بیاموز و بشنو ز هر دانشی
که یابی ز هر دانشی رامشی
****
به گیتی به از مردمی کار نیست
بدین با تو دانش به پیکار نیست
سر راستی دانش ایزیدی ست
چو دانستیش زو نترسی، بدی ست
****
هر دانشی که در دل دفتر نیامده ست
دارد چو آب خامه تو بر سر زبان
****
هر عمل دارد به علمی احتیاج
کوشش از دانش همی گیرد رواج
آن که دارد ز علم و دانش کام
نهد آن را کمال ذاتی نام
****
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
****
مالی که ز تو کس نستاند، علم است
حرزی که تو را به حق رساند، علم است
جز علم طلب مکن تو اندر عالم
چیزی که تو را ز غم رهاند، علم است
****
ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود
بی هنر گر دعوی بی جا کند رسوا شود
هر که بر مردان حق پیوست، عنوانی گرفت
قطره چون واصل به دریا می شود دریا شود
ای که بر ما می کنی از جامه نو افتخار
افتخار آدمی کی جامه دیبا شود
قیمت گوهر شود پیدا برِ گوهرشناس
قدر ما در پای میزان عمل پیدا شود
آدمی هرگز نمی بیند ز سنگینی گزند
از سبک مغزی بشر چون سنگ پیش پا شود
در مسیر زندگی هرگز نمی افتد به چاه
با چراغ دین و دانش گر بشر بینا شود
ما که در راه طلب دم از حقیقت می زنیم
طعنه های مدعی کی سدّ راه ما شود
سر فرو می آورد هر شاخه از بارآوری
می کند افتادگی انسان اگر دانا شود
چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک
غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود
****
عقل و دین پردگی پرده اوست
علم و دانش همه پرورده اوست
****
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است
****
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
****
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند
****
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق می بازم
****
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
****
ز دانش نخستین ، به یزدان گرای
کجا هست و باشد ، همیشه بجای
****
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
****
بر ما شکیبائی و دانش است
ز دانش روانهای پر از رامش است
شکبیائی از ما نشاید ستد
نه کس را ز دانش رسد نیز بد
****