به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از روزنامه اطلاعات، در دومین کابینه ی دولت اصلاحات، از وزیر آموزش وپرورش (وزیر تعاون در کابینه ی اول!) کسی پرسید:«سابقه ی آموزش وپرورشی شما چیست؟»، و او در جواب برآمد که:«دوازده سال در مدرسه بوده ام!»
البته آن زمان هنوز رسم نشده بود که مسئولانی در آن رده، سؤالات جدّی مردم و خبرنگاران را با طنز و شوخی پاسخ دهند. این سنّت در دولت مهرورزی نها ده شد و زان پس ادامه یافت.
شاید استدلال پنهان آن وزیر این بود، که امروزه علم مدیریّت حرف اوّل را می زند و اداره ی یک وزارتخانه بیش از آن که نیازمند تخصص وزیر در موضوع مربوطه باشد، محتاج هنر مدیریت او در تجمیع نیروهای متخصص، برنامه ریزی کلان و انسجام نیروهای کارآمد در آن موضوع است؛ که البته استدلال درستی است(هرچند که این استدلال بر شخص ایشان صدق نمی کرد!)
امروزه در بسیاری از کشورها، در رأس وزارتخانه ها افرادی هستند چه بسا با تحصیلات و یا سوابقی غیرمرتبط با موضوع وزارتخانه، اما با هنر مدیریتی قوی از نظر نیروشناسی، روابط انسانی کارآمد، توان تصمیم گیری و خلاصه برخوردار از وجوه مختلف هوش هیجانی و صد البته با پیش فرض هوش عمومی. جوامع پیشرفته ی بسیاری را می توان یافت که وزیر بهداشتشان پزشک نیست، وزیر صنعت و راهشان مهندس نیست، وزیر تجارتشان بازرگان به معنی مصطلح نیست، وزیر معادن و ذخائر زیرزمینی شان مهندس شیمی کانی یا آلی نیست؛ حتی وزیر دفاعشان نظامی نیست؛ اما در سه حوزه استثناست: امورخارجه، دادگستری و آموزش وپرورش. آن دو دیگر را رها می کنم و به سومی می پردازم:
از میان ده ها مورد، که لازم می آوَرَد تا وزیر آموزش وپرورش در بدنه ی آموزش وپرورش بالیده و رشدیافته باشد، تنها به چند مورد-و نه لزوماً مهم ترین ها- اشاره می کنم:
وزیر آموزش وپرورش باید:
- تحصیل کرده ی رشته ی تعلیم و تربیت و یا رشته های مرتبط و یا میان رشته ای باشد، تا در دنیای پرچالش آموزش، رویکردهای بهینه را بشناسد و در فلسفه ی پرورش، نحله ها و سیاق ها را بفهمد.
- در میان جامعه ی پرجمعیت این وزارتخانه از وزن و منزلت علمی و وزانت شخصیتی برخوردار باشد تا قبول عام یابد.
- در کوران فعالیت های معلمی، چالش ها و دشواری های معلم و شاگرد را لمس کرده باشد؛ روان شناسی رشد بداند؛ با دنیای عجیب و غریب امروزین نسل کودک و نوجوان آشنا باشد؛ با گذار از سنت های مقدس شده و منجمد در فضاهای مدرسه داری، به تحول و نوگرایی تن بدهد؛… مفهوم جدید تکلیف شب را بشناسد؛ درک درستی از مفهوم آموزش-به معنی یادگیریِ یادگیری، و نه روخوانیِ فرآورده های علمی- داشته باشد؛…
-آموزش وپرورش را محل کاشت امروز و برداشت فردا بداند و آن را از بازی سیاست دور نگاه دارد و خود را- گرچه در احتمال، میهمان چهارساله می انگارد- مسئول برنامه ریزی های درازمدت ببیند.
-بالاخره بعد از چهل سال، نگوید:«یک شبه نمی توان مدارس کپری را به زیر سقف محکم تری آورد» و سرانجام، زمانی را برای پایانِ هزار و یک شبِ صبر و تحمل ها تعیین کند.
…و دیگر نمی گویم که جرأت لازم را برای تحقق شئونات معنوی و مادی معلمان به خرج دهد.
…و اگر همین حداقل های ذکر شده را ندارد، به حق همان یقه ی بسته و محاسن ظاهرالصلاحش، این حق الناس را گردن نگیرد.
یقین دارم( و شما هم شک نکنید!)، در روزهای آینده در معرفی وزیر آموزش وپرورش، در بر همان پاشنه ی سابق خواهد چرخید؛ که دیگر فرصتی برای رد سومین نامزد نیست؛ پس چرا اینهمه را نوشتم؟ زیرا نوشته باشم!
پی نوشت بعد از تحریر:
پس از نگاشتن این مکتوب و حوالی ظهر چهارشنبه، آقای دکتر یوسف نوری به عنوان سومین گزینه پیشنهادی رئیس جمهوری برای تصدی پست وزارت آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی شد.