به گزارش سایت خبری ساعدنیوز به نقل از خبرفوری، مبارزه سجاد غریبی با فایتر قزاق و شکست مقابل او در مدت زمانی کوتاه، واکنش های رسانه ای متعددی را به همراه داشته است؛ برخی بر این باورند که این پدیده عجیب که با عنوان «هالک ایرانی» مشهور است و تا شب گذشته حتی یک مبارزه رسمی هم نداشته، صرفا به واسطه اعتماد به نفسی بالا و بازنمایی هویتی مجازی که بخش اعظم آن به مدد فوتوشاپ شکل گرفته، شهرتی مجازی برای خود کسب کرده است و البته نگاه دیگری هم به ماجرا وجود دارد بر این مبنا، که او را برای باختن انتخاب کرده بودند.
افشین خماند ـ روزنامه نگار ورزشی ـ از آن دسته افرادی است که برای ماجرای سجاد غریبی، نگاه دوم را برمی گزیند.
او در این زمینه می نویسد: «در یکی از قسمت های سریال «بلک میرور»، به نام ۱۵ میلیون امتیاز، بینگ با شیشه تکه شده، در مقابل داوران تهدید می کند که خودش را می کشد تا از نظام سرمایه داری که مبتنی بر کسب درآمد از نمایش است انتقام بگیرد، اما داوران همان نظام این نمایش را بر همه زیبایی های دیگران ترجیح می دهند و او برای نمایش عصیان انتخاب می شود و اینگونه عصیان هم نمایشی می شود، در تمدنی، در فرهنگی که به تعبیر یوسا همه آن نمایشی شده است.»
خماند با تاکید بر اینکه «سجاد غریبی برای باختن انتخاب شده است»، در توضیح این اظهار نظر آورده است: «چون مردم خسته از نمایش، له شدن نمایش فوتوشاپی را می خواهند، پس صنعت نمایش، همین نمایش را به آنها هدیه می دهد. وگرنه هر کسی که او را ببیند، حتی در آن غافلگیر شدن های کری های وزن کشی، جنس کلماتی را به کار می برد، نحوه ایستادنش، نوع ضربه زدن هایش، نوع کتک خوردنش همه نشان می دهد که او در عمرش، حتی به اندازه یک دعوا در زنگ آبخوری مدرسه هم شر نیست.
او بچه مثبتی است که فکر می کند به وسیله از هم باز کردن دست هایش و کشیدن قدش با نرم افزار خفن می شود. همین خوش خیالی کودکانه او را اسباب خنده دیگران کرده است.
او باخت و همه از این باخت، راضی هستند؛ چون فکر می کنند از محتواهای فیک و نمایشی دارند انتقام می گیرند. این هنر صنعت نمایش است که حتی نمایش همین را هم می تواند به ما بفروشد.
آیا او باز مبارزه خواهد کرد، باز خواهد باخت و ما باز خوشحال خواهیم شد؟
تجربه نشان می دهد تا وقتی نمایشی خریدار دارد روی پرده می رود، فقط وقتی سپیده بزند نمایش تمام است. مثل چراغ های روشن سینما که پایان نمایش را اعلام می کنند و ما را از راهروهای تنگ به سوی زندگی واقعی روانه می کنند.»