1 اردیبهشت برابر است با روز بزرگرداشت سعدی شاعر قرن ششم هجری که الحق یکی از بزرگترین جامعه شناسان تاریخ ایران زمین بوده و بسیاری از اشعار وی امروزه به عنوان ضرب المثل به کار می رود.در مقاله زیر برای شما دوستان اهل ادب و مخاطبین گرامی مجموعه ای از بهترین و گزیده ای از اشعار زیبای سعدی و همچنین متن ادبی و اداری برای تبریک روز بزرگداشت سعدی را جمع آوری نموده ایم با ساعدنیوز همراه شوید.
جدیدترین متن تبریک سالروز گرامیداشت سعدی
یکم اردیبهشت ماه بزرگداشت سعدی شیرازی ، بزرگ مرد جامعه شناس ایرانی بر شمای ایرانی مبارک باد
************************************
ثنا و حمد بی پایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را
الها قادرا پروردگارا
کریما منعما آمرزگارا
چه باشد پادشاه پادشاهان
اگر رحمت کنی مشتی گدا را
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضل خویش ما را
روز بزرگداشت سعدی شیرازی شاعر توامند ایرانی بر شما گرامی باد
************************************
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
واگاهی نیست مردم بیرون را
الا مگر آنکه روی لیلی دیدست
داند که چه درد می کشد مجنون را؟
روز بزرگداشت مرد نکونام سعدی شیراز مبارک باد
************************************
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
به فصل خزان درنبینی درخت
که بی برگ ماند ز سرمای سخت
بزرگداشت سعدی شاعر جهانگرد شیرازی بر شما همکار محترم خجسته باد
شمع دگران و آتش رخت منست
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف
جرم از تو نباشد گنه از بخت منست
روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی شیراز گرامی باد
************************************
نه چندان درشتی کن که از تو سیر شوند
نه چندان نرمی کن که بر تو دلیر شوند
یک اردیبهشت روز جهانی بزرگداشت سعدی گرامی باد
************************************
دشمن چواز هر حیله ای در ماند سلسله ی دوستی بجنباند
پس کارها بکند به دوستی که هیچ دشمن نکند به دشمنی
روز اول اردیبهشت ماه را با شادی سالروز سعدی شیراز آغاز می نماییم
************************************
سخن میان دو دشمن چنان گوی که چون دوست گردند شرمنده نباشی
بزرگداشت بزرگ مرد پارسی گرامی باد
************************************
سعدی شیرازی : اسکندر رومی را گفتند دیار مشرق و مغرب به چه گرفتی؟
گفت : هر مملکت را گرفتم رعیتش را نیازردم و نام پادشاهان جز به نیکویی نبردم
************************************
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
که آدمی را بدتر از علت نادانی نیست
بزرگداشت ابر مرد فارسی گرامی باد
************************************
دو کس دشمن ملک و دین اند
پادشاه بی حلم و زاهد بی علم
سعدیا روزت گرامی باد !
************************************
گرت از دست برآید دهنی شیرین کن
مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی
************************************
حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است
گفت آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست
************************************
روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی خجسته و یادش گرامی باد
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
************************************
عشاق به درگهت اسیرند بیا
بدخویی تو بر تو نگیرند بیا
هرجور و جفا که کرده ای معذوری
زان پیش که عذرت نپذیرند بیا
************************************
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحب نظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
************************************
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟
متن ادبی تبریک روز بزرگداشت سعدی
آن یار که عهد دوستاری بشکست
می رفت و منش گرفته دامان در دست
می گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
************************************
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
************************************
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو می رود نوروزست
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست
**********************************
ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
ای مرغ سحر تو صبح برخاسته ای
ما خود همه شب نخفته ایم از غم دوست
************************************
گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست
یا مغز برآیدم چو بادام از پوست
غیرت نگذاردم که نالم به کسی
تا خلق ندانند که منظور من اوست
وین جان به لب رسیده در بند تو نیست
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست
************************************
کس نیست که غم از دل ما داند برد
یا چارهٔ کار عشق بتواند برد
گفتم که به شوخی ببرد دست از ما
زین دست که او پیاده می داند برد
************************************
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد
از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟
************************************
ما را به چه روی از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد
جایی که درخت گل سوری باشد
جوشیدن بلبلان ضروری باشد
************************************
گویند مرو در پی آن سرو بلند
انگشت نمای خلق بودن تا چند؟
بی فایده پندم مده ای دانشمند
من چون نروم که می برندم به کمند؟
************************************
آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردیست محبت که حبیبان دانند
ما را غم روی آشنایی کشتست
این حال نباید که غریبان دانند
************************************
از هرچه کنی مرهم ریش اولی تر
دلداری خلق هرچه بیش اولی تر
ای دوست به دست دشمنانم مسپار
گر می کشیم به دست خویش اولی تر
************************************
ای بی تو فراخای جهان بر ما تنگ
ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ
ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ
آخر بنگویی که دلست این یا سنگ؟
************************************
ای دوست گرفته بر سر ما دشمن
یا دوست گزین به دوستی یا دشمن
نادیدن دوست گرچه مشکل دردیست
آسانتر ازان که بینمش با دشمن
************************************
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نی نی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
************************************
ای کاش نکردمی نگاه از دیده
بر دل نزدی عشق تو راه از دیده
تقصیر ز دل بود و گناه از دیده
آه از دل و صد هزار آه از دیده
هر روز به شیوه ای و لطفی دگری
چندانکه نگه می کنمت خوبتری
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری
************************************
ای مایه درمان نفسی ننشینی
تا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فرهاد صفت شیفته ام
عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی
************************************
گر دولت و بخت باشد و روزبهی
در پای تو سر ببازم ای سرو سهی
سهلست که من در قدمت خاک شوم
ترسم که تو پای بر سر من ننهی
************************************
گر مرا بی تو در بهشت برند
دیده از دیدنش بخواهم دوخت
کاین چنینم خدای وعده نکرد
که مرا در بهشت باید سوخت
گفتم چه کرده ام که نگاهم نمی کنی؟
وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟
گفتا به جرم آنکه به هفتاد سالگی
سودای سور می پزی و جای ماتم است
************************************
در قطره باران بهاری چه توان گفت؟
در نافه آهوی تتاری چه توان گفت؟
گر در همه چیزی صفت و نعت بگنجد
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت؟
************************************
تو آن نه ای که به جور از تو روی برپیچند
گناه تست و من استاده ام به استغفار
مرا غبار تو هرگز اثر کند در دل
که خاکپای توام؟ خاک را چه غم ز غبار؟
************************************
روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی خجسته و یادش گرامی باد
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
************************************
هدف از ارائه ی این مطالب گرامی داشت و تکریم روز والای جناب سعدی که زبانزد جهانیان است. امیدوارم متن تبریک ها مورد پسندتان باشد و در این روز در شبکه های مجازی با دوستان خود به اشتراک بگذارید برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی (اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.