر 21 تا 23 ساله دور هم بودیم که از روی کنجکاوی اقدام به مصرف ماشروم کردیم. باور کنید تا به حال لب به سیگار هم نزدم.
نترسیدی؟
2 دختر ابتدا نژاد ضعیفی را مصرف کردند اما من و سحر و احمد قوی ترین نژاد را مصرف کردیم، ترسیده بودم اما دوستانم گفتند اتفاقی نمی افتد.
چه اتفاقی افتاد؟
5 صبح بود که ماشروم خوردیم، هر 3 نفر ساعت ها ساکت بودیم و حرف نمی زدیم. مرز وسایل را نمی دانستیم ، بدنمان را تشخیص نمی دادیم تا اینکه پس از چند ساعت احمد بدون هیچ حرفی شروع به تخریب وسایل داخل خانه کرد و شیشه و ظروف روی میز را شکست . من و سحر که به دنبال کارهای عرفانی بودیم فکر می کردیم که در همین حالت می مانیم و دیگر به زندگی باز نمی گردیم و تصمیم گرفتیم خودکشی کنیم.
به فکر راهی برای خودکشی بودیم که ناگهان احمد به سراغ 2 دوستمان که در اتاق بودند رفت و به آنها حمله کرد. به کمک آنها رفتم فهیمه و فتانه به پلیس زنگ زدند و از خانه خارج شدند و این در حالی بود که احمد دست به کارهای عجیبی می زد تا اینکه احمد تلویزیون را برداشت و روی سحر انداخت و به سمت سحر حمله کرد.
صحنه های وحشتناکی بود ، احمد با دندان یک تکه از گوشت گردن سحر را کند و قصد آزار و اذیت سحر را داشت و این در حالی بود که من با دسته طی ضربه ای به احمد زدم و روی زمین افتاد. سحر رفتارش تغییر کرده بود و روی شیشه های خورد شده غلت می زد .
احمد دست بردار نبود و سحر در این صحنه به من گفت که احمد را به قتل برسانم.
یعنی حرفش را پذیرفتی؟
در زمانی که مواد مصرف می کنید کنترلتان دست خودتان نیست و زمانیکه کسی حرفی بزند همان کار را انجام می دهید.
احمد را چطور کشتی؟
برای احمد که روز 25 بهمن تولدش بود یک شمشیر خریده بودم که به سراغ آن رفتم و با شمشیر یک ضربه به او زدم و روی زمین افتاد.
سحر را چرا کشتی؟
وقتی احمد روی زمین افتاد با توجه به اینکه از قبل تصمیم به خودکشی داشتیم سحر از من خواست ابتدا او را بکشم و سپس خودم را. سحر چاقوی طلایی اش را که زیر یکی از مبل ها گذاشته بود برداشت و به من داد، با هم صحبت کردیم و بعد از اینکه خداحافظی کردیم یک ضربه به گردنش زدم و او روی زمین افتاد.
خودت هم خودکشی کردی؟
بله، با چاقو چند ضربه به رگ دست راستم زدم بعد روی گردنم چاقو کشیدم و سپس چاقو را در قلبم فرو کردم و روی زمین افتادم.
درد را حس می کردی؟
درد داشت اما طوری نبود که مانع کارم شود.
چند روز طول کشید به حالت عادی بازگردی؟
نمی دانم، ولی وقتی به هوش آمدم فکر می کردم همه اتفاقات خواب بوده و ریز جزییات که صحبت ها یادم نمی آید.
نتیجه این کنجکاوی چه شد؟
2 تن از بهترین دوستانم را از دست دادم و خودم نیز پایم گیر است.
عذاب وجدان داری؟
2 هفته است که کابوس می بینم، دوستان صمیمی بودیم و برای جشن تولد به تهران آمده بودیم.
اگر خانواده دوستانت را ببینی چه می گویی؟
من شرمنده هستم و نمی توانم نگاهشان کنم ، حتی خانواده خودم را هم روی دیدن ندارم و شرمنده هستم.
دسترسی به این مواد چطور است؟
خیلی راحت، در اینستاگرام سرچ کنید و سپس به با یک پیامک می توانید موادی که می خواهید تهیه کنید.
گرانقیمت است؟
خیلی ارزان است.
آخر این اتفاقات چه می شود؟
درست است که این مواد ارزان است، در دسترس است اما پایان این کنجکاوی و تجربه ها تلخ است و شاید دیگران هم با مصرف این مواد یک روز کارشان به جای باریک کشیده شود و زندگی خودشان و دیگران را نابود کند.
بنا بر این گزارش ،این پسر جوان با دستور بازپرس ویژه قتل در اختیار کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارد.